پویا مشهدی: بیشک اگر بخواهیم زیباترین و ارزشمندترین اشعار عاشورایی در دهههای اخیر را ردهبندی کنیم، نام آشنای سیدحسن حسینی را در انتهای بسیاری از آنها مشاهده خواهیم کرد. شاعری توانمند که در مجموعه شعرهای «همصدا با حلق اسماعیل» و «گنجشک و جبرئیل» در قالبهای آزاد و رباعی با هنرمندی و مهارتی ستودنی، توانست اشعار شورانگیز و زیبایی را در محور فرهنگ عاشورایی و اهلبیت خلق کند. او که به سیدالشعرای انقلاب اسلامی مشتهر است، توانسته است با ایجاد سبکی جدید و منحصر به فرد در کنار دیگر بزرگانی چون علی معلم و علی موسویگرمارودی جایگاهی شامخ در ادبیات مذهبی کسب کند. دکتر حسینی در اشعار مذهبی خود رویکردی هنری و تصویرگرایانه دارد و برخلاف بسیاری دیگر از شعرای مذهبی که به صراحت موضوع را تبیین میکنند، توانسته است با رمزگونهسرایی و بیان ادبی هنری خود زیباترین اشعار عاشورایی را بیافریند. استفاده از معانی مختلف کلمات و ایهام در این دو دفتر به وفور به چشم میخورد و منجر به تعالی آنها میشود. مانند شعر «راز رشید» که در آن بدون کوچکترین اشاره مستقیم به حضرت اباالفضل العباس(ع) با تاثیرگذاری فراوانی، آن حضرت را مدح کرده است: «به گونه ماه/ نامت زبانزد آسمانها بود/ و پیمان برادریات/ با جبل نور/ چون آیههای جهاد/ محکم/ تو آن راز رشیدی/ که روزی فرات/ بر لبت آورد/ و ساعتی بعد/ در باران متواتر پولاد/ بریده بریده/ افشا شدی/ و باد/ تو را با مشام خیمهگاه/ در میان نهاد/ و انتظار در بهت کودکانه حرم/ طولانی شد/ تو آن راز رشیدی/ که روزی فرات/ بر لبت آورد/ و کنار درک تو/ کوه از کمر شکست». همچنین رباعی «عطش من»: «آن نی که بر آن خشک نیستان میخورد/ آب از لب جوی لب و دندان میخورد/ لب تشنه ز جویبار قرآن میخورد/ میخورد فراوان و فراوان میخورد» که در این رباعی نیز شاعر با استفاده از کلمات نی و لب و معانی مختلف آن به زیبایی به لبان تشنه حضرت امام حسین(ع) و واقعه کوفتن چوب خیزران بر لب و دهن ایشان توسط یزید ابن معاویه اشاره کرده است. بسیار میتوان از سرودههای عاشورایی سیدحسن حسینی سخن گفت اما هنرمندی شاعر به همین جا ختم نمیشود و دامنه آثار او گسترده است.
او در سال 1335 در محله سلسبیل تهران به دنیا آمد. بعد از دریافت مدرک کارشناسی رشته تغذیه، کارشناسی ارشد و دکترای خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی کسب کرد. او که تا حدودی به زبانهای عربی، ترکی و انگلیسی مسلط بود، نوشتن در مطبوعات را با مجله فردوسی آغاز کرد و بعد از راهاندازی حوزه اندیشه و هنر اسلامی در سال 1358، با همراهی قیصر امینپور مسؤولیت بخش ادبیات و شعر آن را بر عهده داشتند. در دوران خدمت سربازی به رادیو ارتش پیوست و تا چند سال بعد از آزادی خرمشهر در رادیو ارتش ماند اما سرانجام به حوزه هنری بازگشت. حسینی که مدتی به تدریس در دانشگاه الزهرا(س) و آزاد اسلامی اشتغال داشت، سرانجام آن را رها کرد و به فعالیتهای ادبی پرداخت. حوزه فعالیتهای او شامل شعر، تحقیق، ترجمه و تالیف بود. او مجموعه 3 هزار بیتی غزلیات بیدل را به صورت ضبط شده خواند و در سالهای آخر عمرش به سبکشناسی قرآن و زبانشناسی حافظ مشغول بود. سرانجام در 9 فروردین 1383 درگذشت. از دیگر آثار سیدحسن حسینی جز «همصدا با حلق اسماعیل» و «گنجشک و جبرئیل» که به آنها اشاره شد، میتوان به «گزیده شعر جنگ و دفاعمقدس»، «طلسم سن»، «در ملکوت سکوت»، «از شرابههای روسری مادرم»، «تنها طرف آفتاب را گرفت»، «بالهای بایگانی» و «نوش داروی طرح ژنریک» اشاره کرد.
از میان آثار ذکر شده، اثر اخیر دارای ویژگیها و نکات متمایزی از دیگر دفاتر شعر این شاعر بزرگ انقلاب اسلامی است. شاید هر دانشجوی ادبیات فارسی حداقل یک مرتبه این جمله را شنیده است: «شاعری وارد دانشکده شد/ دم در/ ذوق خود را به نگهبانی داد». «نوشداروی طرح ژنریک» اثری انتقادی - اجتماعی به زبان طنز تلخ است که دکتر حسن حسینی با استفاده از تیپهای شخصیتی شاعر، تاجر، زاهد، عاشق و عارف سعی دارد نوشدارویی برای مخاطب اصلی خود یعنی قشر ادبی جامعه ارائه کند و آن را از بیماری نجات دهد. شخصیتهای شاعر و تاجر بیانگر 2 نگاه عمده انسانها در برابر زندگی است؛ اولی، انسانهایی که به امور تجریدی و معنوی گرایش دارند و نماینده آنها شعرا هستند و دیگر رویکرد، نگاهی مادی و سطحی است که با تجار نشان داده شده است. در واقع حسینی نوشداروی بیماری دامنگیر شعرا و ادیبان را رهایی از قید و بندهای معمول زندگی و توجه به اصل شاعری و هنر آن، نفروختن هنر و شعر خود به جماعت کاسبکار و پولدوست و فرصتطلب که در اینجا تاجر نام برده شده است و همچنین پرهیز از مادیگرایی و ریاکاری میداند. البته حسینی تنها منتقد شعرا نیست، بلکه در موارد بسیاری نیز معضلات و دشواریهای معیشت آنها را بیان میکند، مانند فشارهای اقتصادی بر جماعت شاعر: «نرخ غم ارزان شد/ از تورم/ دل شاعر ترکید». «نانوایی ز قضا شاعر شد/ شاعری را غم نان/ کاسب کرد». «شاعری اشک نداشت/ و لهذا خندید». و همچنین زیباییهای حال و هوای شاعری را نیز به تصویر میکشد: «شاعری/ فاصله گلها را طی میکرد/ با نفس رایحهها را/ میچید».
از ویژگیهای قابل توجه این مجموعه زبان صمیمانه و تا حدودی عوامانه است، همچنین جملات در آن موجز و کوتاه است و در عین حال چند پهلو. واژههای نامأنوس با سنت ادبی بدون اندکی لطمه به ساحت شعر، با ظرافتی تمام در بدنه شعر قرار گرفته، مانند این کلمات: کلمپیچ، پیچ و مهره، سماور، قوری، شپش، پوشک، موشک، لگن مس، اتوبان، شهرداری و... . از جمله اشعار این دفتر به چند مورد آن اشاره میکنیم: «شاعری خرما را/ با خدا قافیه کرد/ تاجران رحم به حالش کردند/ ناقدان شاعر سالش کردند». «شاعری خانه نداشت/ در خیابان خوابید/ شهرداری سر ذوق آمد و اقدامی کرد». «شاعری شعری گفت/ (بینوایی به خودش نامه نوشت)». «طی یک سلسله گردش در شهر/ و کمی هم در دشت/ عارفی حال خوشی پیدا کرد/ ناگهان ماضی مطلق آمد/ حال عارف برگشت».
از حسینی گفتن اما در همینجا تمام نمیشود، شاعری یکدل و یکرنگ که همگی آرمان بود و انسانیت. شاعری که هیچگاه از عقاید خود عقب ننشست و همیشه با صراحت از باورهای خود سخن گفت. شاعری تمامنشدنی...