علی سیادتی: قدیمترها مادرم همیشه قصهای برایمان تعریف میکرد از این قرار که «میرزاقلی را مادرش به همسایه سپرد تا به بازار برود. همسایه میخواست به سر زمین برود و دست میرزا را در دست پیشنماز ده گذاشت. وقت اذان که شد، پیشنماز، میرزاقلی را به نوکر کدخدا سپرد. نوکر کدخدا از ترس اربابش میرزا را رها کرد تا به کاه و علف گاوهای کدخدا برسد و خلاصه، میرزای قصه گم شد!» قصه اما هنوز ناتمام بود و در واقع با یک سوال تمام میشد که مادر از ما میپرسید «حالا بگو ببینم، مادر میرزا که برگردد، باید پسرش را از چه کسی بخواهد؟» عجیبترین جوابی که ما بچهها به این سوال داده بودیم، «گاوهای کدخدا بود!» گاوهای کدخدا بدموقع گرسنهشان شده بود و مسلم بود نوکر کدخدا کاری جز امتثال امر گاوهای ارباب نداشت و باید زودتر به آخور گاوها سرکشی میکرد، لذا میرزاکوچولوی مظلوم و بیگناه، گم شد و بسیار اشک ریخت، طوری که ما تا چند سال غصهاش را میخوردیم!
پاسخ ولی خیلی ساده بود. مقصر اصلی کسی نبود جز همسایه بیمبالات میرزا و کمی تا حدودی، مادرش. مابقی اعضای زنجیره گم شدن میرزا، اگر هم مقصر بودند، گناهشان در زمین اشتباهات مادر میرزا و همسایه بار داده بود!
این روزها هم ظاهرا هیچکس دوست ندارد مسؤولیت میرزای اقتصاد را عهدهدار شود. تا آن حد که مسعود نیلی، ولیالله سیف و حسامالدین آشنا سر بر عهده نگرفتن مصوبه «دلار جهانگیری» با همدیگر جدل رسانهای میکنند! اینکه ولیالله سیف در این زمینه بیشتر مقصر است یا مسعود نیلی و دیگران اما یک مجادله بیهوده، بسیار سطح پایین و صد درصد انحرافی است. سیف، ظریف، روحانی، آشنا، نیلی، نعمتزاده، آخوندی، ترکان، قاضیزادههاشمی، زنگنه، دیگران و دیگران، همه در زمینی پا گرفتهاند که آن مرحوم و محمد خاتمی و اصلاحطلبان بیلش را زده و تخمش را پاشیدهاند. اعضای شورای شهر بابل که دستهجمعی آن عمل فجیع را انجام میدهند هم، تماما محصولات همین کشت و کارند!
قسمت خندهدار قصه اکنون ما اما این است که اصلاحطلبان و دولتیها با تمام توان سعی دارند همه چیز را گردن همان گاوهای کدخدا- ترامپ- بیندازند! ترامپ مادرمرده اما در این میانه همانقدر مقصر وضع فعلی اقتصاد است که گاوهای کدخدا مقصر گم شدن میرزاقلی بودند!- البته که ترامپ دشمن است و بنا به ماموریت ذاتیاش دشمنی و تحریم میکند و... اما این به معنای اشتباهات اقتصادی داخلی ما نیست- و طبعا ابداع واژههای سبکی مانند «رژیم ترامپ» توسط محمدجواد ظریف، همانقدر خندهآور و گمراهکننده است که در فقره میرزاقلی، سرانجام اهالی ده تصمیم بگیرند به تلافی گم شدن میرزا، به هر یک از گاوهای کدخدا 100 ضربه شلاق بزنند! آقای ظریف، اصلاحطلبان و دولتیها اما الا و لابد دوست دارند این وسط به گوسالهای چون جان بولتون هم مثلا 50 ضربه شلاق را حتما بزنیم تا مقصران همه چیز از دلار و پوشک تا رب و هفتتپه، سرجمع به سزای اعمالشان رسیده باشند! احتمالا بدشان هم نمیآید در صورت صلاحدید، مجددا با برگزاری یک مراسم دیگر از کسانی که قهرمان دیپلماسی میخوانند با اهدای چندصد سکه، نشان دولتی و ساخت مجسمه تقدیر کنیم!
در دنیایی که قائل به وجود کدخدا باشیم، کدخدا لابد نوکر هم خواهد خواست. حالا اگر گاو کدخدا بدموقع گرسنه شد، روشن است که محاسبات نوکر در نگهداری از میرزاقلی به هم خواهد ریخت! مسأله به همین روشنی است! به نظرم مادر میرزا هم همین ما هستیم که میرزای اقتصاد را با نوای دلانگیز «تَکرار میکنم: به تمامی اعضای هر دو فهرست» و «تَکرار رای به روحانی عزیز» همسایه سایهنشین دولت، به دست او و دوستانش سپردیم و واقعا باید قصور و تقصیر خود را در این فقره بپذیریم. 24 میلیون نفر کم عددی نیست! باید بپذیریم با این دستفرمان، اگر فردا خر کدخدا هم گرسنه شود دوباره این میرزاقلی است که قربانی میشود. میرزاقلی موشکها، میرزاقلی محیطزیست، میرزاقلی اقتصاد، میرزاقلی فرهنگ و این چرخه را پایانی نیست! چرا که کدخدا مثل مابقی دهاتیها دستش تنگ نیست و علاوه بر گاو و خر، یک سگ هار، 3 رأس قاطر اروپایی و چندین گله خوک خلیجی و... هم دارد که حساب بهانههای آنها را هم باید کرد!
دردآور اما این است که حالا اصلاحطلبانی که دیروز با تمام توان ما را فریب دادهاند، اساسا مایلند منکر داشتن هر گونه نقشی در روی کار آمدن دولت حسن روحانی بشوند. به نظرم این رویکرد را باید در تاریخ سیاسی- اجتماعی معاصر ایران به عنوان وقیحانهترین دنده معکوسکشی ثبت کرد. رئیسجمهور اما هنوز از این میگوید که: «برجام یکی از خیرات دولت یازدهم است.
این حسنه مداوم است و برای همیشه میماند. مثل یک کار خیر که پایانی ندارد!» اصلاحطلبان اما همین مقدار صداقت را هم ندارند و همزمان با حمایت همه جانبه از برجام! با پررویی تمام میگویند اقتصاد و روی کار آمدن دولت روحانی ربطی به ما ندارد! همین روند را در تمام کانالهای تلگرامی حامی «با روحانی تا 1400» هم میبینیم. ظاهرا یکی نیست به این جماعت مکار و نان به نرخ روز خور بگوید گاو کدخدا شاخ داشت ولی میل کشتن میرزاقلی را نداشت! شما ولی ظاهرا هر دو را دارید!