printlogo


کد خبر: 202603تاریخ: 1397/9/13 00:00
نگاهی به سفرهای بی‌هدف بن‌سلمان
تلاش ریاض برای خروج از انزوا

مسعود اسداللهی*: نظام عربستان سعودی و بویژه ولیعهد فعلی این کشور در وضعیت کنونی با بزرگ‌ترین و بی‌سابقه‌ترین بحران تاریخی در محور سیاست خارجی خود روبه‌رو است و به نوعی جایگاه بین‌المللی این کشور در نظر بسیاری از بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را مخدوش کرده است. نقطه جوش این وضعیت بی‌سابقه را باید پرونده قتل جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار معترض سعودی دانست. واقعیت این است که هرچه بیشتر می‌گذرد شاهد ارائه اطلاعات جدید درباره این پرونده هستیم و به این خروجی می‌رسیم که دستور قتل وی از سوی ولیعهد عربستان صادر شده است. این پرونده باعث شده تا وجهه سعودی‌ها در نظر دولت‌های غربی و اروپایی غیر قابل روتوش شود.
به غیر از دولت ایالات متحده، اکثر کشورهای اروپایی علیه قتل خاشقجی و دست داشتن عربستان در این پرونده موضع گرفتند و حتی تدابیری جهت محدود کردن ریاض در دستور کار قرار داده‌اند که این وضعیت موجی از تقابل با محمد بن‌سلمان را به راه انداخته است. در داخل خاندان آل‌سعود هم مشکلات عدیده‌ای وجود دارد و همگان علناً می‌دانند که پادشاه عربستان به دلیل کهولت سن و بیماری نمی‌تواند اوضاع داخلی کشورش را زیر نظر داشته باشد، لذا پرونده‌هایی مانند بحران یمن، قتل خاشقجی و حتی عادی‌‌سازی روابط با اسرائیل دور از نظر وی توسط ولیعهد جوان سعودی در حال پیگیری است. به‌عنوان مثال پرونده یمن بخوبی نشان می‌دهد که سعودی‌ها با صرف میلیاردها دلار هزینه نتوانستند در مقابل یکی از فقیرترین مردمان جهان به پیروزی دست پیدا کنند که تمام اینها نشان از ناپخته بودن سیاست‌های ولیعهد عربستان دارد.
زندانی کردن شاهزاده‌های سعودی و مصادره اموال آنها بدون برگزاری دادگاه یکی از مسائل دیگری بود که وجهه ولیعهد عربستان را در سراشیبی سقوط قرار داد و قبل از آن هم انتقادهایی از وی درباره حبس عجیب «سعد الحریری» نخست‌وزیر لبنان در ریاض انجام شده بود. شاید در این بین این سوال مطرح شود که چرا رفتار ولیعهد عربستان تا به این اندازه تند، زننده و نابخردانه است؟ پاسخش را باید در کاخ‌سفید دنبال کرد. محمد بن‌سلمان معتقد است که اگر حمایت ترامپ را داشته باشد هیچ جریان و هیچ شخصی نمی‌تواند او را تهدید کند. به هر حال، ولیعهد سعودی در شرایط فعلی احساس می‌کند که نباید در موضع دفاع قرار بگیرد و به این جهت در حال حمله و تلاش برای قرار گرفتن در موضع مهاجم است. اتخاذ چنین مواضعی از سوی ولیعهد ریاض در حالی عیان شده که بن‌سلمان به دنبال راه‌اندازی تور منطقه‌ای است. توری که به اعتقاد برخی ناظران مسائل بین‌الملل هدف از اجرای آن جلوگیری از بدنامی و هرگونه فشار داخلی و خارجی پیش‌بینی می‌شود. در واقع بن‌سلمان با سفرهای منطقه‌ای و همچنین حضور در آرژانتین و شرکت در اجلاس گروه بیست (جی 20) به دنبال انتشار عکس‌‌های یادگاری و عادی‌‌سازی ظاهری و رسانه‌ای روابط ریاض با رهبران کشورهای اروپایی و قدرت‌های دنیاست!  اگر بخواهیم دور جدید سفرهای ولیعهد عربستان را به صورت کاملاً روشن مورد تحلیل قرار دهیم تنها خروجی‌ای که از آن ساطع خواهد شد، تلاش برای نجات خود از باتلاق بی‌اعتباری و هجمه‌های خارجی است. سفرهای او به کشورهای منطقه مانند بحرین و امارات ارزش چندانی ندارد، چراکه این دو کشور به‌علاوه تونس و الجزایر تحت نفوذ ریاض هستند و موریتانی هم در عرصه بین‌المللی جایگاه سیاسی خاصی ندارد که بتوان به این سفرها افتخار کرد. درست است که مصر به‌عنوان مدعی رهبری جهان اسلام در گذشته نقش زیادی در تحولات جهان اسلام و دنیای عرب داشته اما در حالت کنونی خود را زیر چتر عربستان قرار داده و میزان وابستگی این کشور به سعودی‌ها تا حدی افزایش پیدا کرده که 2 جزیره «تیران و صنافیر» را به ریاض واگذار کرد. به این جهت، سفرهای ولیعهد عربستان به کشورهای یادشده دستاورد خاصی در عرصه‌های سیاسی، امنیتی و اقتصادی به همراه نداشت و تنها به عنوان یک مانور رسانه‌ای می‌توان از یاد کرد. اگر ولیعهد عربستان در ادامه این سفرها به چند کشور اروپایی مانند بریتانیا، فرانسه، آلمان یا بلژیک سفر می‌کرد، می‌توانستیم بگوییم که این سفرها حائز اهمیت هستند اما بحث بر سر این است که مواضع این کشورهای اروپایی درباره پرونده خاشقجی علیه ولیعهد بوده است. او تمام سعی خود را بر این پایه استوار کرده تا با انجام اینگونه سفرها به دنیا بفهماند که در موقعیت تدافعی قرار ندارد و حتی خود را همانند گذشته مهره اول و آخر در سیاست و اقتصاد ریاض می‌داند. آنچه در این راستا بسیار حائز اهمیت خواهد بود، مواضع دونالد ترامپ به عنوان مرد شماره یک کاخ‌سفید است. در زمان حضور روسای جمهور قبلی در کاخ‌سفید، سیاست‌های ابلاغی ساختار قدرت واشنگتن توسط آنها اجرا می‌شد اما به هر طریقی که بود در مواردی مانند دموکراسی یا حقوق‌بشر حفظ ظاهر می‌شد؛ این در حالی است که ترامپ تمام این قواعد ظاهری را کنار گذاشته است.
بیانیه اخیر کاخ‌سفید و مواضع ریاست‌جمهوری آمریکا درباره پرونده خاشقجی رسماً اعلام می‌کند که به دلیل خرید تسلیحات آمریکایی از سوی عربستان، کاخ‌سفید تمام‌قد از ریاض و هر اقدام ولیعهد سعودی دفاع می‌کند. در اینجا باید به یاد سخنان مقام معظم رهبری بیفتیم که اظهار کردند: «ترامپ، چهره واقعی آمریکاست». به واقع این سخن درست است و آمریکای ترامپ نشان داد که چگونه از تروریسم سعودی و سناریوهای ضدبشری حمایت می‌کند. مساله دیگری که در امتداد سفر بن‌سلمان و پرونده خاشقجی باید مورد تحلیل قرار بگیرد، رخ دادن تحولات ناراحت‌کننده‌ای است که در کشورهای حاشیه خلیج‌فارس با محوریت رژیم صهیونیستی رخ داده است. در گذشته در سطح کشورهای عربی شاهد حمایت از فلسطین بودیم و این در حالی بود که روابط آنها با تل‌آویو به صورت پنهان وجود داشت اما در روزهای اخیر رسماً شاهد عادی‌سازی روابط دولت‌های عربی با اسرائیل هستیم. مساله‌ای که بیش از پیش بیانگر نقش نماینده جوان ریاض در این فرآیند است. این عادی‌سازی دلایل مختلفی دارد اما یکی از مهم‌ترین آنها بحث قرار داشتن کشورهای عربی در بحران است که تنها راه نجات خود را چنگ زدن به ریسمان رژیم صهیونیستی می‌دانند تا بتوانند از طریق این رژیم با آمریکا روابط بهتری را داشته باشند. این در حالی است که عربستان همچنان نقاب را به صورت کامل از چهره خود برنداشته است. ریاض مدعی رهبری جهان اسلام و تولیت حرمین شریفین است و تلاش می‌کند به صورت رسمی روابط خود را با اسرائیل علنی نکند. در صورتی که نزدیکان ولیعهد عربستان با برخی مقامات رژیم صهیونیستی دیدار داشته‌اند. اگر ولیعهد عربستان بتواند از پرونده خاشقجی و یمن جان سالم به در ببرد، بدون تردید به همین روال پنهان در جهت ارتباط با اسرائیل ادامه خواهد داد اما اگر حلقه محاصره وی تنگ‌تر شود، بی‌شک  دست به حرکاتی خواهد زد که دنیا را متحیر می‌کند و یکی از آنها علنی کردن ارتباط با تل‌آویو است، چراکه نخست‌وزیر اسرائیل هم اوضاع فعلی را فرصت تاریخی برای برون‌رفت از انزوا و عملیاتی کردن معامله قرن می‌داند و علاوه بر آن با عادی‌سازی روابط به دنبال اجماع منطقه‌ای و جهانی علیه ایران است.      
* تحلیلگر مسائل منطقه


Page Generated in 0/0074 sec