printlogo


کد خبر: 204388تاریخ: 1397/10/16 00:00
نگاهی به استراتژی ترامپ در فرآیند خروج از سوریه و افغانستان
کاهش ردپای آمریکا

راس بکر*: خروج سربازان آمریکایی از سوریه بخشی از یک برنامه بزرگ است. برنامه‌ای که از سوی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات‌متحده برای پایان بخشیدن به حضور نظامی ایالات‌متحده آمریکا در همه جای دنیا بویژه در مناطقی که حضور ارتش ایالات‌متحده در آنجا تاثیر مثبتی نداشته و غیرضروری بوده، قلمداد می‌شود. او شخصاً با رجب طیب‌اردوغان، رئیس‌جمهوری ترکیه روابط دوستانه برقرار کرده و معتقد است بسیاری از اهداف مشابهی که نیروهای آمریکایی برای حصول آنها در منطقه حضور داشتند، توسط نیروهای ارتش ترکیه حاصل شده است. این بدان معناست که آمریکا در تحقق اهدافش به صورت نصف و نیمه به خروجی مبهم دست یافته است اما این همان چیزی نیست که پنتاگون و مجموع اتاق فکر کاخ سفید آن را نقطه‌گذاری کرده بود و نشان می‌دهد درگیری در واشنگتن بر سر خروج از سوریه و افغانستان همچنان ادامه دارد.
بدیهی است این اقدام دونالد ترامپ موجب نارضایتی گسترده در جامعه دفاعی ایالات‌متحده شده است. این بخش از جامعه معتقدند ایالات متحده آمریکا متحدان وفادار خود یعنی شبه‌نظامیان کرد را در سوریه تنها رها کرده و زمینه را برای دسترسی نیروهای ارتش ترکیه به زمین سوریه برای هدف قرار دادن شبه‌نظامیان کرد فراهم کرده است. در اینجا ممکن است عده‌ای بگویند طیف ناراضی حاضر در خاک آمریکا را تنها دموکرات‌ها تشکیل می‌دهند اما باید بدانیم بحث حضور نظامی آمریکا در سوریه یک پرونده ملی و آمیخته با منافع تمام طیف‌های موجود در ساختار قدرت این کشور ارزیابی می‌شود. به‌عنوان نمونه جناح متعلق به صهیونیست‌های مسیحی که از لابی قدرتمندی در ساختار سیاسی آمریکا برخوردارند و اتفاقاً با مهره‌های تاثیرگذار جمهوری‌خواهان در ارتباطند، خواهان ادامه حضور ارتش آمریکا در سوریه بوده و هرگونه خروج این کشور از افغانستان بویژه سوریه را بر خلاف منافع خود می‌دانند، چرا که آنها قطب فروش تسلیحات در ایالات‌متحده به حساب می‌آیند و از سوی دیگر تعهدهایی به اسرائیل دارند که نمی‌توانند از زیر بار آن شانه خالی کنند.   
این در حالی است که مخالفان خروج آمریکا از سوریه و بسیاری از محافل سیاسی و اتاق‌های فکر پنهان در ایالات‌متحده اعلام کرده‌اند خروج این کشور از سوریه به سود ایران و روسیه است. کارشناسان نظامی ایالات‌متحده آمریکا بویژه طیف سنتی آنها به شکل گسترده‌ای معتقدند تنها کسانی که از خروج نیروهای نظامی ایالات‌متحده از سوریه سود می‌برند، «بشار اسد» رئیس‌جمهوری سوریه و همچنین دولت‌های روسیه و ایران هستند.
به‌رغم خصومت دیرینه و عمیق آمریکا و شخص دونالد ترامپ با ایران، وی بیشتر در پی تحقق استراتژی خود که با عنوان «کاهش ردپای آمریکا» شناخته می‌شود، است. رئیس‌جمهوری ایالات‌متحده خواستار عدم حضور آمریکا در نقاط مختلف جهان از جمله غرب اروپا، کره‌جنوبی و... است. ترامپ یک انزواطلب واقعی به حساب می‌آید و به شیوه طیفی از سیاستمداران دهه 40 میلادی که مخالف دخالت‌های ایالات‌متحده در اروپا بودند عمل می‌کند. دونالد ترامپ معتقد است حامیان وی در ایالات‌متحده از سیاست بازگشت نظامیان آمریکایی به کشور خود کاملاً حمایت می‌کنند و به نظرم این دیدگاه وی تا حد زیادی در تضاد با سیاست‌های کلان آمریکاست. اینکه می‌گویم «حامیان وی» یعنی کسانی که به او رای داده‌اند یا پس از سیاست‌های ملی‌گرایی اخیر به سمت کمپین او جذب و جلب شده‌اند. بدیهی است او با این کار خود درصدد است به همگان بفهماند برای تحقق شعارهای خود دست به هر کاری خواهد زد و البته بخش دیگری از افکار ترامپ درباره خروج نظامیان کشورش از سوریه به نگاه تجاری او به امنیت بازمی‌گردد. یعنی او امنیت را به عنوان یک کالای استراتژیک به حراج می‌گذارد تا به بالاترین قیمت بفروشد!  
پس از اعلام خبر خروج آمریکا از سوریه نخست‌وزیر اسرائیل اعلام کرد پایگاه‌های ایران و حزب‌الله در سوریه را هدف قرار خواهد داد و در این‌باره نکته‌هایی وجود دارد اما من باور دارم که تل‌آویو در وضعیت کنونی دست به اقدامات با ریسک بالا نمی‌زند. اگرچه از رئیس‌جمهوری ایالات‌متحده آمریکا به عنوان حامی جدی اسرائیل یاد می‌شود ولی باید توجه داشت حمایت‌های دونالد ترامپ از اسرائیل عمدتاً اقدام‌های نمادین و نمایشی است. انتقال سفارت ایالات‌متحده از تل‌آویو به قدس یکی از این موضوعات بود که اگرچه سر و صدای زیادی از حیث رسانه‌ای به پا کرد اما به وضوح می‌بینید در وضعیت فعلی هیچ صحبتی از آن به میان نمی‌آید و حتی اسرائیل درباره آن سکوت کرده است. این همان نمایش سیاسی ترامپ برای جلب و ادامه حمایت لابی یهود در خاک آمریکا به شمار می‌رود و درباره سوریه همچنین سناریویی جاری است.  
ترامپ معتقد است اسرائیل به اندازه کافی قدرتمند است تا بتواند از خود در برابر حزب‌الله لبنان و جنبش‌‌های اسلامی و مقاومت همچون حماس در نوار غزه مراقبت و صیانت کند. به نظرم اگر «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی نسبت به خروج نظامیان آمریکایی از سوریه اعتراض جدی و مخالفت شدیدی داشت، دونالد ترامپ هیچ‌گاه نظامیان آمریکا را از سوریه خارج نمی‌کرد. این روند می‌توانست تا زمانی که برای طرف اسرائیلی اطمینان قلبی حاصل شود، ادامه داشته باشد. دونالد ترامپ همیشه (چه به صورت تلویحی و چه به صورت آشکار) از اقدامات نظامی ارتش اسرائیل در منطقه حمایت کرده است و همانند رونالد ریگان، رئیس‌جمهوری پیشین ایالات‌متحده آمریکا که در تایید اقدامات نظامی سربازان اسرائیلی می‌گفت «پسران‌مان همیشه پسران‌مان باقی می‌مانند» گام بر می‌دارد. بنابراین مساله‌ای که درباره خروج آمریکا از سوریه بیش از پیش اهمیت دارد، صرفاً خروج ارتش این کشور از سرزمین شام نیست، بلکه اعلام خروج و سپس ابقای ارتش در سوریه به مدت 4 ماه، نشان از عدم وجود هماهنگی در سطوح عالی پنتاگون و کاخ‌سفید دارد و یک آشفته‌بازار سیستماتیک را به تصویر می‌کشد.
ترامپ از مدت‌ها قبل قصد خروج از سوریه و حتی افغانستان را داشت و اتفاقاً درگیری او با «جیمز متیس» وزیر دفاع سابق آمریکا دقیقاً بر پایه عدم درک راهبردهای نظامی (هزینه و فایده میدانی) توسط ترامپ استوار بود. متیس چندین دکترین نظامی را در آمریکا به رشته تحریر درآورد و در حوزه میدان هم آنها را عملیاتی کرد. او اولین فرماندهی بود که پا بر خاک افغانستان در سال 2001 و خاک عراق در 2003 گذاشت؛ پس نمی‌توان او را فاقد سواد نظامی کلاسیک دانست اما آنچه روابط این دو را با دگرگونی روبه‌رو کرد و در نهایت منجر به جدا شدن متیس از بدنه دولت شد، عدم درک ترامپ و نگاه تجاری او به ارتش و بازوهای امنیتی و نظامی ایالات متحده بود.
* استاد علوم سیاسی دانشگاه راتگرز ایالت نیوجرسی آمریکا
 


Page Generated in 0/0178 sec