printlogo


کد خبر: 202789تاریخ: 1397/9/17 00:00
پرونده‌ای به بهانه سالگرد آغاز تأسیس تهران جدید
قریه‌ای بود و شهری شد!

گروه یادآور: ناصرالدین شاه 50 سال سلطنت کرد؛ شاید برابر یا بیشتر از عمر برخی دوره‌های حکومتی در ایران و زمان زیادی از دوره قاجار. این 50 سال با اتفاقات مهمی همراه بود. تهران که از ابتدای قاجار به عنوان پایتخت معرفی شده بود، در بیست و یکمین سالگرد سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، به دلایل متعدد که یکی از آنها افزایش جمعیت بود، از حالت قدیم خود درآمد. کلنگ نقره‌ای تهران جدید و در واقع کلنگ توسعه تهران در یازدهم شعبان 1284ق، 17آذر 1246شمسی توسط خود ناصرالدین شاه به زمین خورد و دارالخلافه ناصری شد. تهران که دارای مرکزیتی مشخص بود، از اطراف توسعه یافت و خندق‌هایی در اطرافش ایجاد شد. دروازه‌هایی در پیرامون شهر با شکل‏هایی زیبا و کاشی‌کاری و مناره کوچک ساخته شد و شهر وسعت یافت. ناصرالدین شاه چند سال بعد و پس از اینکه از نخستین سفر اروپایی خود بازگشت، طرح توسعه تهران را جدی‌تر گرفت و از شیوه اروپاییان در ایجاد شهرها متاثر شد. نخستین تأثیر، گسترش شهر از چهارسو بود. خیابان‌ها در نتیجه این گسترش چهارسویه احداث شدند و شهر گسترش پیدا کرد.
این برای تهران که پیش از انتخاب از سوی آقامحمدخان قاجار به پایتختی، قریه‌ای بیش نبود، موقعیتی مهم به حساب می‌آمد. خان قاجار صرفا به این واسطه که تهران منطقه‌ای خوش آب و هوا و نسبتا به مرکز نزدیک بود، این شهر را به پایتختی حکومت نوپای خود انتخاب کرده بود. شیوه سنتی حکمرانی در دوران آقامحمدخان، فتحعلی شاه و محمدشاه قاجار، قلعه‌ای با باروها و دیوارهای کشیده را به عنوان «تهران» برای سفرنامه‌نویسان خارجی معرفی می‌کند. برج و باروهایی در چهارگوشه و شبیه به قلعه‌های نظامی اما بزرگ‌تر از نمونه‌های پیشین! و همین بزرگی و وسعت البته موجب شد از آن قلعه کمتر نشانه‌ای برای نسل‌های بعدی باقی بماند. تهران هنوز با محل حکمرانی حکومت‌های قبلی فاصله داشت و البته تا نزدیک به 100 سال پس از تاسیس قاجار نیز نتوانست زیبایی و در عین حال ویژگی‌های دیگری که «شهرها» را به آن می‌شناسند، پیدا کند؛ ویژگی‌هایی که در شهرهایی چون اصفهان، پایتخت امپراتوری صفوی که در زمان خود یکی از پیشرفته‌ترین و زیباترین شهرهای جهان بود، مشهود بود. در واقع تهران، به این دلیل که پیشینه شهری مناسبی نداشت، توسعه شهری خود را باید از «صفر» شروع می‌کرد؛ شاید از همان کلنگی که ناصرالدین شاه در 1284ق بر زمین زد. با این همه توسعه تهران سرعت مناسبی نداشت. در همین سال‌هاست که امپراتوری عثمانی در مجاورت ایران، خطوط راه‌آهن را توسعه داده و راه‌آهن بین دمشق و مدینه را احداث می‌کند. در ایجاد دوایر و دستگاه‌های دیگر مانند تاسیس مدارس نوین، خانه سالمندان و... عثمانی نیز از ایران پیشی گرفته بود. اگرچه دارالفنون سال‌ها پیش از این در  تهران تاسیس شده بود اما با قتل امیرکبیر توسط مخالفانش، اقدامات پیشروانه و اصلاحی‌اش ناکام ماند. این فاصله در شهری شدن را مباشر سفارت عثمانی در تهران در رساله‌ای تحت عنوان «ایران»، به خط خود تنظیم کرده و به دولت عثمانی داده است؛ رساله‌ای که اصل آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه استانبول نگهداری می‌شود و درباره شرایط سیاسی- اجتماعی تهران در 1311ه.ق توضیح می‌دهد که بخشی از آن توضیح جغرافیایی تهران است: «شهر تهران با جمعیتی متجاوز از 250 هزار نفر در قسمت شرقی جلگه‌ای به مساحت 2 هزار و 500 کیلومتر مربع بنا شده است. هوایش قدری گرم ولی سالم است. قسمت خارجی ابنیه گلی است و بدین‌جهت منظره عمومی شهر حالت دلگیرانه‌ای دارد. کوچه‌ها تنگ و غیرمنظم می‌باشد. اخیراً جاده‌های قسمت شمالی شهر توسعه پیدا کرده و طرفین جاده‌ای که به سفارتخانه‌ها منتهی می‌شود درختکاری شده. تهران دارای بازار سرپوشیده بزرگی است. شهر با قلعه خاکی محصور و بیرون قلعه خندقی به عمق 15 متر دورادور شهر را احاطه کرده و در جهات مختلف قلعه دروازه‌های متعدد موجود است که مأموران گمرک در این دروازه‌ها از واردات و صادرات شهر حقوقی گمرکی اخذ می‌نمایند. برای رهایی از هوای گرم تهران در تابستان از شمیرانات که به مسافت 2 ساعت از تهران در قسمت شمالی قرار دارد استفاده می‌شود. قراء شمیران اکثراً با قلعه‌های خاکی محصور است. در اطراف شهر چون جنگل وجود ندارد و حمل و نقل مصالح ساختمانی از خارج مشکل است، بدین جهت ساختمان‌ها با خشت خام بنا شده و فقط در گوشه و در و پنجره‌ها آجر مصرف می‌نمایند و از چوب درختان تبریزی که در اطراف شهر به قوت آبیاری به عمل آورده‌اند استفاده می‌شود. در پوشش سقف خانه‌ها نی‌هایی را که از رشت می‌آورند، به کار می‌برند و روی آنها خاک می‌ریزند و سپس روی خاک کاه‌گل می‌مالند، چون مقاومت نی خیلی کم است هر دو سه سال یکبار پوشش سقف خانه‌‌ها را تعویض می‌نمایند. مع‌ذالک دارای استحکام زیاد نبوده و مستعد خراب شدن می‌باشد. اطاق‌ها دورادور حیاط‌ها بنا شده و پنجره‌های آن مشرف به حیاط خانه است. در این اواخر اعیان و اشراف که درصدد تجدید بنا هستند و ساختمان‌های خود را با چوب‌های ساچ که از هندوستان می‌آورند می‌سازند».
سرهنگ «احمد امین» وابسته نظامی و مباشر سفارت عثمانی در تهران در ادامه می‌آورد:  «در مسافت چند ساعته از شهر چاه‌هایی کنده و اتصالاً آنها را تا شهر ممتد گردانده و بدین وسیله آب به شهر می‌رسانند. عملیات احداث این چاه‌ها پرخرج بوده بدین جهت در تصرف ثروتمندان و اکابر می‌باشد و از این رو شهر دائماً دچار کم‌آبی است. مجرای آب‌ها در داخل شهر برخلاف خارج شهر سرپوشیده نیست و هر هفته یا هر 15 روز یکبار آب در محلات شهر جاری می‌شود. عموم اهالی محل در اطراف جوی‌های آب مجتمع و به شستن لباس و سایر لوازم مشغول می‌شوند و پس از ‌آنکه ‌آب را بدین نحو آلوده ساختند، حوض و آب‌انبار خود را از این آب مملو می‌سازند و آب مشروب و طبخ مردم تهران از آب آلوده تأمین می‌گردد».
به جهت همه آنچه گفته شد، توسعه تهران باید از چند جهت پیگیری می‌شد؛ اول توسعه شهری به معنای عام، در واقع ایجاد نهاد‌ها، دستگاه‌ها و مکان‌هایی برای متولی‌گری در حوزه امور مردم و نیز ایجاد زیرساخت‌ها، بویژه در آبرسانی به همه شهر. از طرفی نیز باید توجه به ساخت و سازها جدی‌تر می‌شد تا نکته‌ای که مباشر عثمانی در نوشته‌اش مطرح می‌کند (که خانه‌ها مستعد خراب شدن است و استحکام ندارد) نیز مدنظر گرفته شود. به همین جهت است که برای نخستین‌بار، سبک آماده به تقلید فرنگی و زندگی غربی در کنار پیش‌زمینه‌ای که توسط دانشجویان به غرب رفته آماده شده است، به تهران می‌آید. جدا از آنچه که درباره افراد از آن به فرنگی شدن تعبیر می‌شود، معماری شهری نیز از ایده‌های غربی متاثر شد. تغییر فیزیکی که در تهران اتفاق افتاد، این بود که ناصرالدین شاه، برج و باروهای «قلعه تهران» را اضافی دانست و آنها را تخریب کرد. با همه اینها شهرهای دیگر مشمول طرح توسعه‌ای ناصرالدین شاه نشد و همین عدم رسیدگی و توازن، تنها یک تهران توسعه‌یافته (به زعم شاه قاجار)، آن هم با تناقضات جدی به ایران اضافه کرده بود. در عین حال بافت بشدت سنتی در شهرهای دیگر، موجب شده بود، مسافران و آنان که گذرشان به تهران می‌افتد، احساس غریبگی بیشتری با حکومت کنند.
با همه اینها تهران به سمت مناطق خوش آب و هواتر توسعه پیدا کرد و محله‌ها با شرایطی که مناسب طبقه مرفه و رجال و اشراف‌زادگان باشد، شکل گرفت. شیوه‌ طرح توسعه ناصرالدین شاه- برخلاف طرح توسعه‌ای رضاخان که به هیچ وجه به نمادهای سنتی توجهی نشان نمی‌داد- آمیزه‌ای از ایده‌های غربی بود و کمی نگاه به گذشته داشت. خیابان‌ها با همین رویکرد در دوره ناصری شکل گرفت. تعدادی از آنها به سبک سنگفرش و سنتی به تقلید از پایتخت‌های پیشین بویژه اصفهان با کارکردهای تفریحی ساخته شد. تعداد دیگری از خیابان‌ها نیز متاثر از خیابان‌های فرانسوی که ناصرالدین شاه در سفرهای خود آنها را مشاهده کرده بود، برای استقرار دکان‌ها و مغازه‌ها و برای تجارت و بازرگانی ساخته شد. به تعبیری تهران اواخر دوره ناصری یک پارادوکسیکال از تضادهای میان سنت و مدرنیته بود. مثلا در بافت‌های سنتی ساختمان‌هایی با سبک جدید ساخته می‌شد. این موضوع البته با رضایت مردم همراه نبود. از طرفی در طرح توسعه جدید، استحکامات نظامی در اطراف شهر آسیب جدی دیده بود. توسعه شهری آنقدر برای ناصرالدین شاه دارای اهمیت بود که در دوره او مسافت پیرامونی شهر از 3 کیلومتر به 19 کیلومتر افزایش پیدا کرد. با از بین رفتن باروها و استحکامات نظامی عملا آسیب‌پذیری تهران افزایش پیدا کرده بود؛ موضوعی که بارها تهران را مورد تهدید قرار داد و در نهایت در کودتای سوم اسفند 1299، رضاخان قزاق براحتی و از دروازه‌های شکیلی که در دوران ناصری ساخته شده بود، بی‌آنکه مقاومتی ببیند با نیروهای قزاق وارد تهران شد. یکی از اقدامات کم‌کارکرد برای حکومت قاجار، مدرنیزاسیون شکلی‌ای بود که با توجه ویژه ناصرالدین شاه همراه بود. در این بین البته مکان‌هایی که برای استفاده عموم در نظر گرفته شده بود، با اعتراض کمتری مواجه شد. ناصرالدین شاه دقیقا به تقلید از آنچه در سفرهای اروپا دیده بود، مکان‌هایی از جمله سینما، کافه و بازارهایی همانند آنچه در فرانسه بود در تهران ایجاد کرد. هرچه در دوران صفویه و در طرح نوسازی شاه عباس، معماری ایرانی و اسلامی مورد توجه ویژه قرار گرفته بود، ناصرالدین شاه، متاثر از اروپا، تغییر و شکل دادن به تهران جدید را پیش گرفت. او البته این کار را با از بین بردن بافت سنتی انجام نداد؛ کاری که اتفاقا رضاخان برعکس آن عمل کرد و بسیاری از اماکن قدیمی را از بین برد.
به هر روی تهران اگرچه پایتخت شدنش را مدیون آقامحمدخان بود اما «شهر» شدن نصفه و نیمه  و درآمدن از حالت یک قریه و قلعه نظامی به یک شهر، محصول دوران ناصری است. از طرف دیگر بسیاری از نهادهایی که ایجاد آنها از دوران امیرکبیر آغاز شده بود، در این دوران 50 ساله شکل گرفت؛ نهادهایی که بعدها توسعه بیشتری پیدا کرد و در شهر شدن تهران تاثیرگذار بود. با این همه تصمیمات ناصرالدین شاه به این دلیل که عمدتا فردی و ناشی از اراده سلطنت و در واقع استبداد شخصی بود، نتوانست 50 سال پادشاهی او را به دوران ثبات و‌ گذاری موثر و مناسب حداقل در پدیده «شهری شدن» تبدیل کند و گذار او  از دوران سنتی به دوران مدرن، با هزینه‌های فراوان همراه شد.
در پایان باید گفت اقدامات ناصرالدین‌شاه در نوسازی و مدرنیزاسیون تهران از چند منظر قابل تأمل است: نخست اینکه وی تهران را که پیش از این بیشتر شبیه یک قلعه نظامی بود و عنوان مرکز حکومت قاجار را با خود یدک می‌کشید، به حد و اندازه یک پایتخت مدرن گسترش داد. مساله دیگر ایجاد مکان‌هایی همچون بانک، تلگرافخانه، مدرسه، عدلیه و مراکز تجاری و نظامی و نیز منطقه‌ای برای اسکان سفارت خانه‌های سایر کشورها بود که از سوی ناصرالدین‌شاه انجام شد. بی‌تردید این اقدامات حرکتی مثبت و رو به جلو تلقی می‌شود. با این حال و در کنار تمام این خدمات، باید به این مساله توجه کرد که ناصرالدین‌شاه درک درستی از مدرنیته نداشت. فهم وی از مدرنیته در سفرهایش به اروپا ایجاد شده بود نه به واسطه مطالعه و تفکر دقیق. به همین دلیل بود که برخی تصمیماتش عمدتا برای خودنمایی انجام می‌شد. دوران حکومت حدودا نیم قرنی ناصرالدین شاه می‌توانست به واسطه ثبات نسبی در کشور، مرحله‌ای برای حرکت در مسیر توسعه و فرار از عقب‌ماندگی و استعمار باشد ولی این امر هیچ‌گاه محقق نشد.

نقشه طهران قدیم
تهران صورت 8 ضلعی ناقص‌الاضلاعی داشت که با خندقی که به دورش حفر کرده بودند از اراضی اطرافش جدا می‌شد و ارتباط آن با خارج شهر تنها به وسیله دروازه‌هایی بود که اطرافش ساخته شده بود. خندق عبارت بود از مجرای عمیقی که جهت حفاظت شهر حفر شده بود و هنگام حمله دشمن در آن آب می‌بستند و ارتباط شهر با خارج به وسیله پل‌های جلوی دروازه‌ها برقرار می‌شد. عرض خندق بین 6 تا 10 ذرع و عمق آن تقریباً
4 ذرع بود و این آخرین خندق شهر بود که در زمان ناصرالدین‌شاه حفر شده، محدوده شهر را نسبت به برج و باروهایی که در عهد شاه طهماسب صفوی کشیده شده بود و بیش از یک فرسخ محدوده نداشت تا 4 برابر وسعت بخشیده بود. حدود جغرافیایی تهران در زمان مورد بحث عبارت بود از: شمال: از شرق به غرب، در طول خیابان شاهرضا نرسیده به پیچ‌شمیران تا کمی بعد از چهارراه کالج که به شکل مایل به طرف غرب و خیابان 30 متری ممتد می‌شد. غرب: از زیر چهارراه شاه [چهارراه جمهوری] تا نزدیک میدان گمرک. جنوب: در امتداد خیابان شوش تا میدان شوش. شرق: در مسیر خیابان شهباز تا بعد از میدان ژاله که کج و معوج و با اضلاعی ناقص در جهات فرعی به یکدیگر پیوسته 8 ضلعی نامتناسب شهر را به وجود می‌آورد. خیابان‌های مذکور غیر از خیابان شوش که بعد از همه احداث شد، نخستین خیابان‌هایی بودند که در زمان پهلوی اول از زمین‌های دولتی، یعنی خندق‌هایی که پر شد، به وجود آمد و با ایجاد آنها ضرر و زیانی متوجه کسی نشد. برای پر شدن و آباد شدن تکه خندق‌هایی که در گوشه و کنار خیابان‌های جدیدالاحداث باقی می‌ماند، بلدیه (شهرداری) دستور داد هر کس آنها را پر کند متعلق به خودش باشد و به او سند مالکیت بدهند. به این ترتیب خندق‌ها پر شد و روی آنها دیوارکشی و خانه‌سازی کردند. نامرغوب‌ترین آنها خندق‌های 2 طرف خیابان شاهرضا بود که می‌گفتند زمینش شنی است و خاک‌رس ندارد و به درد خشت زدن نمی‌خورد که کمتر کسی به تصرف آنها میل می‌کرد.


Page Generated in 0/0176 sec