گروه بینالملل: سیونهمین نشست سالانه سران کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس یکشنبهشب در ریاض بدون نتیجه پایان یافت و در بیانیه پایانی این نشست که از سوی عبداللطیف الزیانی، قرائت شد، چیزی جز انبوهی از اتهامات و تناقضهای آشکار در سیاستهای این شیخنشینها دیده نمیشود. نخستین تناقض در بیانیه پایانی نشست ریاض، اشاره شیخنشینها به تلاش برای حل بحران یمن و درخواست کمک از مردم یمن برای برقراری صلح، ثبات، امنیت و رفاه اقتصادی این کشور جنگزده است. در حالی پادشاه عربستان سعودی در این نشست بر تلاش برای حل بحران یمنیها تأکید کرد که این کشور به همراه برخی رژیمهای مرتجع عربی از 5/4 سال گذشته مناطق مختلف یمن را آماج حملات جنگندههای خود قرار داده و تمام راههای امدادرسانی هوایی، دریایی و زمینی را روی مردم یمن بستهاند. پرونده فلسطین از دیگر موضوعات اشارهشده در این بیانیه است و جالب اینکه ملکسلمان در سخنرانیاش در نشست ریاض گفت که «برای رسیدن به حقوق مشروع فلسطینیان جهت تشکیل کشور مستقل به پایتختی قدس تلاش میکنیم». این در حالی است که از ماهها پیش، اعضای شورای همکاری خلیجفارس با چراغ سبز محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی گامهای شتابندهای را به سوی عادیسازی روابط با رژیم اشغالگر صهیونیست برمیدارند. فراتر از این موضوع، همین کشورهای عربی حوزه خلیجفارس زمانیکه دونالد ترامپ در اقدامی تکروانه قدس اشغالی را بهعنوان پایتخت رژیم صهیونیستی معرفی کرد، موضعی منفعلانه اتخاذ کردند که باعث بهت جهان اسلام شده که قضیه نخستش، فلسطین است. موضوع شگفتآور در بیانیه نشست ریاض این است که سران شورا ادعا کردند که «ما با شرکای بینالمللی خود برای نابودی تروریسم و خشکاندن ریشههای آن تلاش میکنیم». با نگاه به کشورهای بحرانزده و تروریسمزده منطقه، ردپای دستکم رژیم سعودی به چشم میخورد؛ عربستان کانون فتاوای خشونتآمیز، افراطگرایی و تکفیر و نیز یارگیری برای داعش و القاعده از سراسر جهان است و تنها پشتیبان مالی این گروهها نیز سعودیها و اماراتیها هستند. اما مهمترین و آشکارترین تناقضی که در سیاستهای سعودی در چارچوب این نشست نمود پیدا کرد، دعوت رسمی ملکسلمان از امیر قطر برای مشارکت در این محفل، آن هم در سایه بحران افزون بر 18 ماهه دوحه بود. عربستان، امارات، بحرین و مصر از جولای 2017 با متهم کردن قطر به حمایت از تروریسم در منطقه، روابط خود با دوحه را کاملا قطع و مرز زمینی و هوایی خود را روی آن بستند تا قطر به نوعی در محاصره کامل قرار بگیرد. این 4 کشور خواستار قطع یا کاهش روابط قطر با ایران و ترکیه، تعطیلی شبکه الجزیره و تبعیت کامل از ریاض شدند اما قطر با تکیه بر ترکیه و ایران و نزدیکی به آمریکا، موفق شد این فشار را مهار کند و به زندگی طبیعی خود ادامه دهد. بعد از آنکه آمریکا بارها خواستار پایان یافتن این اختلاف آشکار میان کشورهای شورای همکاری شد و سعودیها بارها اعلام کردند خواستار روابط با قطر نیستند، عربستان برای اجلاس سیونهم سران شورای همکاری دعوتنامه رسمی برای امیر قطر ارسال کرد اما قطر در سطح «وزیر مشاور در امور خارجه» در این نشست حاضر شد؛ امری که پیامی آشکار برای ریاض و متحدانش دارد. چهبسا غیبت شیخ تمیم بنحمد و تعمد او در اعزام سلطان المریخی، وزیر مشاور در امور خارجه به عنوان رئیس هیات کشورش در این نشست، اهانتی عامدانه به سران حاضر در نشست و کشور میزبان یعنی عربستان بود، شاید او تشخیص داده از او در این نشست استقبالی نمیشود و چه بسا به شکلی مورد اهانت قرار خواهد گرفت به همین دلیل تصمیم به تحریم این نشست گرفت. موضوع دیگر آن است که عربستان از قطر برای این نشست دعوت کرد اما رسانههای این کشور همچنان در حال حمله به قطر هستند و این کشور را حامی گروههای تروریستی توصیف میکنند. برخی تحلیلگران قطری دعوت ریاض را نتیجه تلاشهایی بیهوده برای نجات آبروی شورا میدانند که با هدف نجات «شورای همکاری» از مرگ بالینی انجام شده است، چون با توجه به غیبت سلطان قابوس و شیخ تمیم، اختلافات اعضای این شورا و ناتوانی آن در حل اختلافات درونی خود کاملا آن را به سازمانی مرده تبدیل کرده است. با توجه به وضعیت کنونی حاکم بر روابط اعضای شورای همکاری خلیجفارس، میتوان اینگونه گفت که بحران سوریه به کار اتحادیه عرب و نقش آن پایان داد و بحران فعلی منطقه خلیجفارس احتمالا به کار شورای همکاری خلیجفارس پایان میدهد، لذا تمام آنچه در بیانیه پایانی نشست اخیر سران عرب در ریاض درباره تقویت گرایشها نسبت به حفظ اقتدار این باشگاه شیخنشینها آمده، تنها خواستهها و تکرار اتوماتیک بیانیهها و ادبیات نشستهای قبلی از طرف کمیته تدوین است.