محسن شهمیرزادی: با اعلام نتایج جوایز مردمی جایزه «موسیقی ما»، زمانی که «هوروشبند» با شعری با این ترجیعبند که: «وقتشه دیوونه بشم به سیم آخر بزنم / وقتشه که شمارتو بگیرمو زنگ بزنم» به عنوان بهترین موسیقی از نظر مردم انتخاب شد، بار دیگر بسیاری از اهالی هنر و دغدغهمندان فرهنگ نسبت به تنزل ذائقه موسیقایی مخاطبان هشدار دادند؛ هشدارهایی که دیگر به نظر چندان کارساز نیست و غول«بند»ها تمامی عرصه صنعت موسیقی را در دست گرفتهاند. همین اتفاق بهانهای شد تا نگاهی به تغییر ذائقه مخاطبان موسیقی در سالهای پایانی دهه 90 بیندازیم. گزارشی از نشست تحلیل تغییرات ذائقه موسیقی مردم ایران با سخنرانی دکتر مجید کیانی، رئیس گروه موسیقی فرهنگستان هنر و همچنین نگاهی به پدیده موسیقی پاپ و مساله «نرسیدن» که مخاطب ایرانی امروز را هوادار موسیقی پاپ با همان کیفیت شعر و موسیقی تنزل یافته میکند، در ادامه میآید.
موسیقی اصیل بدون حمایت به عزلت میرود
مجید کیانی در این نشست با بیان چالشهای بین موسیقی مردمپسند و موسیقی اصیل ایرانی اظهار داشت: تحولاتی که جریان موسیقی را به سمت عامهپسندی کشانده است، باعث شده بسیاری از اهالی موسیقی اصیل ایرانی گوشهنشین شوند و مخاطب هیچ اطلاعی نسبت به آنها نداشته باشد. مثلا اساتیدی مثل امیرقاسمی، هرمزی، فروتن و... در تاریخ موسیقی هستند اما کسی آنها را نمیشناسد، چرا که نمیتوانند در رسانهها جایی داشته باشند. آنها در این شرایط یا باید موسیقی خود را مردمپسند کنند- تا در رسانهها و به تبع آن در میان مخاطبان جا پیدا کنند- یا اینکه کنج عزلت را انتخاب کنند. کیانی در بخش دیگری از صحبتهای خود با بیان یک چالش اساسی در مواجهه موسیقی اصیل و عامهپسند اظهار داشت: در این میان نکته مهمی وجود دارد و آن این است که هنر اصیل و واقعی نمیتواند فراگیر باشد. مگر آنکه آن رسانه بتواند برای مردم شناخت ایجاد کند. بویژه امروز ما میتوانیم در رسانهای مثل تلویزیون حضور پیدا کنیم و درباره موسیقی به مردم شناخت بدهیم. آن وقت میبینیم ذائقه مردم نسبت به موسیقی تغییر خواهد کرد. وقتی همیشه یک گونه موسیقی برای آنها پخش میکنیم و در واقع یک نوع موسیقی را به آنها تحمیل میکنیم، چگونه توقع داریم مردم ذائقهشان به سمت متعالیشدن برود؟!
سازی برای رستگاری
رئیس گروه موسیقی فرهنگستان هنر در ادامه افزود: سالها پیش یکی از پژوهشگران موسیقی دوربین بر میدارد و به روستاهای مختلف میرود. او در تربتجام با نوازندهای به نام محمدنظر سلیمانی مواجه میشود که موسیقی مقامی او بینظیر است و قطعا همه اهالی موسیقی الان او را میشناسند. او شغلش سلمانی کنار خیابان بوده و داراییاش تقریبا هیچ محسوب میشده؛ وقتی از او میپرسد شما با این همه دانش و هنر چگونه در فقر و گمنامی زندگی میکنید، او با چشمان نافذ به این پژوهشگر نگاه میکند و میگوید: «من برای این دنیا کار نمیکنم. ساز من برای رستگاری من است». او اصلا به جای دیگری نگاه میکند. اما همه هنرمندان که نمیتوانند بدون حمایت، کار ارائه دهند. اگر این رویه را در پیش بگیریم، باید شاهد ونگوکها باشیم. کسانی که در فقر و عزلت بمیرند اما سالها بعد آثارشان به جایی برسد که از فرط گرانبهایی به ما اجازه دیدن آنها از نزدیک هم داده نشود. هنرمند میخواهد زندگی کند، کار موسیقی و ساخت اثر هزینه دارد. به همین خاطر باید کارش را به نوعی بسازد که فروشش بتواند مخارج اولیه او را تامین کند. اینجاست که برای هنر واقعی تمام دولتهای دنیا هزینه میکنند. اما موسیقی پاپ که به حمایت نیاز ندارد. مردم میروند و بلیتهای چندصدهزار تومانی کنسرت را میخرند. با این حال هستند هنرمندانی که بدون توجه به تیراژ و فروش، آنچه را درست میدانند، به آن عمل میکنند.
گرفتار در زمان موسیقی عامهپسند
وی همچنین در ادامه با بیان اینکه همه چالشها ریشه در آموزش دوران کودکی دارد، اظهار داشت: این اتفاق باید در مدرسه بیفتد. آن مدیری که آموزش ندیده و با علم موسیقی در دوران مدرسه آشنایی ندارد، در مقام مدیریت نیز توانایی تشخیص و تحلیل این اتفاق برای او میسر نیست. کیانی با اشاره به اینکه نمیتوان تقصیر را فقط گردن مردم، هنرمندان، مسؤولان و... انداخت، اظهار داشت: بخشی از این مساله شاید به زمانهای بازمیگردد که ما در آن زیست میکنیم. من پیش از انقلاب در فرانسه بودم و میدیدم در خانهها پیانو بود و بچهها از سنین پایین با آن باخ و موتزارت مینواختند اما امروز در همان فرانسه هم چنین خبری نیست. در آنجا هم همه به سمت موسیقی پاپ متمایل شدهاند و نمیتوان این اتفاق را صرفا محدود به اینجا دانست. در تمام جشنوارههای جهان موسیقی پاپ در اولویت آنها قرار گرفته و حضور در این عصر با مختصات خاصش خود عاملی برای چنین پیامدهایی محسوب میشود.