امید رامز: 2 مصاحبه اخیر آقای محمدجواد ظریف با روزنامههای خراسان و همشهری و اظهارات او درخصوص اهداف برجام و ذکر این سخن عجیب که هدف برجام مطلقا اقتصادی نبوده است، حاوی تناقضات و دلالتهای مهمی است که لازم است بازخوانی و بررسی شود.
یکم- آقای ظریف میگوید: «آن زمان یک معادلهای درست شد بین اقدامات ما و اقدامات غربیها، اقدامات ما هستهای بود و اقدامات آنها اقتصادی، بنابراین در اینکه غربیها در انجام تعهدات خود کوتاهی کردند، شکی نیست... اما این واقعیت به این معنی نیست که هدف از برجام اقتصادی بود. اصلا اینطور نیست... اینکه کسی بگوید هدف برجام اقتصادی بود با واقعیات و خطوط قرمزی که برای ما ترسیم شده بود، نمیسازد».
با عطف به این سخنان، بازخوانی برخی بیانات رهبر معظم انقلاب و اظهارات حسن روحانی و خود جناب ظریف میتواند به تبیین موضوع کمک کند. دوم خرداد ۹۷ رهبری در دیدار مسؤولان نظام فرمودند: «آقای رئیسجمهور گفتند واقعاً آمریکاییها در این قضیه از لحاظ اخلاقی، از لحاظ حقوقی، از لحاظ آبروی سیاسی در دنیا شکست خوردند؛ خب بله! آمریکا بیآبرو شد؛ این یک واقعیتی است و در این تردیدی نیست اما من میخواهم این را مطرح کنم که آیا ما مذاکره را شروع کردیم برای اینکه آمریکا بیآبرو بشود؟ هدف مذاکره ما این بود؟ ما مذاکره را شروع کردیم برای اینکه تحریمها برداشته بشود و شما ملاحظه میکنید که بسیاری از تحریمها برداشته نشده است».
ایشان همچنین یکم فروردین ۹۴، چند روز مانده به توافق لوزان و چند ماه مانده به توافق نهایی وین فرمودند: «اینکه آمریکاییها تکرار میکنند که ما قرارداد با ایران میبندیم، بعد نگاه میکنیم ببینیم اگر به قرارداد عمل کردند تحریمها را برمیداریم، این حرف حرف غلط و غیر قابل قبولی است؛ این را ما قبول نداریم. رفع تحریمها جزو موضوعات مذاکره است، نه نتیجه مذاکرات؛ آن کسانی که دستاندرکار هستند، فرق این دو را بخوبی میفهمند. این یک خدعه آمریکایی است که میگویند قرارداد میبندیم، نگاه میکنیم به رفتارها، بعد تحریمها را برمیداریم! اینجوری نیست؛ همینطور که مسؤولان ما صریحاً گفتهاند و رئیسجمهور محترم صریحاً گفت، رفع تحریمها باید بدون هیچ فاصلهای هنگام رسیدن به توافق انجام بگیرد، یعنی رفع تحریم جزء توافق است نه چیزی مترتب بر توافق».
این سخنان قابل تامل است؛ از این جهت که نشان میدهد «رفع تحریمها» نه تنها میبایست جزء لاینفک توافق بوده باشد که در روز اجرای برجام اجرایی میشود و انجام تعهدات ایران را منوط به آن میکند، بلکه بیانگر فلسفه و پاسخ به چرایی نشستن ایران پای میز مذاکره است. این را روحانی نیز ۲۳ تیر ۹۴ به تصریح تایید میکند. روحانی که از نهایی شدن توافق با 1+5 ذوقزده به نظر میرسد، بلافاصله پس از اعلام توافق در کنفرانس خبری میگوید: «اما امروز به ملت شریف ایران اعلام میکنم طبق این توافق، در روز اجرای توافق، تمام تحریمها، حتی تحریمهای تسلیحاتی، موشکی هم به صورتی که در قطعنامه بوده، لغو خواهد شد. تمام تحریمهای اقتصادی شامل مالی، بانکی، بیمه، حمل و نقل، پتروشیمی و فلزات گرانبها به طور کامل لغو خواهد شد و نه تعلیق». این البته غیر از وعده چرخیدن چرخ اقتصاد، بهبود وضعیت آب خوردن مردم، ورود میلیاردها دلار سرمایه خارجی و زیان دهها میلیون دلاری به ازای هر روز تاخیر در توافق و دهها وعده «اقتصادی» دیگر بود که توسط اعضای دولت و روزنامههای حامی آنها به جامعه پمپاژ میشد و حتی یک بار هم توسط آقای ظریف و اعضای ارشد تیم مذاکرهکننده هستهای تکذیب نشد. نه تنها تکذیب نشد، بلکه اولا سعی شد با وعدههای اقتصادی حمایت افکار عمومی جلب شود و ثانیا این وعدهها توسط خود اعضای مذاکرهکننده نیز مطرح شد به طوری که خود جناب ظریف در جریان مذاکرات با آمریکاییها در عمان در سال ۹۳ طی اظهارات مهمی گفته بود: «مهم است غرب این مساله را بفهمد که تحریمها هرگز به راهحلی برای این موضوع ختم نمیشود. تحریمها بخشی از راهحل نیست.
تحریمها مهمترین بخش مشکل به حساب میآید... لغو تحریمها، موضوع اصلی و مهم مذاکرات است». او همچنین ابتدای سال ۹۴ و پس از تفاهم سیاسی لوزان و پیش از توافق نهایی وین، طی بیانیهای مشترک با فدریکا موگرینی گفته بود: «تمام تحریمها لغو خواهد شد».
دوم- ظریف میگوید: «مذاکرات ما درباره برجام تا فروردین ۹۴ (یعنی 3 ماه قبل از توافق نهایی برجام) صرفا هستهای و امنیتی بود. آقای دریاصفهانی فروردین ۹۴ در لوزان وارد مذاکرات شد، یعنی تا آن زمان ما بحث تخصصی اقتصادی نمیکردیم».
اینکه ظریف با فرافکنی سعی دارد از نقطه ضعف تیم مذاکرهکننده برای فرار به جلو استفاده کند قابل تامل و تاسف است. در حالی که عامل اصلی پذیرش ایران برای نشستن بر سر میز مذاکره رفع تحریمهای مالی، بانکی و اقتصادی بوده، این یک ضعف آشکار محسوب میشود که ایران از متخصصان و کارشناسان مرتبط با حوزه مالی، بانکی و اقتصادی استفاده نکرده است. کامل نبودن تیم مذاکرهکننده ایرانی در حالی بود که در طرف مقابل «آدام ژوبین» رئیس اداره کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانه داری آمریکا (اوفک) از همان ابتدای مذاکرات به عنوان عضوی از هیات مذاکرهکننده آمریکا در مذاکرات حضور داشت. او مسؤولیت مدیریت اجرای تحریمهای آمریکا علیه ایران در مذاکرات را بر عهده داشت.
آدام ژوبین پس از پایان مذاکرات از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ در سمت معاونت تروریسم و اطلاعات محرمانه مالی وزارت خزانهداری مشغول به کار شد. علاوه بر آدام ژوبین، «ریچارد نفیو» معاون هماهنگکننده سیاست تحریمهای وزارت خارجه آمریکا نیز دیگر عضو هیات مذاکرهکننده آمریکا بود که از اوایل سال ۲۰۱۳ به تیم آمریکایی پیوست. ضمن اینکه یک تیم کارشناسی نیز در حوزه مسائل مالی به این دو کمک میکرد.
سوم- ظریف پس از 8 ماه انتظار منفعلانه برای اقدامات اروپا و تنفس مصنوعی به برجام، ایجاد سیستم مالی SPV توسط اروپا را تقریبا شکست خورده میداند. او میگوید: «البته اروپاییها یک فرصت جدی داشتند در ایران و این فرصت را به خاطر بیعملی و انفعال در برابر آمریکا یا ناهماهنگی داخلی یا فرصتطلبی از دست دادند. متاسفانه اروپا آمادگی هزینهکردن را ندارد».
دلیل انفعال اروپا نیز کاملا روشن است. مطابق روندی که پس از برجام برقرار بود و ایران هیچگاه پاسخ مناسبی به اقدامات تحریمی آمریکا نداد و همواره بر ادامه حضور در برجام تاکید کرد(چرا که مکانیزم مطمئنی برای خروج ایران از برجام حتی با وجود بدعهدی طرف مقابل وجود نداشته است-رجوع کنید به بند ۳۷ برجام)، در قبال اروپا نیز این روند ادامه داشت و تیم ظریف جز تمدید چندباره ضربالاجل برای حفظ برجام توسط اروپا، هیچگاه واکنش درخوری به انفعال اروپا نشان نداد. همان وعده سیستم مالی SPV نیز با تدبیر رهبری و تهدید ایشان مبنی بر از سرگیری فعالیتهای هستهای، توسط اروپا به ایران داده شد. ریچارد نفیو نیز در کتاب «هنر تحریمها» نکته مهمی را در خصوص اقدامات جبرانی ایران در مقابل اروپا در سری قبلی تحریمها تذکر میدهد. او مینویسد: «اینکه چرا این تحریمهای جبرانی شکست خوردند خود سوال جالبی است. شاید مشکل در عدم تناسب تحریمهای جبرانی بود که ایران اعمال کرد. در واقع در این حالت اقتصاد اروپا تاثیر زیادی در خود احساس نکرد که بخواهد سیاستهایش را تغییر بدهد. منطقا ایران باید تلاش میکرد تحریمهای خود و فشارها بر طرفهای اروپایی را افزایش دهد تا به نتایج مطلوب برسد». در واقع ریچارد نفیو نیز معتقد است اقدام متناسب با رفتار اروپا، میتوانسته اروپا را از ترس زیان با ایران همراه کند.
چهارم- جناب ظریف میگوید: «نگاه کنید دیوان بینالمللی دادگستری به آمریکا دستور داده اما آمریکا اجرا نمیکند. اینکه کشوری در دنیا کشور قانونشکن و یاغی است معنایش این نیست که قانون و توافق بد است، معنایش این است که آن دولت بد و یاغی است».
این سخن همان دغدغه اصلی منتقدان دولت در تعامل با آمریکاست. اگر قرار باشد قانون-که منشا آن عمدتا منافع استکبار است- فقط به ابزاری برای کنترل جمهوری اسلامی تبدیل شود و در عوض طرف مقابل به هر دلیلی به آن تمکین نکند و اقدامات مستکبرانه خود را انجام دهد و از طرفی مطابق با تجربیات تاریخی، دوراندیشی رهبری و تذکر متعدد دلسوزان نظام به آن بدعهدی واقفیم، چه دلیل قانعکنندهای برای محدود کردن خود و دادن امتیازهای متعدد وجود دارد؟