دکتر حسن سعادت*/ سیدعلیرضا میریلواسانی**: امروز مساله هویت جنسی و تغییر جنسیت در غرب مبحث پرحاشیهای است. به گزارش تایم (TIME) ، حدود 3 هزار و 200 عمل جراحی تغییر جنسیت در سال 2016 در ایالات متحده انجام شده است که نسبت به سال 2015، حدود 20 درصد افزایش داشته است. در رسانههای غربی، مانورهای تبلیغاتی زیادی درباره این افراد میشود و اینگونه به نظر میرسد که تلاش رسانهها، سوق دادن افراد به سمت داشتن اینگونه تمایلات است. حال این سوال پیش میآید که اصلا مساله تغییر جنسیت چگونه تعریف میشود؟ آیا این افراد، افرادی عادی دارای تمایلات غیر معمول هستند یا افرادی بیمار بوده که نیاز به درمان و حمایت دارند؟ آیا این مساله بعد جسمی - ژنتیکی دارد یا بعد روانی؟ آیا این را باید از عواقب و بیماریهای زیست مدرن در غرب و تبعات آن دانست؟
جنسیت و اختلالات آن
در ابتدا برای روشن شدن موضوع، بحث جنسیت و تغییر آن را اندکی بسط داده و تعاریفی در این زمینه مطرح میکنیم. از دیدگاه علمی، کروموزومهای هر انسان، جنسیت او را تعیین میکند. در صورتی که جفت کروموزوم آخر سلولهای جسمی به صورت XX باشد، فرد مونث و در صورتی که به صورت XY باشد، فرد مذکر است اما همیشه مسائل به این سادگی نیست. برخی اختلالات مختلف ژنتیکی و هورمونی وجود دارد که باعث میشود نتوان از دیدگاه پزشکی، فردی را به صورت مونث یا مذکر طبقهبندی کرد. در گذشته به افرادی که مبتلا به اینگونه مشکلات بودند «دوجنسه» (Hermaphrodite) گفته میشد اما امروز از عبارت «بیناجنسی» (Intersex) یا تراجنسی (Transsexual) استفاده میشود. از نظر بالینی ممکن است فردی دارای اندام جنسی زنانه باشد اما برخی خصوصیات مردانه داشته باشد. همچنین ممکن است فردی دارای اندام جنسی مردانه باشد اما به دلیل اختلالات هورمونی، خصوصیات جسمی (و بعضا عاطفی-روانی) زنانه داشته باشد. طبق مطالعهای در دانشگاه براون (Brwon-یکی از معتبرترین دانشگاههای ایالات متحده) به طور تقریبی از هر 1666 تولد، ممکن است یکی به صورت XX یا XY نباشد. همچنین در ژورنال مطالعات جنسی (ژورنال بینالمللی معتبر)، به طور میانگین امکان تولد نوزادی با اینگونه مشکلات حدوداً 018/0 درصد است که نشاندهنده بروز بسیار اندک اینگونه مشکلات ژنتیکی است. در یک تقسیمبندی کلی، این افراد به 2 دسته «دارای مشکلات جسمی-ژنتیکی» و «دارای اختلالات روانی» طبقهبندی میشوند.
دسته اول- دارای مشکلات جسمی-ژنتیکی: همان طور که توضیح داده شد، این دسته شامل افرادی است که عمده مشکل آنها ناشی از ناهنجاریها جسمی-ژنتیکی است. یعنی این افراد از نظر بیولوژیک در اصل جنس دیگری هستند، مثلا فردی که ظاهری مردانه دارد اما از نظر ژنتیکی، زن است.
دسته دوم- افراد دارای اختلالات روانی: این دسته شامل افرادی است که بهرغم سالم بودن از نظر جسمی - ژنتیکی، تمایل به تغییر جنسیت و تغییر هویت جنسی خود دارند. نکتهای که اینجا بیشتر مورد تمرکز نویسنده است، مشکلات روحی- روانی است. صرف نظر از علت (ژنتیکی یا روانی)، فردی که در طبقهبندی زن - مرد جایگاهی نداشته باشد، از بیرون و درون مورد فشار روانی است. این افراد معمولا از سنین کم، متوجه تفاوتهای جسمی و روانی خود با دیگران میشوند و به اذعان منابع علمی میتواند باعث سرخوردگی، افسردگی و دیگر مشکلات روحی-روانی شود. در کشور ما، پس از انقلاب اسلامی حقوق افراد تراجنسی که مشکل آنها جسمی باشد شناخته شده و با درمانهای مختلف، اعم از روانشناختی، روانپزشکی یا جراحی برای برطرف کردن مشکل آنها اقدام میشود. حتی بعد از بحثهای مختلف، با فتوای امام خمینی (ره) مشکل شرعی و حقوقی نیز برای آنها وجود ندارد. اما مساله مهم از دیدگاه نویسنده صرفا درمان جسمی نیست و این سوال مطرح است که درباره حمایت و درمان روانی این افراد چه کردهایم؟ طبق آمار سازمان پزشکی قانونی کشور در سال 1391، سالانه بیش از 270 نفر مجوز تغییر جنسیت گرفته و تحت عمل جراحی و سایر درمانها (نظیر درمان هورمونی) قرار میگیرند. طبق مطالعهای در بنیاد پیشگیری از خودکشی آمریکا (بنیادی زیر نظر دانشکده حقوق UCLA) در سال 2014، میزان اقدام به خودکشی در افراد تراجنس حدود 41 درصد است که نسبت به جمعیت عادی، بسیار زیادتر است. همچنین به گزارش گاردین (روزنامه معتبر انگلیسی) بیش از نیمی از دانشآموزان تراجنس در انگلستان، اقدام به خودکشی میکنند. همچنین در مطالعات علمی دیده شده است احتمال ابتلای افراد تراجنس به اختلالاتی نظیر افسردگی شدید، بسیار بیشتر از افراد عادی است. نکته بسیار مهمی که در برخی مطالعات به چشم میخورد این است که میزان بیماریهای روانی و اقدام به خودکشی در این افراد، قبل و پس از عمل نسبتا مشابه است. در مطالعهای کوهورت در سوئد که از سال 1973 تا سال 2003 انجام شد، مشاهده شد پس از انجام جراحی تغییر جنسیت، نه تنها مشکلات روانی و خودکشی کمتر نشده، بلکه در برخی موارد بیشتر شده است. همچنین در این مطالعه دیده شد در اینگونه افراد، احتمال ارتکاب جرم و محکومیت ناشی از آن، بیشتر از افراد عادی است. این یافتهها بیانگر این موضوع بوده که بعد روانی و اجتماعی معضلات این افراد بسیار مهمتر از جراحی و درمان پزشکی است.
غرب ناموفق در مهار خودکشی تراجنسها
پس از بیان مساله باید این سوال را پرسید که رویکرد غرب در مواجهه با این مشکل روز افزون چگونه است؟ آیا تشویق افراد به تغییر جنسیت در بهبود وضع روحی- روانی و زندگی اجتماعیشان موثر بوده است؟ به نظر نویسنده و با استناد به مطالعات علمی (که به تعدادی از آنها اشاره شد)، غرب در کمک به این افراد چندان موفق نبوده است. در سال 2011 در مقالهای، BBC وضعیت یک مهد کودک در سوئد را بررسی کرد. در این مهد کودک، نه تنها کودکان به «دختر و پسر» تقسیم نمیشوند، بلکه تشویق میشوند با اسباببازیهای جنس مخالف بازی کنند. کتابهای داستان که برای کودکان خوانده میشود حاوی شخصیتهایی است که جنسیت مشخصی ندارند. در سال 2018 نیز مقالهای با عنوان «در پیشدبستانیهای سوئد، پسران رقص و دختران فریاد زدن یاد میگیرند» به چاپ رسید و در آن اشاره میشود که در بسیاری از مهدهای کودک، تلاش بر این است که تفاوتهای جنسیتی در کودکان کمرنگ شود. همان طور که اشاره شد، در سالهای اخیر شاهد تغییر قوانین و رویکردهای اجتماعی در مواجهه با این افراد در غرب بودهایم و اینگونه به نظر میرسد که فرهنگ غرب، فضای آزادی برای افراد تراجنس دارد اما بازهم شاهد ثابت ماندن (و در برخی موارد افزایش) اختلالات افسردگی، اضطراب و اقدام به خودکشی در این افراد هستیم و به نظر نویسنده، راهی که غرب پیش گرفته است نه تنها به این افراد کمک نمیکند، بلکه باعث آسیبپذیری بیشتر آنها میشود. این موضوع توسط برخی فعالان غربی نیز مورد انتقاد قرار گرفته است. انجمنها و لابیها زیادی در غرب هستند که سعی در وضع قوانینی برای افزایش کیفیت زندگی افراد تراجنس دارند و این گروهها، با عناوینی نظیر «بروز هویت جنسی» و «حقوق بشر» اقداماتی نیز انجام دادهاند. برای مثال، در سال 2016 در کشور کانادا قانون 16C- تصویب شد:
An Act to amend the Canadian Human Rights Act and the Criminal Code (Bill C-16,2016)
هدف از تصویب این قانون، در نظر گرفتن حقوق افراد تراجنس تحت قوانین حقوق بشر کانادا بود. طبق این قانون، سعی شده است بروز هویت جنسی برای افراد تراجنس بهبود یابد و این افراد کمتر تحت خشونت قرار بگیرند اما این قانون توسط بسیاری از گروههای جامعه کانادا، از جمله برخی وکلا و روانشناسان سرشناس مورد انتقاد شدید قرار گرفته است و برخی این قانون را مغایر با آزادی بیان دانستهاند. لازم است بدانیم در زبان انگلیسی برای ضمیر افراد، 2 جنسیت به کار میرود (He برای جنس مذکر و She برای جنس مونث). در سالهای اخیر گروههایی در غرب پیشنهاد کردهاند از آنجایی که افراد تراجنس، مرد یا زن نیستند، ضمیر جداگانهای برای آنان تعریف شود و ضمایری نظیر Zei، Hir و ... را پیشنهاد کردهاند. طبق قانون C-16، در صورتی که فردی از ضمیر اشتباه برای خطاب کردن یک فرد تراجنس استفاده کند، مرتکب جرم شده و تحت پیگرد قرار میگیرد. منتقدان معتقدند این الزام زبانشناختی، نه تنها کمکی به افراد تراجنس نکرده، بلکه در درازمدت باعث وخامت شرایط آنان و ایزوله شدن هرچه بیشتر آنان در جامعه شده و باعث میشود افراد تراجنس کمتر به دنبال حمایت روانشناختی بروند. یکی از منتقدان پرحاشیه و فعال این قانون، پروفسور جردن پیترسون (Jordan B, Peterson)، استاد سرشناس رشته روانشناسی دانشگاه تورنتو است. پس از ارائه و سپس تصویب این قانون، پروفسور پیترسون در کلاسهای درس خود، سخنرانیها و حتی مصاحبههای تلویزیونی متعددی که شرکت کرده، به نقد این قانون پرداخته است و حتی آن را با داستان «1984» جرج اورول مقایسه کرده است (رمانی بسیار تاثیرگذار که به تغییر آرایش سیاسی- اجتماعی جهان به سمت حکومتهای تمامیتخواه اشاره دارد). همچنین برخی گروههای فمینیست از جمله «پناهگاه حمایت از قربانیان تجاوز و زنان ونکوور» و دیگر مخالفان وضع قوانین متعدد برای افراد تراجنس اینگونه بیان میکنند که در صورتی که قرار باشد هر روز به جای بررسی و درمان علمی و صحیح افراد دارای تفاوتهای هویتی، قانونی تصویب شود این موضوع تا کی ادامه خواهد داشت؟ حد توقف این قوانین کجاست؟ تا کی قرار است قوانین جدیدی وضع شود؟ همچنین به اعتقاد بسیاری از روانشناسان، در مواجهه با مشکلات لازم است فرد شیوه تفکر و نگرش خود را عوض کند، نه اینکه با وضع قوانینی احساسی، صورت مساله عوض شود. در بین متخصصان غربی، افرادی نیز هستند که تلاش دارند با رویکردهای علمی، محیطی حمایتی برای افراد تراجنس فراهم کنند و تغییر جنسیت و جراحی را به عنوان گزینه آخر در نظر بگیرند. البته بسیاری از این متخصصان از طرف برخی گروهها، مورد هجمه قرار گرفتهاند. یکی از این متخصصان، دانشمند سرشناس پروفسور کِنِث زاکر است (Kenneth Zucker-استاد تمام روانشناسی و سکسولوژی دانشگاه تورنتوی کانادا، رئیس اسبق مرکز اعتیاد و سلامت روان تورنتو، سردبیر نشریه معتبر Archives of Sexual Behavior و از مولفان مباحث اختلالات جنسیتی کتاب مرجع بینالمللی اختلالات روانی-DMS- نسخه 4 و 5). به عقیده زاکر، در مواجهه با افراد تراجنس نوجوان، باید روش درمانی بر اساس جنسیت ژنتیکی و فیزیولوژیک آنها شروع شود و نباید بلافاصله به دنبال روشهای درمانی دارویی و جراحی رفت. زاکر و همفکران او اعتقاد دارند باید تا زمان بلوغ جسمی، فکری و قانونی فرد، با وی مطابق جنسیت ژنتیکی برخورد کرده و اگر این رویکرد موفق نبود، در نهایت هورموندرمانی و جراحی مد نظر قرار گرفته شود. همچنین او اعتقاد دارد شیوه درمان هر مراجع، فردی بوده و باید با توجه به شرایط وی، شیوه درمانی را انتخاب کرد. به گفته زاکر، مباحث مربوط به افراد تراجنس «بشدت توسط سیاست مسموم شده است». در سال 2015، به دلیل این شیوه درمانی، زاکر از سمت خود اخراج شد. البته بسیاری از همکاران وی با جمعآوری تومارهایی، خواستار بازگشت وی شدند و در نهایت مرکز اعتیاد و سلامت روان تورنتو از وی عذرخواهی کرد. متاسفانه اخیرا در کشور ما، بویژه در فضای مجازی و بویژه اینستاگرام، جریان و موجی به راه افتاده که بدون در نظر گرفتن جنبههای علمی و روانشناختی، این موضوع را ترویج میدهند و حتی بعضا دیده شده برخی از افراد تحصیلکرده نیز به این کار دامن میزنند و ناخودآگاه، راهی را که غرب رفته و در حال بازگشت از آن است از سر میگیرند. همان طور که در مقاله قبل با عنوان «همه چیز فدای لذت» (چاپ شده در روزنامه «وطن امروز» در تاریخ 15 اردیبهشت 1397) ذکر شد، بسیاری از اختلالات جنسی محصول نگاه غلط، عملکرد و رویکرد درازمدت غرب به این مقوله است. همان طور که در مقاله فوقالذکر توضیح داده شد، یکی از دلایل اصلی به وجود آمدن اینگونه گرایشات جنسی و همچنین افزایش جرائم جنسی در غرب، نگاه کاپیتالیسم به مساله روابط جنسی است. نگاه سودآور به رابطه جنسی به عنوان یک معامله و نه یک رابطه سالم و عاطفی، باعث شده است امروز - برای مثال - شاهد تولید عروسکهای جنسی باشیم که میتوان به آنها تجاوز کرد. با توضیحات فوق، تاکید میشود بعد روانی انسان شایسته توجه و عنایت بیشتر بوده و تصمیم درباره تغییر جنسیت افراد بویژه افرادی که از نظر تکاملی (ژنتیکی و کروموزومی) اختلالی ندارند، تاثیر مستقیم بر روان میگذارد و رو آوردن به اعمال جراحی مانع اختلالات و آسیبهای روانی فرد نمیشود، بلکه در موارد قابل توجهی میزان افسردگی و حتی خودکشی بیشتر میشود. توجه به هویت انسان و شخصیت و رویکردهایشناختی فرد و رواندرمانی با صرف وقت کافی و تامل بیشتر میتواند به طور جدی مانع از قرار گرفتن در مسیر انحرافی غرب از جمله پارافیلیا (انحرافات جنسی - رجوع شود به مقاله همه چیز فدای لذت) در کشور و فرهنگ ایرانی-اسلامی شود.
* عضو هیات علمی دانشگاه
**محقق حوزه روانشناسی اجتماعی