printlogo


کد خبر: 204056تاریخ: 1397/10/10 00:00
فراغت در خدمت مصرف تمایزی گرانقیمت

صادق فرامرزی: تبدیل شدن فراغت به جنبه‌ای محوری در زندگی معاصر شهری و حتی تبدیل شدن فلسفه کار به ابزاری برای به فعلیت حداکثری رساندن ظرفیت‌های فراغت باعث شده دیگر الگوی فراغت و آیین‌های فراغتی را چیزی فراتر از یک جنبه فرعی در زندگی اجتماعی بدانیم. در این میان گسترش روزافزون آیین‌ها و جشن‌های فراغتی خلق‌الساعه را می‌توان به‌عنوان مساله‌ای کلیدی در شناخت مناسبات اجتماعی اقشار مدرن از جمله طبقه متوسط شهری دانست. اگر فراغت با تعریف فعلی آن تا حد زیادی میوه انقلاب صنعتی و بیگانگی انسان با محیط کاری خود بوده است، آیین‌های فراغتی جدید و وارداتی را می‌توان میوه تلاش برای تمایزبخشی طبقات و اقشاری از جامعه‌ای دانست که می‌خواهند هویتی جدید را برای خود تعریف کنند.
در باب چرایی شکل گرفتن آیین‌ها و مناسبت‌های فراغتی شاید آنچه بیش از سایرین حائز اهمیت باشد گسترش یکباره «شهرنشینی» در کمتر از نیم قرن است. رشد توأمان جمعیتی و تقاضا برای زندگی شهری موجب شد بخش عمده‌ای از جمعیت پرورش یافته در فضای اجتماعی دهه‌های اخیر دچار نوعی از سرگشتگی در انتخاب مسیر حیات اجتماعی‌اش شود. به شکلی ملموس و مصداقی اگر نگاهی به عمده آیین‌های جمعی ایران (فارغ از صبغه ایرانی یا اسلامی‌شان) بیندازیم با عنصر پررنگ خانواده مواجه می‌شویم که فضای حاکم بر خانواده‌های تک‌هسته‌ای(به عنوان ویژگی غالب بر خانوار شهری) چندان نسبتی با آن ندارد. از سوی دیگر ابهام ارزشی حاکم بر گونه‌ای از طبقات شهری باعث می‌شود آنان خود را در فضای ارزشی متکثری بازتعریف کنند که تلاش برای تمایزبخشی به خود از طریق شرکت در آیین‌های وارداتی بخشی از آن محسوب می‌شود. استقبال عجیب و بی‌پیشینه از آیین‌های فراغتی غیربومی و تن دادن به نظام ارزشی متمایزی که حتی می‌تواند برای طلاق نیز جشن برگزار کند تا حد زیادی بخشی از پازل هویت‌یابی برای چنگ‌انداختن به تعریفی جدید از جایگاه خود است. در این پروسه تمایزبخشی فراتر از تلاش برای تقلید از الگوهای وارداتی حتی می‌توان در الگوهای بومی هم با در پیش گرفتن رفتاری خلاف عرف عمومی به دنبال تمایزبخشی رفت، به‌عنوان مثال تشکیل جمعیت برای پاکسازی محیط‌زیست از زباله در روز عاشورا که عرف غالب همگان را به سمت عزاداری می‌کشاند، هرچند می‌تواند اقدامی پسندیده باشد ‌اما رفتاری تمایزبخش با نیت بازتعریف یک آیین در ظرف محتوایی مجزاست.
تلاش بیهوده برای تعریف «خود» در آیین‌هایی که ریشه‌ای در «دیگری» دارد هرچند که در سده اخیر چندان به موفقیتی چشمگیر دست نیافته است ‌اما چشمه‌ای از تلاش برای بازتعریف هویتی و مصرفی طبقات جدید شهری محسوب می‌شود. سرانجام محتوم و محکوم غالب این تلاش‌ها به پررنگ شدن خصلت «مصرفی» و «نمایشی» در احیای سنت‌های فراغتی وارداتی رسیده است؛ به عبارت ساده‌تر، از آنجایی که عمده این آیین‌ها ریشه تاریخی و پشتوانه ارزشی در محیط پیاده‌سازی شده خود نداشته‌اند به یک رفتار مصرفی محدود مانده‌اند. طبیعی است در چنین فضایی نخستین احتمال موجود تلاش سوداگران و واردکنندگان اقتصادی در تبدیل کردن این آیین‌ها به ظرفیتی برای گسترش بازار مصرفی‌شان باشد. شکل دادن به بزرگداشت سال نوی میلادی با تبدیل آن به بازاری برای فروش نمادهای وارداتی آن، تبدیل کردن ولنتاین به ظرفیتی زمانی برای افزایش تقاضا به خرید هدیه و افزایش قیمت‌ها به آن مناسبت، تلاش برای قوام‌بخشی به «جمعه سیاه» در بازه‌ای از سال ایرانیان که انباشت تقاضایی وجود ندارد با نیت افزایش قیمت‌ها و... همگی گویای این گزاره است که منتفعان تجاری خود بیشترین تلاش را برای جا‌انداختن این الگوی آیینی داشته‌اند.
به‌صورت کلی هرچند نمی‌توان غلبه یافتن جنبه «مصرفی» در نوع مواجهه با آیین‌های فراغتی را قاعده‌ای عام دانست و از گسست‌های اجتماعی و فرهنگی که موجب شکل گرفتن موجی از تقاضا برای دگری‌سازی ارزش‌های حاکم بر آیین‌های فراغتی شده چشم پوشید ‌اما بی‌شک آنچه در این میان نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا می‌کند، نسبت میان تقاضای فرهنگی با عرضه اقتصادی است که منجر به تبلور یافتن این آیین‌ها در فضایی تجاری می‌شود. غیراصیل بودن خاستگاه این آیین‌ها و انفعالی بودن موضع برگزارکنندگانش با آن در طبیعی‌ترین و اولیه‌ترین حالت خود منجر به تقلیلی مصرف‌گرایانه می‌شود.
 


Page Generated in 0/0126 sec