محسن شهمیرزادی: پیشرفت تکنولوژی در یک دهه اخیر باعث شده است فضای مجازی متغیری مهم در زندگی انسانها به حساب آید بهگونهای که نهتنها در سبک زندگی و شیوه زیستن که حتی در نوع گفتار، نوشتار، تفکر و شیوه اندیشیدن نیز اثر بسزایی داشته باشد، تا جایی که کتابی چون «اینترنت با مغز ما چه کار میکند» به عنوان یکی از آثار پرفروش و اثرگذار در چند سال اخیر محسوب شود. همانطور که فضای مجازی بر شیوه اندیشیدن و سبک زندگی آدمها اثر گذاشته است، تاثیر آن روی رشتههای مختلف هنری از جمله موسیقی، سینما و... نیز قابل چشمپوشی نیست. سینما در تعامل با فضای مجازی تحولات قابل توجهی را تجربه کرده است و در این مراوده میتوان حکم به بازنده بودنش داد. سهم سینما از فضای مجازی قابل مقایسه با سهم فضای مجازی از سینما و اثرگذاری آن روی هنر هفتم نیست و همین بهانهای است تا نگاهی داشته باشیم به تعاملات فضای مجازی و سینما و آیندهای که باید آن را پیشبینی کرد و به قصد اصلاح آن را تغییر داد.
حرفهای بیرونق سینما درباره شبکههای مجازی
یکی از ابعاد مهم واکنش سینما در تعامل با فضای مجازی، تولید آثاری با محوریت آن بوده است. آثاری عمدتا دغدغهمند که در پی بیان آسیبهای فضای مجازی در زندگی فردی و جمعی است. البته که این آثار به انگشتان یک دست نمیرسند و عمدتا از کیفیت بالایی نیز برخوردار نیستند. «جشن دلتنگی» به کارگردانی پوریا آذربایجانی، برجستهترین فیلم در این زمینه محسوب میشود. فیلمی با بازی بابک حمیدیان، مینا ساداتی، محسن کیایی، بهنام تشکر و... که بهرغم حضور پررنگ سلبریتیهای سینمایی با اقبال مخاطبان در گیشه مواجه نشد. «حریم شخصی» دیگر فیلمی درباره چالشهای ورود شبکههای اجتماعی به زندگی انسانهاست که با کارگردانی احمد معظمی و بازی میلاد کیمرام، اندیشه فولادوند، بهنوش بختیاری، رعنا آزادیور، امیر آقایی و... که اگرچه از فروش بالاتری نسبت به «جشن دلتنگی» برخوردار بود اما باز هم در زمره فیلمهای کمرونق سینمای ایران قرار گرفت. «مشکل گیتی» دیگر فیلم مرتبط با این فضاست که حمید فرخ نژاد، رویا نونهالی و بهنوش بختیاری نیز در آن ایفای نقش میکنند. فیلم بهرام کاظمی با توجه به مضمون کمدی آن از فروش بیشتری برخوردار شد اما در نهایت فروش آن نیز به یک میلیارد تومان نرسید. آثار دیگری همچون «رخ دیوانه» و «عرق سرد» نیز مضمونی مشابه با آثار فوق دارند اما به نظر میرسد پرداخت سینما به فضای مجازی از آن جهت که پرداختی «سلبی» و تماما منفی است نتوانسته مخاطب را با خود همراه کند و بیننده از نقد صریح به زندگی روزمره خودش احساس خوشایندی بهدست نمیآورد. از سویی دیگر این آثار عمدتا با ضعف قصه و فیلمنامه همراه هستند و از همین جهت شرایط حداقلی برای جذب مخاطب را نیز با خود ندارند.
نان سینما برای شاخهای اینستاگرامی!
برخلاف سینما که از فضای مجازی نتوانسته بهره چندانی ببرد، میکروسلبریتیهای فضای مجازی یا همان شاخهای اینستاگرام، از بستر اینترنت فرصت بسیار مناسبی برای حضور بر پرده سینما فراهم کردهاند. «رضا پرستش» یا همان بدل مسی از جمله این افراد است که بعد از اینکه متوجه شباهت زیاد خود به لیونل مسی شد، با پوشیدن لباس تیمملی آرژانتین و بارسلونا و انتشار عکسهایش در فضای مجازی، توجه مردم را به این شباهت جلب کرد. حضور او در برنامههای تلویزیونی چون ایرانیوم و فرمول یک و به رسمیت شناخته شدن این بدل توسط سیمای ملی موجب شد تا او بدون هیچگونه تجربه بازیگری و حضور در فضای هنری به عنوان بازیگر فیلم سینمایی «زیرنظر» به کارگردانی مجید صالحی در کنار رضا عطاران، امیر جعفری، آزاده صمدی و... ایفای نقش کند. «محمدامین کریمپور» به واسطه ویدئوهای طنز خود در فضای اینستاگرام مطرح شد. ویدئوهایی که البته تنها جنبه سرگرمی داشتند اما پس از حضور در برنامههای تلویزیونی «من و شما» و «ایرانیوم» او نیز بدون تجربه بازیگری حرفهای در فهرست بازیگران فیلم «سرکوفت» قرار گرفت. جواد خواجوی، با داب اسمشهای مشهدی خود مشهور شد. دوبله ویدئوهای جذابی که با صدا و ایدهپردازیاش مورد توجه مخاطبان اینستاگرامی خود قرار گرفت. خواجوی البته تجربه مرتبطتری با فضای سینمای دارد و تحصیلات آکادمیک او نیز در این حوزه است. حضور او در برنامه «حالا خورشید» باعث شد تا وی اعلام کند همزمان در چند پروژه سینمایی و سریال از جمله سریال «سرباز» به کارگردانی هادی مقدمدوست حضور پیدا کرده است. «مستر تیستر» دیگر شخصیت اینستاگرامی است که ذائقهآزمایی غذاها موجب شده است تا وی به شهرت برسد و حضور او در فیلم «پاستاریونی» در نقش خودش یعنی مستر تیستر میتواند یکی از حضورهای مثبت اینستاگرامیها در سینما محسوب شود.
سهم سینما از اینستاگرام
در این میان فیلمهای سینمایی نیز تلاش داشتهاند تا در این مراوده برای تبلیغ اثر خود سهمی در فضای مجازی داشته باشند. انتشار ویدئوهای تقطیع شده و پرحاشیه از فیلم، ترفند پرکاربردی است که این روزها برخی فیلمهای سینمایی بهواسطه آن تلاش دارند در میان کاربران مجازی به چشم بیایند. حضور سلبریتیها در فضای مجازی و با توجه به مخاطبان پرشمار آنها در این فضا موجب میشود بازیگران هر فیلم به عنوان یکی از عناصر مهم تبلیغات فیلم در فضای مجازی به شمار آیند. اما برخی فیلمها نیز از چهرههای اینستاگرامی برای تبلیغات خودشان بهره میبرند. در این بین فیلمهای سوپرمارکتی و زرد نیز تلاش داشتهاند از چهرههایی برای تبلیغ خود استفاده کنند که به همان اندازه مبتذل و سخیف هستند. «وحید خزایی» از چهرههای مشهور و البته مبتذل فضای مجازی که با قمهکشی و رفتارهای خارج از هنجار خود مشهور شده است، در کلیپی فیلم «دشمن زن»، جدیدترین اثر حسین فرحبخش را تبلیغ میکرد. این اتفاق در سایر شخصیتها و در لفافه ادامه دارد بهگونهای که اگر مخاطبان و اهالی سینما نسبت به این نوع تبلیغ سخیف انتقادی وارد کنند، عوامل فیلم بتوانند خود را بیخبر از این تبلیغ و تصمیم شخصی تبلیغکننده جلوه دهند.
سینما، بازنده میماند؟!
تعامل سینما و فضای مجازی نبردی نهچندان برابر را شکل داده است که از یک سو چهرههای اینستاگرامی بدون هرگونه صلاحیت هنری جلوی دوربینها آمدهاند، از سوی دیگر تغییر ذائقه مخاطبان و ناتوانی سینماگران موجب شده است تا فیلمهای گیشهای سینما نیز به سمت سطحیتر شدن و شباهت به کلیپهای اینستاگرامی حرکت کنند. در مقابل سهم سینما تنها بریدههایی از این آثار در لابهلای ویدئوهای اینستاگرامی است که آن هم چندان مورد توجه قرار نمیگیرد. حرفهای سینما از فضای مجازی نیز تنها به شکوائیهگویی و آسیبشناسی از این فضا باز میگردد و از این رو نهتنها مورد اقبال قرار نگرفته بلکه مخاطبان را نیز از سینما دلزده خواهد کرد. تداوم روند کنونی، سینما را به عنوان یک بازنده واقعی در تعامل با فضای مجازی نگه میدارد و به نظر میرسد سینماگران باید موضعی مشخص و محدودهای معین در تعامل با فضای مجازی مشخص کنند و خلاقیت را اولویت اصلی خود در این مواجهه قرار دهند تا در کنار موضع منصفانه نسبت به فضای مجازی، از سطحی شدن و ابتذال خود نیز جلوگیری کنند.