رضا شیبانی: زبان از نوع سهل و امروزین؛ بدون گرفتاری در قید دشواریهای رایج و بدون استفاده از لغات و مفردات کهن؛ این توصیفی است بسیار کوتاه از زبان غزلهای دکتر محمدرضا ترکی. البته شعر سهل و بدون دشواری لفظی را خیلیها امروز میگویند، به این دلیل که راهی و انتخابی جز این ندارند. شاعران جوانی که ذوق خدادادی دارند اما سواد آن را ندارند که به دایرههای وسیعتر الفاظ دسترسی داشته باشند، از روی توفیق اجباری، جز زبان سهل راه دیگری پیدا نمیکنند. این شعرها البته ایراد بزرگی دارند و آن فقدان اندیشه است، چون شاعران بدون دانش و اندیشهاند؛ همین. اما اینکه کسی در کسوت دانشیار ادبیات فارسی دانشگاه تهران با دهها سال سابقه پژوهشی و تالیف کتب علمی و با تسلط بر زبانهای خارجی و با سطحی قابل قبول از اندیشه، بتواند خود را از گرفتاری در بیهودگیهای دشوار زبانی برهاند و شعری با زبان ساده و در عین حال واجد عمق معنا بگوید، نشان از ممتنع بودن چنین کاری (در عین سهل بودن) دارد. در شعر ترکی، سادگی زبان با عمق اندیشه و احساس همزاد است و این یعنی شعری بالاتر از سطح معمول زمانه. همراه کردن این دو مساله به ظاهر متضاد از هنرمندیهای یک شاعر امروزین است:
اشک گاهی جامهای از شعله دربر میکند
آب گاهی شعلهها را شعلهورتر میکند
حسرت ابری که بر دشتی نبارید و گذشت
ساقههای تشنه را در خون شناور میکند
یاد لبخندی که در آیینهها پژمرد و مرد
خاطراتم را پر از گلهای پرپر میکند
با خودم میگویم این بازی فریبی بیش نیست
عشق اما آدمی را زودباور میکند
از خودم گاهی خجالت میکشم پیرانه سر
عشق از بس کارهای شرمآور میکند
غیرت شمشیر زخمی میشود چون در نیام
یادی از میدان جنگ نابرابر میکند
دفتر اشک مرا در جاری باران بشوی
یاد ابری تشنه هم چشم مرا تر میکند!
چنین سهولت در شعری که میخواهد تلمیح به معانی دشوار نیز داشته باشد (نظیر شعر پیچیده هندی و اختصاصا بیدل ) به دشواری حاصل میشود. مثلا در این بیت هم که تلمیح به موتیفهای زبانی بیدل هویداست، باز شعر در نهایت سادگی است و اتفاقا از یکی از سختترین تصاویر بیدل، گرهگشایی نیز میکند:
غیرت شمشیر زخمی میشود چون در نیام
یادی از میدان جنگ نابرابر میکند...
از هنرمندیهای دیگر ترکی در غزلیاتش، فرا رفتن از هندسه افقی گردآوری ابیات و تبدیل قالب غزل به قالبی دارای هندسه عمودی است. چیزی که مدعیان زیادی در غزل امروز دارد که دعوی ابداع غزل روایی دارند اما یک نکته مهم را نادیده گرفتهاند و آن اینکه اضافه کردن قابلیتی جدید به یک قالب کلاسیک زمانی ارزش دارد که قابلیتهای قبلی آن از بین نرود. مثلا همین افقی بودن و استقلال معنی ابیات در غزل نقص نیست که آن را معدوم کرده و مدعی شویم غزل را به قالبی عمودی تبدیل کردیم. خب! اگر میخواهی روایت کنی و در قالبی عمودی شعر بگویی، مثنوی بگو! چه کار به قالب غزل داری... میخواهم این نکته بسیار ظریف را بگویم که ترکی همراه با حفظ واحدیت افقی معنا در غزل، روایت را نیز در آن شکل میبخشد. کاری به غایت دشوار و تحسینبرانگیز. از این نمونه غزلهای روایی ارجمند، غزلی است زیبا که برای شهید دریاقلی سروده است؛ غزلی که نمیتوان ابیات آن را پس و پیش کرد، هر بیت واجد معنی مستقل است اما با رشتههای ظریف معنوی و تصویری، با ابیات پیش و پس خود عجین است و در عین حال یک روایت تابلووار و تصویری را هم آینهداری میکند:
آن سوی نخلها پُر سرباز دشمن است
این شهرِ در محاصره، شهر تو و من است
دشمن نفوذ کرده و این شهر بی پناه
اینک به زیر چکمه ناپاک دشمن است
دریاقلی! رکاب بزن، یا علی بگو
چشم انتظار همت تو دین و میهن است
ای مرد اهل درد، بنازم به غیرتت
این خانهها هنوز پر از کودک و زن است
فردا- اگر درنگ کنی- کوچههای شهر
میدان جنگ تن به تن و تانک با تن است
از راه اگر بمانی و روشن شود هوا
تکلیف شهر خاطرههای تو روشن است!
دریاقلی! رکاب بزن گرچه سهم تو
از این دیار، ترکش و یک مشت آهن است
دریاقلی! به وسعت دریاست نام تو
تاریخ در تلفظ نام تو الکن است
هی مرد ِ مرد از نفس افتادهای مگر؟!
همپای مرگ، کار تو امشب دویدن است
چون موجها به دامن ساحل نمیخزی
دریایی و طریقت دریا تپیدن است
با این تفاصیل بسادگی درمییابیم شعر دکتر ترکی همچنان که پیشتر هم گفتم، از آن دسته شعرهایی است که میتواند با عبارت سهل و ممتنع توصیف شود؛ سهل و ممتنعی امروزین. در تعریف سهل و ممتنع میگویند: آن است که ربط کلام و سیاق آسان نماید اما مانند آن هر کس نتواند گفت به سبب سلاست و جزالت و گنجانیدن معانی بسیار در الفاظ اندک. (از کشاف اصطلاحات الفنون، ص 766) قطعهای (شعر یا نثر) که در ظاهر آسان نماید ولی نظیر آن گفتن مشکل باشد. (از فرهنگ فارسی معین) به گمانم شعر ترکی به شکل متوسطالحال و بلکه بیشتر، خصوصیات فوقالذکر را دارد. او شاعری است دانشگاهی با اندیشه و حس و حال برکشیده از اجتماع اما با کلام مردمی. انگار رودخانهای است عمیق که در عین حال از فرط سادگی و زلالی هر کسی میتواند با تماشا و نه غواصی، سنگهای کف آن را هم بشمارد. نمیدانم این توصیف شاعرانه که از شعر استاد ترکی داشتم چه مقدار با ماهیت ادبیات نقد سازگار است اما صادقانه میگویم حسی است که از این دست شعرها دارم. از سوی دیگر و از منظر روانشناسی، چنین ساده سخن گفتن نوعی تواضع در برابر مردم است و حکایت از یک صفای درونی دارد. ترکی شاعری است با صفا و خلوص درونی. شاید خیلیها این کلمه با صفا را عبارتی منتقدانه و علمی ندانند اما جمهور مخاطبان شعر اشراقی پارسی که با مفهوم «صفا» و «خلوص» آشنا هستند، منظور مرا خوب درک میکنند.