printlogo


کد خبر: 205264تاریخ: 1397/11/2 00:00
دریای بی‌تدبیری ساحل ندارد

امیر استکی: امروز که دوشنبه باشد خیلی اتفاقی رادیو را روشن کردم و از میانه اخبار در جریان سفر یکی از مقامات به استان کرمان قرار گرفتم. چیزی که باعث تعجب من و نوشته شدن این یادداشت شد، این بود که یکی از پروژه‌‌‌هایی که با دستان پرتوان این مسؤول عزیز افتتاح خواهد شد پروژه «فولاد کرمان» با اشتغال‌زایی 300 نفری است. به معنای واقعی کلمه برق 3 فاز از سرم پرید. چقدر باید به قول مردم کوچه و بازار «دریای حماقت بی‌ساحل» باشد که ما وسط کویر تشنه کرمان کارخانه فولاد بزنیم؟! کارخانه‌ای که بیشترین نیازش کمیاب‌‌‌‌‌ترین ماده در کویر است! کارخانه‌ای که از تعداد شاغلانش معلوم است ابدا کارخانه کوچکی هم نیست. در میانه بحران آب در ایران و در تنش بزرگی که این کمبود در استان‌های مرکزی ایران ایجاد کرده است براستی اگر از طنز و مطایبه گذر کنیم، این توسعه نامتوازن را باید نشانه چه بدانیم؟! جهالتی عمیق به نظر نگارنده عامل این اتفاق است. کارخانه‌‌های فولادسازی مثل قارچ در مناطق کویری ایران سبز می‌شوند. تفسیر غلط پهلوی دوم از توسعه باعث شد در دل کویر ذوب‌آهن اصفهان با هزینه‌‌های هنگفت بنا شود، بلایی که این کارخانه‌ها بر سر استان اصفهان و زاینده‌رود آوردند درس عبرتی برای سیاستمدارانی که این طرح‌ها با نفوذ آنها احداث می‌شوند، نشده است. این احداث کارخانه‌ها نه لطف به مردم کرمان است و نه لطف به مردم یزد! این خیانت بزرگی است که در حق آنها می‌شود. بدون شک سرزمین آبا و اجدادی آنها اگر در کل تاریخ کم آب ولی قابل زیستن بود، در آینده نزدیک به برهوتی غیر قابل زیست تبدیل خواهد شد؛ و بد آنجاست که آبرسانی از نقاط دیگر به منظور ادامه فعالیت کارخانه‌‌های فولاد، اکوسیستم دیگر نقاط را هم دستخوش تغییر قرار خواهد داد. آن هم در شرایطی که به علت رونق موقت اقتصادی، جمعیت این مناطق کویری بسیار بیشتر از حدی شده است که منابع پایدار این استان‌ها بتواند جوابگوی آنها باشد. دیر نیست که یک مهاجرت عظیم از این مناطق صورت بگیرد و به دنبال خود فقر را به همراه بیاورد.
حتما شنیده‌‌‌‌‌‌‌‌اید که در یکی ـ دو سال اخیر چندین بار خط لوله انتقال آب زاینده‌رود به یزد آسیب‌دیده است.
این شروع ماجرایی بسیار هولناک است. اکنون اگر می‌بینید در این استان‌ها کارخانه‌‌های فولادسازی و صنایع آب‏بر بر پا می‌شود به مدد دست‌اندازی به منابع سایر استان‌هاست. آبی که باید به کارون برسد از کارون گرفته می‌شود و به سرچشمه زاینده‌رود ریخته می‌شود، کمی جلوتر این آب از زاینده‌رود هم دریغ می‌شود و با لوله به ناکجاآبادهای کویر ایران انتقال داده می‌شود. چرا؟ به بهانه شرب. در واقع چرا؟ برای اطفای شهوت سیری‌ناپذیر سیاستمدارانی که ابدا دلبستگی قابل باوری به منافع ایران و ایرانیان به عنوان یک کل منسجم ندارند.
این شهوت رودخانه زاینده‌رود را به یک جاده خاکی تبدیل کرده است. باتلاق گاوخونی را خشکانده است و استان اصفهان و شهرهای همجوارش را در معرض ریزگردهای نمکی قرار داده است. رودخانه کارون بزرگ هم وضعیت بهتری ندارد. اگر چه مرده‌ریگی از آب هنوز در آن به چشم می‌خورد اما پیشروی آب شور کم‌کم حاشیه این رود زندگی‌بخش را به برهوتی خشک تبدیل کرده است. همه اینها برای آبادی نقمت‌بار بخش‌هایی است که در دل کویر قرار دارند؛ مناطقی که می‌توان ایده دیگری را برای توسعه آنها در نظر گرفت اما گرفته نمی‌شود. سیاستمدارانی که اینگونه تصمیم می‌گیرند این بدیهی را که صنایع آب‏بر مانند فولاد باید در نزدیکی سواحل و دریاها باشند نیز در نظر نمی‌گیرند!
استدلال عوامانه‌ای که در پس این رشد و گسترش بی‌حد و حصر فولادسازی‌ها در مناطق کویری است، همانا فراوانی سنگ‌آهن در این مناطق است اما این دلیل به وضوح دلیل خوبی برای این دستکاری‌های بزرگ تعادل چندهزار ساله جمعیت در ایران نیست. آنچه در ایران کمیاب بوده، هست و خواهد بود، آب است. آنچه ملی شده و به زمینی که در آن قرار دارد تعلق ندارد، آب است. مساله‌ای که در روزگار دموکراسی به بلای جان سرزمین ایران تبدیل شده است.
وقتی رئیس‌جمهور و دولت تحت امر او می‌تواند تصمیمات با دامنه عواقب و مسائل بسیار بزرگی را بدون اجماع ملی بگیرد، نتیجه ایجاد یک تنش رو به تزاید در میان شهرهای ایران خواهد بود. تنشی که زندگی را در همه جا سخت می‌کند اما از این سختی سود زیادی نصیب مردم استان‌های کویری نخواهد شد. سود را سرمایه‌گذاران خاص طرح‌‌های صنعتی پرآب می‌برند و هزینه‌ها و بدنامی را به پای مردم از همه جا بی‌خبر آنجا می‌گذارند. مردمی که دلخوشند به رونقکی که این صنایع ایجاد می‌کنند اما نمی‌دانند یا در معرض دانستن قرار نمی‌گیرند که در آینده نه چندان دور با خسران به مراتب بزرگ‌تر و دردآورتر از عدم توسعه مواجه خواهند بود.
اصفهان که نگارنده نیز از آنجا با شما صحبت می‌کند، مثال بسیار واضحی است. استانی در مسیر فقیر شدن با اقلیمی در بحران و هویتی خشکیده! این سرنوشت یزد و کرمان نیز خواهد بود. تازه به مراتب خطرناک‌تر و عمیق‌تر. این شب شراب بزودی به بامدادی خمار منتهی خواهد شد. اما در آن روز سرمایه‌داران و سرمایه‌گذاران کمپرادوری که از این دستکاری مزورانه بیشترین سودها را برده‌‌اند براحتی هر چه تمام‌تر کشور محل زندگی خود را تغییر می‌دهند و در اصل به مدد ثروت، هر جا اراده کنند وطن آنها خواهد بود. مانند قوم غارتگری که انتفاع در لحظه از قوم غارت شونده اولویت اصلی آنهاست و هیچ دلسوزی و ترحمی برای فرداهای زمینی که در آن قرار دارند نخواهند داشت.
بله! مسؤول عزیزی که از قضا جناب جهانگیری باشد نه‌تنها در حال خدمت به مردم کرمان نیست بلکه با نابود کردن زندگی بسیاری در استان‌های اصفهان، چهارمحال و خوزستان در حال ضربه زدن به کشور و در تحلیل نهایی مردم کویر و بویژه کرمان است. کافی است ورق بازگردد و ابتکار عمل از دست امثال جهانگیری‌ها خارج شود، آنگاه جانشینان اینان بدون حتی هیچ نوع غرضی حتی اگر بر اساس عقل عمل کنند مجبور خواهند بود طرح‌های انتقال آب را بسیار محدود کنند و آن روز، روز از بین رفتن همه سرمایه‌‌‌هایی خواهد بود که مردمان کویرنشین بر دامنه کوه آتشفشان ساخته‌اند.
شروع حماقت البته با تصمیمی بود که محمدرضاشاه گرفت. ساخت ذوب‌آهن در اصفهان و بعد انتقال آب از سرچشمه‌‌های کارون به زاینده‌رود. اما این حماقت را سیاستمداران بعدی با توجیهات بدوی قومی و منطقه‌ای ادامه دادند. صنایعی که قرار بود در بندرعباس ساخته شود را با زیرکی (بخوانید حماقت) به اصفهان منتقل کردند و تراژدی نابودی اصفهان و زاینده‌رودش را کلید زدند. بعدتر هر کس به دلیلی این حماقت را تکمیل کرد. عده‌ای با عطش توسعه صنایع فولاد اصفهان، گروهی با مجاز کردن برداشت بی‌رویه از زاینده‌رود و دسته‌ای هم با انتقال آب این رود به کویر یزد و کرمان!
اسفناک اما اینجاست که این همه مایه عبرت نمی‌شود و به جای اتخاذ تصمیمات مبتنی بر واقعیت و همساز با شرایط اقلیمی و طبیعی کشور، از گوشه و کنار حرف‌هایی به گوش می‌رسد که مرغ پخته را هم از درون سفره به اعتراض برمی‌انگیزاند. شیرین کردن آب و انتقال آن به کویر یزد و انتقال آب خزر به کویر سمنان از مهم‌ترین این حماقت‌‌های هنوز انجام نشده است. کارهایی که فقط قدرت سیاسی ناپخته می‌تواند انجام دهد. کارهایی به خرج همه ایرانیان و برای منفعت عده‌ای قلیل. کارهایی برای ادامه چپاول. گویی مملکت ما هنوز در عصر تفوق قبیله‌ها و عشیره‌ها به سر می‌برد. زمان‌هایی که منافع قوم و قبیله تنها اولویت افراد بود.
امام جمعه اصفهان در جریان استعفای دسته‌جمعی نمایندگان این استان به شکل سربسته به این مسائل اشاره کرده و حل مشکل آب استان اصفهان را تا زمان در قدرت بودن امثال جهانگیری غیرممکن دانسته است ولی به نظر نگارنده تا زمانی که در سیاست بر همین پاشنه بگردد نباید امیدی به حل چنین مسائل کلانی داشت. کسانی که منافع ملی ایرانیان را برای به دست آوردن قدرت به‌واسطه برجام حراج کردند، هیچ ابایی از بیابان کردن نیمی بیشتر از ایران نخواهند داشت.


Page Generated in 0/0076 sec