printlogo


کد خبر: 204387تاریخ: 1397/10/16 00:00
نگاهی گذرا به شکست دنباله‌دار آمریکا در منطقه
خروج اجباری، تنها گزینه صلح افغانستان

عبدالمحمد طاهری*: رفت و آمدهای دیپلماتیک و اخباری که طی ماه‌های اخیر در ناحیه همسایه شرقی جمهوری اسلامی ایران رخ داده بخوبی گویای این است که جنگ در افغانستان فرسایشی شده است. ممکن است ذهن عده‌ای در داخل و خارج از کشور درگیر این سوال باشد که چرا ایالات‌متحده به دنبال خروج از افغانستان است یا اینکه آیا سیاست‌های این کشور در پشت مرزهای شرقی ایران با مشکل مواجه شده است؟ پاسخ این ابهام‌ها و سوالات را باید در وضعیت میدانی افغانستان و عملکرد طالبان جست‌وجو کرد. واقعیت این است که آمریکا و سایر قدرت‌های حاضر در پرونده افغانستان (مانند بریتانیا، آیساف، ناتو و...) از روند درگیری‌های میدانی و ناامنی در افغانستان که طی 17 سال اخیر رخ داده است خسته شده‌اند. آنها علاوه بر هزینه‌های هنگفت مالی، تلفات انسانی زیادی داده‌اند و حتی در داخل کشورهای خود با انتقاد افکار عمومی روبه‌رو شده‌اند.
باید توجه داشت بحث خروج نظامیان ایالات‌متحده از افغانستان در دولت‌های قبلی آمریکا و از سوی روسای جمهور سابق مطرح شده و بسیاری از تحلیلگران نظامی و سیاسی معتقد بودند به دلیل صرف هزینه‌های زیاد توسط ایالات‌متحده و همپیمانان آن، احتمال خروج بسیار کم است. به عنوان مثال ساخت چندین فرودگاه نظامی در منطقه بگرام، کابل و قندهار دقیقاً نشان می‌دهد ایالات‌متحده با اهداف بلندمدت وارد افغانستان شده است. از جهت دیگر باید توجه داشت مذاکره با طالبان همچنان به نتیجه نرسیده و از دید آمریکایی‌ها تهدید این جریان بومی افغانستان به قوت خود باقی است، لذا احتمال دارد تنها بخشی از نیروهای آمریکا از افغانستان خارج شوند و مابقی طی طرح جدید پنتاگون در این کشور وارد ماموریت جدید خود شوند. بر اساس داده‌های میدانی و رسانه‌ای موجود، طالبان بخش عمده‌ای از خاک افغانستان را در اختیار دارد و از این منظر حاضر به گفت‌وگو با ایالات‌متحده شده است. طالبان به دنبال آن است تا به آمریکا بفهماند در تحولات میدانی افغانستان ضعیف شده است و از این جهت ایالات‌متحده هم نمی‌خواهد از موضع ضعف خاک افغانستان را ترک کند. در این میان باید توجه کنیم القاعده و داعش در افغانستان به دقت در حال رصد اوضاع هستند و احتمال خیزش آنها در آینده وجود دارد.
شاید عده‌ای برداشت کنند که حضور ایالات‌متحده در افغانستان باعث ثبات و امنیت خواهد شد اما بحث اصلی این است که هر چه آمریکا در پشت مرزهای شرقی جمهوری اسلامی و جنوب آسیا حضور کمرنگ‌تری داشته باشد، طبیعتاً امنیت کشور ما بیشتر تثبیت خواهد شد. از این منظر خروج ایالات‌متحده از افغانستان را باید نوعی عقب‌نشینی تاکتیکی دانست اما بحث دیگر این است که 3 بازیگر اصلی در تحولات افغانستان (دولت وحدت ملی افغانستان، طالبان و آمریکا) از ادامه وضعیت فعلی خسته شده‌اند و حتی ارتش افغانستان هم وارد یک بازی فرسایشی با پایان نامعلوم شده است. اگر صلح با طالبان به نتیجه برسد، بدون تردید بخش اعظمی از نیروهای آمریکایی از افغانستان خارج می‌شوند ولی بحث اینجاست که طالبان، ایالات‌متحده را اشغالگر می‌داند و تا زمانی که آنها در خاک این کشور حضور داشته باشند صلح برقرار نخواهد شد. داده‌ها نشان می‌دهد اگر صلح در افغانستان منعقد نشود، طالبان هجمه‌های گسترده‌ای علیه آمریکایی‌ها اعمال خواهد کرد و این به معنای تحمیل هزینه‌های هنگفت بر حیثیت ایالات‌متحده خواهد بود.
بسیاری بر این باورند انتخابات ریاست‌جمهوری آتی در افغانستان می‌تواند بسیاری از متغیرهای سیال را به مولفه‌های ثابت تبدیل کند اما واقعیت این است که آینده و خروجی این انتخابات هم نامشخص است و این روند به نفع طالبان رقم خواهد خورد. تحلیلگران مسائل جنوب آسیا در آمریکا و حتی در اروپا بر این عقیده‌اند که آمریکا به هر ترتیب که شده صلح به طالبان را عملیاتی خواهد کرد و از این منظر براحتی از افغانستان خارج می‌شود؛ این تحلیل تا حد زیادی غلط است، چون طالبان حضور ایالات‌متحده در افغانستان را مانع اصلی صلح می‌داند و از این منظر نمی‌توان آینده روشنی برای صلح و آتش‌بس یکپارچه در افغانستان متصور بود.
باید متوجه بود نقش پاکستان در معادلات امروز افغانستان بسیار مهم و اثرگذار خواهد بود، از این منظر در ماه‌های آینده اسلام‌آباد کنشگری خود را فعال‌تر از گذشته خواهد کرد. موضوع دیگر این است که نقش جمهوری اسلامی در تحولات جنوب آسیا پررنگ‌تر شده و هر جا که تهدید از ناحیه گروه‌های تروریستی احساس شود، نقش تهران فعال‌تر از گذشته نمایان می‌شود. با این تفاسیر یکی از دلایل ورود ایران به فرآیند صلح افغانستان بحث ایجاد فضای مناسب برای مانور بعد از خروج آمریکا از افغانستان خواهد بود. به عبارت دیگر ایران به عنوان همسایه افغانستان به دنبال آن است تا بتواند همسو با سایر شرکای منطقه‌ای خود مانند چین، روسیه، پاکستان و... فضا را برای ایجاد صلح و ثبات در کابل فراهم کند که این نشانه کنشگری مثبت تهران خواهد بود. در این راستا طالبان 17 سال با ایالات‌متحده به عنوان نیروی اشغالگر در نبرد بوده و طبیعی است افغانستان را از آنِ خود می‌داند. از این رو اینکه تا چه حد ایالات‌متحده و اشخاصی مانند «زلمی خلیل‌زاد» به عنوان یک آمریکایی افغان‌تبار می‌توانند با کمرنگ کردن نقش اشغالگری واشنگتن و پروپاگاندا روی افکار عمومی در افغانستان، طالبان را سر میز نگه دارند، کاملاً در هاله‌ای از ابهام قرار دارد؛ همراه شدن ملت افغانستان در بخش‌های مختلف این کشور با طالبان که البته یکی از دلایل آن وجود فقر و جنایات حاصل از اقدامات آمریکا در این کشور است، خود گواهی بر این مدعاست.
بنابراین با توجه به معادلات میدانی که از 17 سال پیش تاکنون و روز به روز در حال تجدید است، باید بگویم خروج کامل نیروهای ایالات‌متحده از افغانستان نه‌تنها امری اجباری بوده، بلکه این روند نشان می‌دهد: 1- استراتژی جنوب آسیای ترامپ با بن‌بست روبه‌رو شده و 2- محصول نهایی و خروجی منطبق با مذاکرات صلحی که واشنگتن فضای آن را ترسیم کرده، تقریباً ناممکن است. این روند بدون تردید باید سال‌ها قبل در دستور کار ایالات‌متحده قرار می‌گرفت اما از آنجا که واشنگتن تنها منافع خود و متحدان اروپایی خود در ناتو را مدنظر داشت، تاکنون ادامه پیدا کرده است و مطمئناً به خروج ننگین منجر می‌شود.
* رایزن اسبق جمهوری اسلامی ایران در افغانستان


Page Generated in 0/0067 sec