printlogo


کد خبر: 202553تاریخ: 1397/9/12 00:00
قمار بی‌پایان مصرف!

یونس مولایی: آیا مصرف‌گرایی را می‌توان پدیده‌ای مذموم دانست؟ پاسخ این سوال تا حد زیادی تاثیر پذیرفته از نگاه ارزشی حاکم بر پاسخگوی آن است. فرهنگ مصرفی سرمایه‌داری به شکلی نسبی مصرف‌گرایی را تایید می‌کند و حتی آن را به عنوان عاملی محرک در رشد یک اقتصاد لحاظ کرده و برایش نقشی مکمل با تولید قائل است اما آنها که مصرف‌گرایی را محکوم می‌کنند روی محکومیت‌شان به چه سمتی است؟ به عبارت ساده‌تر آیا محکومیت مصرف‌گرایی به عنوان یک توصیه اخلاقی و در چارچوب تایید زهد فردی برای کمالات معنوی انسان شکل گرفته است؟
ناگفته پیداست که به انبوهی از دلایل اخلاقی می‌توان میل به مصرف افسارگسیخته و درگیر شدن در یک مسابقه مصرفی را که بازه‌ای به اندازه طول عمر آدمی دارد محکوم کرد اما تمام محکومیت‌ها با عینکی اخلاقی دست به محکومیت مصرف‌گرایی نمی‌زنند. باور اولیه غالب محکوم‌کنندگان مصرف‌گرایی بر این فرض استوار شده که مصرف کردن را می‌توان نخستین «عمل» عاقلانه بشری دانست که حیاتش بی‌هیچ حرف اضافه‌ای وابسته به آن است. انسان از نخستین روز هبوط خود (آنچنان که کتب آسمانی نیز تایید می‌کنند) به دنبال عمل مصرفی برای امتداد حیات خود بوده است و هیچ سطحی از رشد مادی و معنوی نیز انسان را از مصرف کردن رهایی نخواهد بخشید. در این میان مبدل شدن هدف انسانی از مصرف به عنوان عملی معطوف به حیات به عملی معطوف به هویت‌بخشی باعث جرقه خوردن نخستین رگه‌های مصرف‌گرایانه می‌شود. عبور از مصرف به عنوان یک وسیله به سمت مصرف به عنوان یک هدف و تبدیل شدن عمل مصرف به روش و سبک مصرف همان چیزی است که عرف علمی به آن «مصرف‌گرایی» می‌گوید.
با این همه شاید نخستین کسی که با رفتار‌شناسی به تفسیر چگونگی مصرف یک طبقه اجتماعی پرداخت «تورستین وبلن» نویسنده کتاب طبقه تن‌آسا بود. وبلن 2 شیوه اصلی نمایش ثروت را «فراغت کاذب» و «مصرف کاذب» می‌دانست. در دوره پیش از صنعتی شدن، زندگی فراغتی در دسترس‌ترین و جامع‌ترین نشانه قدرت است مشروط به آنکه نجبای فراغتی بتوانند در آسایش و فراغت زندگی کنند. در شرایط خاص فراغت کاذب کارآمدترین شیوه نمایش ثروت و داشتن منزلت است. برای وبلن نحوه نمایش ثروت تابع نظام‌های اجتماعی است. برای مثال در سال‌های اولیه قرن بیستم «پرهیز کاذب از کار» شاخص متداول برتری و احترام تلقی می‌شد. از نظر او در میان طبقه تن‌آسا کار فاقد ارزش و نشانگر عدم اصالت است پس آنها همواره تلاش خود را صرف کارهای غیرمولد می‌کنند. وبلن تلاش برای داشتن خدمتکاران متعدد را تلاشی برای نشان دادن عدم درگیری خود با همه کارهای مولد می‌داند که موجب پرستیژ اجتماعی یافتن طبقه تن‌آسا می‌شود. از نظر او اگر عموم مردم مصرف را به عنوان عملی در جهت رفع نیازهای فردی‌شان انجام می‌دهند اما طبقه تن‌آسا از مصرف کردن کالاها به دنبال یک چیز می‌گردد و آن نمایش تمایز و برتری خود نسبت به سایر افراد موجود در جامعه است.
«ژان بودریار» نویسنده کتاب مشهور «جامعه مصرفی» نیز در بیان شکل گرفتن ماهیت مصرف به عنوان عنصر اصالت‌بخش یک جامعه و کالبد نظام نیازها می‌گوید موضوع این نیست که نیازهایی برای اهدافی خاص ایجاد شوند، بلکه «نیاز به نیاز داشتن» و «میل به تمایل داشتن» تولید می‌شود. ما صرفا به مصرف‌کنندگان مجموعه خاصی از کالاها (ابژه‌ها) تبدیل نمی‌شویم، بلکه نیاز، عنصری از یک نظام تولید می‌شود. نیاز ارتباط زیادی با لذت و رضایت‌مندی ندارد. بودریار در توضیح این مساله به شکل گرفتن «منطق میل» اشاره کرده و آن را به عنوان تاثیرگذارترین وضعیت در الگوی مصرفی مردم جامعه خویش لحاظ می‌کند. او در این مورد با متوسل شدن به نیاز انسان به خرید لوازم خانگی یادآور می‌شود که ماشین لباسشویی، یخچال، ماشین ظرفشویی و... هرکدام به حسب کارویژه خود یک نیاز را برطرف می‌کنند اما تمایل مصرفی ما باعث می‌شود با یک مجموعه لحاظ کردن آنها و فارغ از آنکه دقیقا به چه چیز نیازمندی داریم به سمت خرید کلکسیون آنها پیش برویم.
نسبت مصرف‌گرایی و باز گذاشتن دست مصرف‌کنندگان به الگوی مصرف‌شان با مردمسالاری یک حکومت همواره از بحث‌های مورد تاکید پیرامون کنترل و هدایت الگوی مصرفی جوامع بوده است. ایون در کتاب «ناخدایان وجدان» با اشاره به آنکه دموکراسی صرفا موجب بروز خواسته‌های افراد نمی‌شود، بلکه توانایی آنها را برای مشارکت در ساختارهای ارزش نیز منعکس می‌کند. مصرف‌گرایی ساختار ارزشی دموکراتیکی را عرضه می‌کند که احزاب واقع در انتهای 2 طرف طیف سیاسی سعی می‌کنند آن را به نفع منافع سیاسی‌شان مصادره کنند. در این میان هرچند در ظاهر امر مداخله دولتی رو به کاهش بوده است ولی آنچه اتفاق افتاده بیانگر آن است که به واسطه انتشار ایدئولوژی جدیدی به نام مصرف‌گرایی، نفوذ حکومت بر زندگی روزمره مصرف‌کنندگان شدت یافته است. حال مساله آن است که سیاستمداران دریافته‌اند در سیستمی که در آن مصرف‌گرایی می‌خواهد به همه سوال‌ها پاسخ دهد، تداوم بخش عمومی با کیفیتی که رفاه مناسبی را نیز تامین کند بسیار دشوار است. مجموعه این مباحث او را به این مساله رهنمون می‌کند تا از «طبیعت بالقوه تفرقه‌انگیزانه ایدئولوژی مصرف‌گرایی» نام ببرد.
با توجه به مجموعه آنچه اختصارا بیان شد می‌توان مصرف‌گرایی را به عنوان یک پدیده تزریقی از جانب یک سیستم اقتصادی در جهت سیری‌ناپذیری متقاضیان دانست. ممکن است عده‌ای حتی همین سیری‌ناپذیری و طمع برای مصرف بیشتر را هم پدیده‌ای مفید و مولد که باعث رشد اقتصادی، وفور کالا و متقابلا رفاه بیشتر می‌شود بدانند و نقد مصرف‌گرایی را به مثابه نارضایتی منتقدان از رفاه بیشتر مصرف‌کنندگان بدانند ولی آنها نیمی از حقیقت را دیده‌اند و غافل از آن بوده‌اند که مصرف‌گرایی با تکیه بر عنصر طمع باعث می‌شود به نسبت هر واحد رفاه بیشتر، چند واحد نارضایتی برای به تمنا کشاندن مصرف بیشتر شکل گیرد.
این هنر مصرف‌گرایی است که همچون شعبده بازی با فراهم آوردن رفاه بیشتر، رضایت کمتری را خلق کند. فی‌المثل با انداختن نگاهی کوتاه و گذرا به وضعیت متفاوت مصرفی مردم در 2 دهه 60 و 90 می‌توان به نسبتی معکوس در میزان مصرف و رضایت عمومی دست پیدا کرد. مصرف‌گرایی از یکسو چرخ جامعه را برای تقاضای تولید بیشتر می‌چرخاند و از سوی دیگر نیروی انسانی یک جامعه را برای کار بیشتر قانع می‌کند اما هم تقاضا و هم کار بر پایه حس «نارضایتی» دوام پیدا می‌کند. «مصرف‌گرایی» یا زیست مصرف‌گرایانه، بیش از آنکه مصرف را به خدمت تولید درآورد خود مصرف‌کننده را تبدیل به کالایی مصرفی می‌کند. هویت یافتن هر مصرف‌کننده به کالا مصرفی‌اش هرچند تا حدی در همه زمانه‌ها گریزناپذیر بوده است اما در ظرف مصرف‌گرایی سیستم سرمایه‌داری منجر به آن می‌شود تا حتی طبقه اجتماعی نیز بر پایه حد و کیفیت مصرف معنا شود. جامعه مصرفی مصرف‌کنندگانش را هم برای تولید بیشتر به مصرف می‌رساند.
نگاهی به الگوی مصرف موجود در ایران و تغییرات عمده سبک مصرفی در عرض چند دهه و نبود نسبت مناسب میان ذائقه مصرفی با توانایی تولیدی کشورمان بخوبی گویای آن است که وضعیت فعلی مصرف نه‌تنها شکاف میان دخل و خرج را ایجاد می‌کند که با اثرات ضمنی خود جامعه را به سمت خلق الگوهای مصرفی کاذبی هدایت می‌کند که هرازگاهی در قالب‌های جدید نمایانگر می‌شود. برای مثال کوچک شدن مساحت خانه‌ها به عنوان واحد مسکن جامعه بیش از آنکه باعث تغییر الگوی مصرف در خرید لوازم خانگی شود، باعث شده خانوارها ناتوانی خود در افزایش متراژ خانه‌شان را با تقاضا برای خرید لوازم خانگی بیشتر جبران کنند! یا در مورد دیگر، اهمیت اصلی یافتن مقوله تشریفات و پذیرایی در ارزشگذاری آیین‌های جمعی از قبیل انواع جشن‌ها (تولد، ازدواج و...) و انواع سوگواری‌ها (مجلس ختم و...) باعث تهی شدن آیین‌ها از معنا و اصالت پیدا کردن جنبه مصرفی آنها شده است.
تعادل‌بخشی به نحوه مصرف برای رضایت‌بخشی حداکثری در فضای جامعه بیش از آنکه نیازمند و معلول فراهم کردن بستر خرید آسان باشد، نیاز به تغییر در مواجهه با نیازسنجی جامعه برای انجام فعل خرید دارد. حریص کردن جامعه برای عدم اقناع به هر سطحی از رفاه هرچند در دیدی کوتاه‌مدت مردم را به فعالیت بیشتر اقتصادی تشویق می‌کند اما در بلندمدت مصرف و توانایی مصرفی بیشتر را تبدیل به تنها آرمان اجتماعی برای ادامه حیات می‌کند که عوارض آن عدم پایان‌پذیری میل مصرفی و متقابلا حس نارضایتی در همه سطوح اجتماعی می‌شود.
 


Page Generated in 0/0080 sec