printlogo


کد خبر: 204014تاریخ: 1397/10/9 00:00
نگاهی به اقدام‌ آمریکا برای ورود عربستان به پرونده صلح افغانستان
احیای شیطنت ریاض در شرق ایران

مصطفی امجدی*: صلح افغانستان از سال‌های گذشته تا امروز یکی از محوری‌ترین موضوعاتی است که نه‌تنها در داخل این کشور از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، بلکه در ادبیات سیاست خارجی همسایگان این کشور مانند ایران، پاکستان، روسیه، چین، هند و حتی ترکیه به عنوان یکی از محورهای کنشگری در مقیاس منطقه‌ای به حساب می‌آید. واقعیت این است که ایالات متحده با گذشت 17 سال از حضور چند ضلعی خود (اعم از اقتصادی، امنیتی، سیاسی و نظامی) در افغانستان همچنان نتوانسته طالبان را که روزی بر کل افغانستان سیطره داشته از معادلات سیاسی و میدانی این کشور حذف کند یا حداقل راهبردی اتخاذ کند تا آنها سلاح‌های خود را زمین بگذارند.
طبیعی است طولانی شدن روند صلح با طالبان مخاطراتی از حیث امنیتی و میدانی برای دولت و مردم افغانستان به همراه داشته و خواهد داشت و این روند دقیقاً نشان می‌دهد با ورود به سال جدید میلادی (2019)، رئیس‌جمهوری ایالات متحده از کارایی استراتژی کشورش در قبال جنوب آسیا ناامید شده است. کنشگری طالبان در عرصه میدانی افغانستان که منجر به انتحار و انفجارهای هفتگی در پایتخت و سایر ولایات این کشور می‌شود، همچنان ادامه دارد و این به معنای نظاره‌گر بودن آمریکایی‌ها در این کشور است. به عبارت دیگر نه تنها استراتژی اخیر دونالد ترامپ در جنوب آسیا نتوانسته در این منطقه کارگشا باشد، بلکه بر اساس نمودارها و آمارهایی که از سوی اندیشکده‌های غربی و منطقه‌ای منتشر شده، این معنا و مفهوم استنباط می‌شود که طالبان در وضعیت کنونی چیزی حدود 55 تا 65 درصد خاک افغانستان را تحت نفوذ خود دارد. به عنوان مثال انستیتو سایت (Site Intelligence Group) که به عنوان یک منبع معتبر خبری – تحلیلی تمام تحرکات گروه‌های تروریستی و افراطی دنیا را به دقت تحلیل و اخبار مرتبط با آنها را منتشر می‌کند، اخیراً طی گزارشی اعلام کرد چیزی حدود 63 درصد خاک افغانستان در دست طالبان است.
در ادامه این گزارش به انواع و اقسام تاکتیک‌ها و اهداف طالبان برای تسلط بر بخش عظیمی از خاک افغانستان اشاره شده و جالب اینجاست که در میان متون منتشر شده از سوی این اندیشکده آمریکایی که زیر نظر مستقیم سازمان سیا فعالیت می‌کند، به انفعال ایالات متحده در برخورد یا حداقل کنترل طالبان طی سال‌های اخیر اشاره شده است. حتی در قسمتی دیگر از این گزارش آمده است که با وجود پذیرش مذاکرات صلح از سوی طالبان و برگزاری چند دور از این مذاکرات، این جریان همچنان در تحولات میدانی دست برتر را دارد. تمام مولفه‌هایی که به آن اشاره شد نشان می‌دهد همسایه شرقی جمهوری اسلامی ایران این روزها از اقدامات حدود 22 جریان ریز و درشت افراطی رنج می‌برد و حکومت وحدت ملی افغانستان هم نظاره‌گر این وضعیت است.
صف‌بندی ائتلاف غربی – عربی در ابوظبی علیه دوحه
در هفته‌های اخیر شاهد برگزاری دور جدید مذاکرات میان طالبان و نمایندگان ایالات متحده در شیخ‌نشین ابوظبی بودیم. اگرچه پرونده مذاکرات با طالبان از سوی زلمی خلیلزاد (نماینده ویژه ترامپ در پرونده صلح افغانستان) هدایت می‌شود اما موضوع بسیار مهم و تعجب‌آور این است که در دور اخیر گفت‌وگوها، آرایش جلسات کمی با ادوار گذشته فرق داشت؛ به صورتی که در مذاکرات قدیم نماینده طالبان، نماینده ایالات متحده و در نهایت نماینده یا نمایندگانی از سوی پاکستان در این نشست حضور داشتند اما در دور اخیر شاهد حضور نمایندگانی از سوی امارات عربی متحده و عربستان‌سعودی بودیم! شاید حضور نفراتی از سوی امارات عربی متحده به دلیل برگزاری این دور از مذاکرات در خاک امارات طبیعی به نظر برسد اما اینکه نمایندگان ریاض در این جلسه حضور داشتند، موضوعی است که نباید بسادگی از کنار آن عبور کرد. اگر به آمار محل برگزاری نشست‌های اخیر مذاکرات صلح افغانستان نگاهی گذرا بیندازیم براحتی به نام «قطر» برخورد می‌کنیم؛ یعنی دوحه به دلیل اینکه قدیمی‌ترین دفتر سیاسی طالبان در آنجا وجود دارد، به عنوان محل مذاکره آمریکایی‌ها با طالبان انتخاب شده بود اما حالا که نزاع دیپلماتیک میان عربستان و قطر بالا گرفته، شاهد آن هستیم که امارات به عنوان برادرخوانده ریاض به عنوان محل مذاکرات با طالبان انتخاب شده است. مکان جلسه دقیقاً نشان می‌دهد نه تنها منازعه میان دوحه و ریاض به قوت خود باقی است، بلکه قرار است در آینده نه چندان دور عربستان و امارات به عنوان بازیگران صحنه افغانستان با هماهنگی ایالات متحده وارد پرونده صلح شوند. نکته دیگر اینکه در هفته‌های اخیر شاهد سکوت رسانه‌ای سعودی‌ها درباره توافق یمن بودیم و به موازات آن بحث فعال شدن امارات و عربستان در بازسازی سوریه کلید خورد. از جهتی دیگر سکوت رسانه‌های ترکیه و مطبوعات غرب در حمله به ولیعهد عربستان نشان می‌دهد اگرچه ریاض در بسیاری از معادلات شکست خورده است اما به دنبال ورود به پرونده‌های جدید برای کنشگری سیاسی است.
ریاض بیخ گوش تهران
در پایان آخرین روز از مذاکرات ابوظبی قرار بر این شد نشست‌های بعدی درباره صلح افغانستان در ریاض و ابوظبی برگزار شود. تثبیت تغییر محیط مذاکره می‌تواند کدهای مهمی از جمله فعال شدن عربستان در افغانستان و میل آمریکا برای ورود رقیب جمهوری اسلامی در کنار مرزهای شرقی کشور در خود داشته باشد اما بخشی از مشارکت دادن سعودی‌ها به ارتباط این کشور با کادر مرکزی طالبان و پاکستان مربوط است. بر اساس داده‌های تاریخی موجود، نگرش و ریشه ایدئولوژی طالبان برخاسته از «مکتب دیوبندیه» است و در نمای شکلی هیچ ارتباطی میان این جریان با وهابیت سعودی ندارد اما طی دهه 70 تا اواخر 80 میلادی و زمانی که بحث جهاد علیه شوروی مطرح بود، سعودی‌ها با نفوذ در سطوح عالی طالبان توانستند با برخی چهره‌ها و مهره‌های اصلی این جریان بومی افغانستان ارتباط برقرار کنند. طبیعی است که طالبان در آن برهه به تسلیحات و حمایت مالی برای مقابله با شوروی نیاز داشت و از این رو عربستان توانست کانال‌های ارتباطی خود را با کادر مرکزی وقت طالبان برقرار کند. نکته‌ دیگری که باید مورد اشاره قرار بگیرد، همسویی ایالات متحده با عربستان در زمان لشکرکشی شوروی به افغانستان است. آن موقع واشنگتن و مسکو در اوج جنگ سرد و منازعه قدرت با یکدیگر قرار داشتند و بهترین گزینه برای ایالات متحده حمایت از گروه‌های بنیادگرای افراطی در افغانستان علیه شوروی سابق بود. اینجاست که طی اواسط دهه 80 میلادی سازمان تروریستی القاعده که متشکل از مجاهدین  عرب- افغان بود، در خاک افغانستان اعلام موجودیت کرد؛ این بدان معناست که 2 بال اعمال فشار  سعودی – آمریکایی (طالبان و القاعده) با طرح مشترک ایالات متحده و عربستان علیه شوروی دست به سلاح شدند و امروز این دو جریان تا حدودی به صورت مستقل و بر اساس راهبرد جداگانه خود فعالیت می‌کنند. ذکر این سابقه تاریخی از این جهت مهم بود که مخاطبان بدانند عربستان صرفاً برای راضی کردن پاکستان یا آرام کردن دولت وحدت ملی افغانستان وارد پرونده صلح نشده است، بلکه سعودی‌ها از گذشته‌های دور در مباحث اقتصادی، فرهنگی و مذهبی در اسلام‌آباد و کابل فعال بوده‌اند. به عنوان مثال آمارهای سر انگشتی نشان می‌دهد عربستان تعداد زیادی از مدارس مذهبی با گرایش وهابی و سلفیت جهادی در 2 کشور همسایه شرقی ایران (افغانستان و پاکستان) با صرف هزینه‌های هنگفت از سال‌ها پیش تاسیس کرده و همچنان به دنبال گسترش نفوذ وهابیت در میان شیعیان 2 کشور است. یکی از مناطقی که عربستان در آنجا سرمایه‌گذاری‌های زیادی در جهت راه‌اندازی مدارس مذهبی صورت داده منطقه «گلگت بلتستان» واقع در شمال پاکستان بوده که هم‌مرز با کشور چین است. سعودی‌ها در این منطقه که آرایش دینی آن عمدتاً از شیعیان است، اقدام به تاسیس مدارس مذهبی با گرایش وهابی کرده‌اند و به دلیل مشکلات اقتصادی و عدم توسعه در این استان بسیاری از خانواده‌های شیعه مجبور به راهی کردن فرزندان خود به این مدارس هستند. این مثال‌ها تنها بخشی از دلایل ریشه‌ای برای ورود عربستان سعودی به پرونده صلح افغانستان است که در گذشته هم پیش‌بینی این موضوع از سوی تحلیلگران و نهادهای مطالعاتی داخل کشور شده بود. اما آنچه باید مورد نظر قرار بگیرد این است که ایالات متحده برای وارد کردن پرونده افغانستان به فضای جدید، در صدد است از بازیگران دیگر استفاده کند که طبیعتاً یکی از آنها عربستان است. پر رنگ شدن نقش «زلمی خلیل‌زاد» در مذاکرات افغانستان، یکی دیگر از دلایل باز شدن پای عربستان سعودی به گفت‌وگو با طالبان است. سیاست خلیل‌زاد بر  این اساس است که هر طور شده قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ در آمریکا، باید پرونده صلح با طالبان به یک نقطه مشترک برسد، لذا تیم ترامپ معتقد است فضای فعلی بهترین زمان برای آرام کردن طالبان و امضای توافق اولیه است و اینجاست که آنها به دنبال ورود عربستان به کابل هستند.
عربستان به دنبال ماجراجویی ایدئولوژیک
باید توجه داشته باشیم پاکستان، امارات عربی متحده و عربستان‌سعودی اعلام کرده‌اند برای به نتیجه رساندن پرونده صلح آماده هرگونه همکاری برای راضی کردن طالبان هستند اما چالش پیش‌روی منطقه جنوب آسیا این است که سعودی‌ها به دنبال نفوذ ایدئولوژیک خود در منطقه جنوب آسیا و شبه‌قاره خواهند بود، چرا که اگر ایالات متحده به صورت جدی از افغانستان خارج شود، بدون شک منافع زیادی در این راستا به ریاض اعطا می‌کند و یکی از مسائل بحث شریک‌سازی طالبان در قدرت و ماجراجویی ایدئولوژیک ریاض در منطقه جنوب آسیا خواهد بود.
در این بین یکی از طرح‌هایی که از سوی گلبدین حکمتیار (رهبر حزب اسلامی حکمتیار) از گذشته تا به امروز مطرح شده است، بحث اعطای یک یا چند ولایت پشتون‌نشین به طالبان برای هدایت آنهاست تا از این طریق طالبان را در قدرت شرکت دهند. طبیعی است به دلیل ارتباط‌های پنهان حکمتیار با عربستان این طرح می‌تواند مقدمه‌ای برای تسلط بیش از پیش طالبان بر استان‌های پشتون‌نشین افغانستان که هم‌مرز با ایران است، شود. این موضوع اگر به ورطه عملی برسد بدون تردید مخاطرات امنیتی برای نوار شرقی جمهوری اسلامی خواهد داشت. بنابراین ورود عربستان و امارات به کابل و پرونده صلح با طالبان یکی از موضوعاتی خواهد بود که حداقل در عرصه بهم‌ریختگی‌های ایدئولوژیک و حتی احیای جریان‌های افراطی در جنوب آسیا می‌تواند به عنوان یک زنگ خطر جدی برای ایران، چین، روسیه و حتی هند به حساب بیاید.             
*پژوهشگر مسائل جنوب آسیا
 


Page Generated in 0/0064 sec