یکی از برنامههای نهمین جشنواره مردمی فیلم عمار که به پایان خود نزدیک شده، حمایت از آثاری است که به موضوع آینده میپردازند. در برهوت بیکتابی درباره موضوع آینده، کتاب «زایو» غنیمتی است ارزشمند؛ کتابی با فضای فانتزی که در مدت 2 سال و بدون هیچ حمایتی، در ابتدای شروع جشنواره، به چاپ نهم رسیده بود و بهتازگی توانسته به چاپ دهم برسد. مصطفی رضایی کلورزی، نویسنده جوان کتاب توانسته با فضاسازی درباره آینده، ایرانی پیشرفته را به تصویر بکشد؛ آیندهای که یک نخبه ایرانی مأموریت دارد تا بشریت را از شر ویروسی به نام «زایو» نجات دهد. با مصطفی رضایی، نویسنده این کتاب گپوگفتی داشتیم.
***
زایو کتابی خطشکن در حوزه آینده است، این نگاه به آینده از کجا شکل گرفت؟
از نوجوانی در معرض فیلمها و بازیهای رایانهای خوب بودم که قهرمانهایش خارجی بودند. یک حالت خسته شدن داشتم از بس قهرمانهای آمریکایی دیده بودم. دوست داشتم خودم کاری کنم. جستوجو میکردم که فیلم علمی- تخیلی ایرانی چی هست؟ فیلمهای پرهیجان ایرانی چی هست؟ ولی با هیچ مواجه میشدم! یا رمان میخواندم ولی خستهام میکرد. همین احساس نیاز باعث شد «زایو» را بنویسم. بعد از مدتی با آقای سرشار و امیرخانی آشنا شدم. سایتهایشان را چک میکردم و آرامآرام وارد فضای نوشتن شدم. شروع کردم به خواندن آثار کلاسیک. کلاسیکها جذاب بود، هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا. اینجا بود که قلمم راه افتاد. نثر امثال جلال و آثار کلاسیک خارجی مثل داستایوفسکی مغز آدم را راه میاندازد و جهت میدهد. بعد هم خودت کمکم میتوانی خلق کنی.
شخصیت اصلی رمان، دکتر علی پارسا مابهازای خارجی دارد؟ اصولاً چرا در داستانها و فیلمهای ایرانی کمتر به موضوع قهرمانپروری پرداخته میشود؟
خیلی از تحلیلها، حرفها و نقدها به ادبیات یا سینما را میدیدم که میگفتند قهرمان نداریم. داستانهای رو به اوج یا فرآیندهای رو به تعالی نداریم. داستانهای آرمانگرایانه و رو به تعالی که تصویر دیگری از جامعه نشان دهد، کم بود. کم بودن آثار در این حوزه، در من ایجاد جسارت و جذابیت میکرد که بیایم و بنویسم. از دوره دبیرستان به پروفسور حسابی علاقهمند شدم. یک روز معلم ریاضیمان کتاب «مرد نخستین» را سر کلاس آورد و پس از آن، هر جلسه یکی ـ دو صفحه از کتاب را میخواند. بعداً این کتاب را تهیه کردم و خواندم. زندگینامه دکتر حسابی جزو اولین کتابهایی بود که خواندم. بعداً کتابهای دیگری از ایشان تهیه کردم و به زندگیشان علاقهمند شدم. علاقه و نوع دریافت شما از چیزهایی که در زندگی حقیقی دوست دارید، در ناخودآگاهتان مینشیند. قهرمان «زایو» هم یک شخصیت علمی درآمد تا یک شخصیت عملیاتی و کنشگرانه.
درباره پیرنگ اصلی داستان بیشتر توضیح دهید.
محور اصلی داستان زایو، دانشمند نخبهای از ایران است که در برابر یک مشکل جهانی که ویروس زایو است، بلند میشود و برای خنثیسازی آن اقدام میکند. در پیرنگ خطی فقط باید حول آن داستان، چیزهایی را که میخواهید ارائه دهید. برای من بیشتر خط پیرنگ داستانی مهم بود و اینکه تمام المانهایی که در داستان میگذاری، باید حول محور اصلی داستانت باشد. در رمان زایو، اتحاد جهانی برای حل مشکل را میبینید، حتی ایجاد موج اسلامی را در آمریکا میبینید؛ اینکه یک شخصیت آمریکایی به شرق سفر کرده و فلسفه اسلامی و شرقی را فهمیده و یک کتاب بر اساس اسلام نوشته که در کشور خودش یعنی آمریکا بازتاب داشته است. همه اینها حول پیرنگ یا محور اصلی داستان شکل گرفته است.
قرار دادن بعضی نشانهها مثل نابودی اسرائیل در 25 سال آینده در یک کتاب فانتزی سخت نبود؟
محور محتوایی داستان، بحث 25 سال آینده و نابودی اسرائیل است که رهبر معظم انقلاب هم در موردش بیاناتی داشتند. داستان «زایو»، فانتزی و علمی- تخیلی است. رمانهای علمی- تخیلی معمولاً یک وجه سیاسی هم دارند. رمان علمی- تخیلی به 2 نوع تقسیم میشود؛ یکی علمی- تخیلی قدیم و یکی علمی- تخیلی جدید. این نکته را آقای سرشار گفتند که برایم جالب بود. علمی- تخیلیهای نوع قدیم بیشتر به اختراعات و ماجراهای در طبیعت میگذرد مثل کارهای ژولورن. علمی- تخیلیهای نوع جدید نیز همان است، فقط یک وجه سیاسی هم به آن اضافه میشود. اکثر کارهای علمی- تخیلی جدید این وجه سیاسی را دارند مثل «1984» جرج اوروِل و «دنیای قشنگ نو» آلدوس هاکسلی. به نظرم این نکته مهم این ژانر است که شما مباحث آرمانی، سیاسی و آیندهنگرانه را وارد داستان کنید.
چه آیندهای برای ایران 1420 تصور میکنید؟ زایو در تصویرسازی از پیشرفت ایران در آینده موفق بوده است؟
آرمان من برای آینده این است که تمام المانهای کشور بر اساس مقوله فرهنگ طرحریزی و برنامهریزی شود. اگر همه دستاوردها و رویکردهای ما بر اساس فرهنگ برنامهریزی شود، در حوزه اقتصادی و حوزههای دیگر، آرمانهایمان خیلی زود محقق میشود. همانطور که رهبری فرمودند، فرهنگ مثل هوایی است که تنفس میکنیم. به نظرم فرهنگ بر همه چیزهای دیگر غلبه دارد. بگذارید از کتاب مثال بزنم. زایو 2 وجه دارد؛ یکی بحث علمی- تخیلی و ابزارهاست که من نخواستم خیلی روی اینها مانور بدهم؛ مثل پیشرفتهای ایران در زمینه هوارو و روباتهای انساننما. دیگری بحثهای آرمانگرایانه و آیندهنگرانه است که المانهایی را در کتاب گذاشتم و برایم مهم بود؛ چیزهایی مثل اتحاد مردم دنیا با هم، اینکه در آمریکا یک موج اسلامگرایی بر اساس یک کتاب ایجاد شود. یعنی یک حزب مردمی بیاید بر اساس یک نگاه اعتقادی متحد شوند و مطالبه داشته باشند. شخصیتی داشته باشیم که جزو اساتید دانشگاههای آمریکاست و به شرق سفر میکند، از چین شروع به مطالعه تاریخ و فلسفه و ادیان شرقی میکند تا اینکه به ایران میرسد و در ایران زندگی میکند و مسلمان میشود. در ایران کتابی بر اساس دین ما مینویسد و این کتاب در کشور خودش به صورت زیرزمینی پخش میشود و موج اسلامخواهی را ایجاد میکند. همان شخصیت آمریکایی در یک فصل کتاب میگوید وقتی من جوان بودم نامهای از یک رهبر شرقی آمد که گفت خودتان بروید و جستوجو کنید.
این جرقه پدید آمدن این شخصیت آمریکایی بود. من اینها را دوست داشتم. شما بر اساس محتوای فرهنگی که داری، میتوانی خیلی خوب اینها را با واقعیتنمایی و باورپذیری در یک داستانی با ریشه علمی- تخیلی بیاوری.
چرا درباره مسأله آینده، دچار فقر کتاب و آثار هنری هستیم؟
به نظرم یک کتاب، مثل قطره در فضای فرهنگی است. ما باید برای ژانری با نگاه آیندهنگرانه، باران داشته باشیم. باید خیلی کار و ایدهپردازی کنیم. باید فقط یک ژانر داشته باشیم که کارهای علمی- تخیلی در آن بیاید. یعنی برای یک قشر از مخاطبها که به این ژانر علاقهمندند، آنقدر کتاب زیاد باشد که وقت نکنند کتاب بخرند و بخوانند! به طور مثال از ایده پیشرفت هوافضا کلی داستان جذاب میتوان بیرون آورد. اگر یک نفر پیدا شود و در این زمینه کتاب بنویسد و یک داستان هیجانی خلق کند، کتابش جزو اولین کارها در این زمینه میشود. مثلاً داستان میمونی که به فضا فرستادیم را از زبان خودش بنویسیم که این در حوزه کودک و نوجوان میتواند جالب باشد.
چرا در آثار نویسندگانمان بیشتر فضای سیاه و یأسآلود هست تا امید به آینده؟
سعی داشتم رمان زایو این فضا را بشکند. باید کمی انگیزه، امید و ترسیم آینده زیاد باشد. جا دارد درباره دکتر حسابی 10 فیلم شاهکار ساخته شود. در یک فیلم بعد دینی، در دیگری بعد تربیتی و همینطور در فیلم دیگر بعد علمی ایشان را نشان دهند. همانطور که هالیوود برای محمدعلی کلی این کار را کرد؛ فیلمی است که ویل اسمیت نقشش را بازی کرده و فقط بعد سیاسی این آدم بررسی شده است؛ شما در فیلم مسابقه بوکس یا ورزشی نمیبینی، بلکه یک فیلم کاملاً سیاسی است. برعکس یک فیلم دیگر هست که از اول تا آخرش رقابت، بوکس و هیجان و زندگی ورزشی این آدم در آن آمده است. ایدههای زیادی داریم که پرداخته نشده؛ از زندگینامه و شخصیت پروفسور حسابی بگیر تا مشاهیر دینی و اسلامیمان. ابرقهرمانهای خودمان جای ایدهپردازی دارند، مثلاً یک شخصیت از شاهنامه برداریم و این را با تخیل به دنیای واقعی بیاوریم یا ما به دنیای شاهنامه برویم و از یک زاویه دیگر برای این شخصیت داستان بسازیم و جلو برویم. ایدههای خیلی زیادی میتوان خلق کرد ولی متاسفانه اغلب تلخی و واقعیتگرایی جامعه به معنای نگاه منفی در حال ترویج است.