سال نو میشود
و یک آرزوی کهنه داریم هنوز
روی مدار دو هزاریم
داریم نو میکنیم کهنه را
فصلها را
دوباره حرف از اولینها میشود
اولین صبح سال، اولین دیدار، اولین حرفها...
روی زبانها میافتد سال نو...
حادثههای شیرین سر میرسد
موج شادی حال همه را دریایی میکند...
دنیا پر از حرفهای خوب میشود
اما حالمان اصلا خوب نیست
یک چیزی کم داریم
میهمانی که برکت بیاورد
کمی عشق، کمی عشق زلال، کمی تو... کمی که نه، خیلی تو را کم داریم
که این کهنه را بکنیم از تن جانمان
سراغ تو را بگیریم از سال
که حال احوالمان این نباشد...
روی مدار دو هزاریم اما
هیچ دقیقهای نبوده که حس کنیم حالمان نو شده...
اولین آغاز عشق!
ما را عاشق خودت کن
سر برس از میان حوادث تکراریمان
اولین اتفاق زیبای روزگارمان شو
تا پشت سرت مسیح بیاید و اقامه عشق کنیم
صدای قنوت شکرمان
پردههای درد را کنار بزند
و آرام باشیم زیر سایه نگاهتان
آقاجانم، کاش در حصار تو محدود بشویم که زیباترین آزادی دنیاست...
عزیز دلم...