مهدی طاهرخانی: واگذاری استقلال و پرسپولیس به بخش خصوصی موضوعی است که پیش از این در چند برهه در دستور کار دولت قرار گرفت و خوشبختانه هربار بنا به دلایلی این موضوع منتفی شد. با این وجود وزیر ورزش و جوانان به صورت رسمی اعلام کرده بنا به دستور رئیسجمهور، قرار است بار دیگر این موضوع در دستور کار قرار گیرد و سرخابیها به بخش خصوصی واگذار شوند.
اما با توجه به زیرساختهای موجود و نقشی که این 2 تیم در معادلات اجتماعی ایران دارند، براستی واگذاری آنها به بخش خصوصی میتواند مسیر خوشبختی را برایشان تدارک ببیند؟ برای یافتن پاسخ ابتدا بهتر است به نمونههای واگذار شده نگاه کنیم که هیچکدام نهتنها وضعیتشان بهتر نشد، بلکه هر واگذاری مسیری بود بر پایان راه آن تیمها.
اما در اینجا موضوع بسیار مهم و حائز اهمیت، طرفداران میلیونی این 2 تیم است. شاید به جرأت بتوان عنوان کرد آنچه استقلال و پرسپولیس را در جهان با همه تیمهای دیگر متمایز میکند، گستردگی هوادارانشان در سطح کشور است. بدون تردید هیچ نمونهای را در هیچ کجای جهان نمیتوانید پیدا کنید که 2 تیم به صورت تقریبا مساوی در تمام یک کشور هوادار جدی داشته باشند. ابرتیمهایی بسان بارسا و رئال شاید در سطح جهان با هواداران زیادی شناخته شوند اما فرق بزرگ کار در این است که این گستردگی هوادار مربوط به کشور اسپانیا نیست. نهتنها اسپانیا که در همه کشورهای صاحب فوتبال، جغرافیای هواداری تعریف خاص خودش را دارد. هر تیمی در منطقهای محبوب است و اینگونه نیست که یک تیم در تمام یک کشور هوادار متعصب داشته باشد. در اسپانیا در شهر سویل، شاید تعداد هواداران جدی بارسا انگشتشمار باشد. اما خوب یا بد در فوتبال ایران، از ابتدای تاسیس این دو باشگاه، جامعه هواداری به گونهای تعریف شد که در ایران باید طرفدار یکی از این 2 تیم میشدید. البته در چند شهر مثل آبادان و انزلی بهواسطه حضور تیمهای مطرح آن شهرها، سرخابیها نتوانستند چندان هوادار پیدا کنند اما متاسفانه در اکثر شهرهای بزرگ ایران این قصه تکرار نشد. البته با ظهور و بروز تیمهای شهرستانی و بها دادن دولتهای بعد از انقلاب به آنها، کمی این جغرافیای هواداری دچار بازتعریف شد اما هنوز در فوتبال ایران، هیچ تیمی به اندازه این دو از هواداران میلیونی برخوردار نیست. سپاهان و تراکتورسازی نمونههای پیشرفته قطبهای متولد شده برابر سرخابیها هستند که در سطح استان خود بیشترین هوادار را دارند اما وقتی کار به شمارش هوادار در کل کشور می رسد باز قصه بیهمتا بودن سرخابیها خودنمایی میکند.
پس باید قبول کرد وضعیت این 2 تیم با توجه به اتفاق رخ داده از بدو تاسیس با سایر تیمها متفاوت است و نمیشود فرمول پیاده شده روی سایرین را براحتی روی آنها امتحان کرد و منتظر پاسخ ماند. استقلال و پرسپولیس عملا تبدیل به سرمایه بزرگ ملی شدهاند که همین موضوع مانع آن میشود تا براحتی آنها را به بخش خصوصی واگذار کرد.
آنها بسان کالایی استراتژیک هستند که نمیشود براحتی کنترلشان را به هر گروه خاصی داد. تیمهایی که میلیونها هوادار در سطح ایران دارند میتوانند در بسیاری از مناسبات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تاثیرگذار باشند و وقتی با چنین پتانسیل بزرگی مواجهیم باید با تأمل بیشتری دربارهشان تصمیمگیری کنیم.
شاید تا پیش از این بحث مالی و اسپانسری مطرح بود و با توجه به مصوبه مجلس که اجازه هزینه دولت را در این دو تیم نمیداد، توجیهاتی برای واگذاری مطرح بود اما در چند سال گذشته با ورود اسپانسرهای بزرگ و کسب درآمد آنها از هواداران مشخص شد با همین وضعیت فعلی میشود براحتی این دو تیم بزرگ را اداره کرد. پس چه لزومی دارد دولت در چنین وضعیتی بخواهد این 2 تیم را به بخش خصوصی واگذار کند؟
از سوی دیگر چه تضمینی وجود دارد در صورت انتقال آنها به بخش خصوصی، احساسات هواداران این 2 تیم در راستای اهداف خاص استفاده نشود؟ بدون شک همراستا کردن عقاید دستکم 10 میلیون هوادار یکی از دو تیم در یک جهت خاص میتواند بسیاری از معادلات کشور را تغییر دهد، از این رو بحث اهلیت و تایید صلاحیت آن بخش خصوصی که خواهان اداره این دو تیم است، بسیار اهمیت پیدا میکند.
اینها همه مصائب بزرگی است که نشان میدهد تصمیم دولت برای واگذاری سرخابیها اشتباه است و بهتر آن است با این دو تیم همانند ثروت ملی و عمومی برخورد شود نه بار اضافهای که پاستورنشینان میخواهند به هر بهانهای از آن راحت شوند.
استقلال و پرسپولیس و پتانسیل بزرگ و بیهمتای آنها فرصتی بکر است که در صورت گرفتن هر تصمیم اشتباهی براحتی میتواند تبدیل به یک تهدید بزرگ شود؛ تهدیدی علیه میلیونها هوادار شیفته این دو تیم که نشان دادند در صورت اداره درست تیمشان، رفیق روزهای سخت تیمشان باقی خواهند ماند.