زهرا شعبانشمیرانی: بدون تردید، روسو اولین اندیشمند دوره جدید است که در باب نحوه پیدایش فرهنگ و تمدن اندیشیده است. وی در زمانی میاندیشد که آثار تحولات اجتماعی، علمی، صنعتی و اقتصادی ظاهر شده است. وضع جدید، اندیشمندانی همچون روسو را با این پرسش مواجه کرده بود که آیا براستی آنچه تازه پدید آمده و در حال گسترش است، زندگی و دنیای بهتری برای ما فراهم کرده است. فضای غالب در این زمان، عطش روزافزون برای پیشرفت در همه زمینههاست. برخی متفکران مهمترین خصوصیت دوران روشنگری را خوشبینی به آینده میدانند.
روسو از معدود متفکرانی است که تحولات پیشرو را همگی ستایش نمیکند. وی ضمن طرح راههای بهبود زندگی و یافتن شیوههای سامان دادن به حیات اجتماعی، به شیوه زندگی طبیعی علاقه دارد و حتی انسانی را که در حالت طبیعی میزیسته است، از انسان متمدن قرن هجدهم سعادتمندتر میداند. همین علاقه وی را به تحلیل نحوه پیدایش فرهنگ جدید میکشاند. روسو با نگارش رساله «در باب سرچشمه نابرابری انسانها» متنی بسیار مناسب و تأملبرانگیز برای هر پژوهشگر فرهنگ و تمدن فراهم میکند.
مارشال برمن، روسو را اولین متفکر مدرنیته میداند که شاخصهای اصلی فرهنگ مدرن را آشکار کرد: «روسو نخستین کسی است که واژه مدرنیست را به همان شیوههایی به کار میبرد که بعدها در قرن 19 و 20 رواج خواهد یافت. آثار او منشأ برخی از حیاتیترین سنتهای مدرن است؛ از خیالپردازی نوستالژیک گرفته تا کندوکاو روانکاوانه در نفس و دمکراسی مشارکتی... روسو با اعلام این مطلب که جامعه اروپایی بر لبه مغاک، بر آستانه انفجاریترین تلاطمات ایستاده است، معاصران خود را شگفتزده کرد».
مشهورترین اثر روسو کتاب قرارداد اجتماعی است ولی پژوهشگر باید سراغ رساله سرچشمه نابرابری انسانها برود. بر اساس شاخههای متعدد فلسفه و علوم انسانی، مباحث این رساله را در شاخههای مختلف و از مناظر مختلف میتوان بررسی کرد. این کتاب بیش از همه حاوی مباحثی در حوزه انسانشناسی و فلسفه فرهنگ است. اهمیت این رساله از آن جهت است که میتوان آن را مبنایی دانست برای هرگونه تأمل در باب فرهنگ، بویژه فرهنگ معاصر. فرهنگ معاصر صورت رشد یافته و پیچیده شده همان صورت از حیات انسانی است که با فاصله گرفتن از زندگی طبیعی آغاز شده. روسو برای بیان و توصیف چگونگی پیدایش فرهنگ و تمدن طرحی عرضه کرده است. در چنین پژوهشی، لزومی ندارد طرح روسو را کامل بپذیریم. مهم، مبنایی برای آغاز جستوجو و تحلیل است که این متن چنین زمینهای را بخوبی فراهم میکند. نکته دیگر در بیان اهمیت این متن، نقد فرهنگ است. با این متن، اولین نمونه نقادی فرهنگ مدرن عرضه شده است. قوه نقادی از خصوصیات بسیار مهم انسان و از تمایزات او از سایر موجودات است. انسان با قدرت خود میآفریند و آفریده خود را موضوع تأمل قرار میدهد، آن را اصلاح میکند و به مرحلهای بالاتر میرساند. او برای حفظ و بهبود فرهنگی که خود آفریننده آن است، بیش از هر چیز به نقادی نیازمند است. از این حیث، روسو متفکری است که زودهنگام این توانایی را در آغاز قوام گرفتن فرهنگ جدید نشان داده است. روسو مبنای اندیشه خود را بررسی نسبت میان انسان و طبیعت قرار داد. رساله سرچشمه نابرابری نحوه گذر از طبیعت به فرهنگ را بررسی میکند. «برای روسو، پدید آمدن فرهنگ با تولد عقل همزمان بود و منشأ فرهنگ را باید در قابلیت انسان در تکامل خویش جستوجو کرد. به نظر او، در این فراگرد 3 گذار به موازات هم اتفاق میافتد: ۱- گذر از حیوانیت به انسانیت ۲- گذر از عاطفه به تعقل ۳- گذر از طبیعت به فرهنگ. ماهیت انسان متمدن با این سه دگرگونی شکل میگیرد. با این سه دگرگونی است که بقیه اندیشهها و برداشتها و مناسبات دوره جدید شکل میگیرد».
اساس اندیشه روسو درباره پیدایش فرهنگ، نشان دادن تعارضاتی است که منشأ تحول در زندگی آدمی است. روسو 2 گونه تعارض را میبیند: یکی تعارضی که از وجود طبیعی آدمی برمیخیزد و او را به ساختن فرهنگ و تمدن مجبور میکند و دیگری تعارض در زندگی اجتماعی که او را به قرارداد اجتماعی سوق میدهد. بر این اساس، «سرچشمه نابرابری» و «قرارداد اجتماعی» را میتوان 2 کتاب مکمل هم تلقی کرد. (مصلح. فلسفه فرهنگ. 148)