printlogo


کد خبر: 202591تاریخ: 1397/9/13 00:00
حب الخارج زایماننا

- آقا این چه مملکتیه؟ ادعای آزادیتونم میشه!
+ چی شده خانم؟ چرا شلوغش می‏کنین؟
- بچم آقا! بچم رو نمیذارن بیاد تو کشور. میگن اقامت نداره.
+ خب طبق مدارکتون ایشون اصلا اینجا به دنیا نیومده که تابعیت بگیره.
- توی راه اینجا که بوده!
+ یعنی چی؟
- ببین آقا! من شش ماهه باردار بودم. قرار بود برا کادو پیشاتولد بچه‌م، بیام اینجا بزامش. خب؟
+ خب!
- یهو یه فیلم کمدی آبکی پردرآمد بهم پیشنهاد شد. خب؟
+ خب!
- هیچی دیگه فیلمبرداری سه ماه طول کشید. اصلا پلان آخر رو که گرفتیم بچه عین بروسلی لگد می‌زد.
+ خب!
- خب ما سریع رفتیم ترکیه و سریع نشستیم تو هواپیما که بیایم اینجا. این بچه احمق زد و تو هواپیما به دنیا اومد. الانم نه ترکیه کادوی اقامت بچه رو میده نه شما.
+ خب بچتون روی آب‌های آزاد به دنیا اومده. تو مرز هیچ کشوری نیست.
- خب من الان کادو چی بدم به بچه؟ الان یکساله بچه بلاتکلیف تو هواپیماست.
+ ببینین یه جزیره نیمه متروکه هست زیر همون جایی که بچه به دنیا اومده. می‏تونم اقامتشو موقتا اونجا بزنم.
- خوبه بزن. به خدا زیر چندهزاردلاری که باید روزانه بابت بلیت و پرستار بدم دارم میزام.
+ خواهشا اینجا نزایین.
- حب الخارج زایماننا ولی چشم!
+ پس من کارای اقامتش رو می‏کنم. فقط بهتره اسم بچه رو هم عوض کنین و از اسامی بومی جزیره بذارین.
- مثلاً چی؟
+ زارتونیباد
- نه اصلا! اسمش اسم تک‌تیرانداز ارتش هخامنشیه. من عاشق وطنمم. اسم بچم حتماً باید ایرانی باشه.
+ خود دانید. خدانگهدار!
- بدرود!


Page Generated in 0/0063 sec