روز 9 بهمنماه (روز اعدام کمونیستها) محل اعدام در میدان 17 شهریور برنامهریزی شده بود. احتمال میدادیم افرادشان در شهر باشند، چون تعدادی از شهدای ما از پشت مورد اصابت قرار گرفته بودند، در حالی که جنگلیها در مقابل میجنگیدند، بنابراین مردم را به سمت ورزشگاه هدایت کردیم. وقتی محل اعدام به سمت ورزشگاه تغییر کرد، مردم که تعدادشان به 30 تا 40 هزار نفر میرسید با سرعت و به صورت دویدن خود را به ورزشگاه رساندند. مردم میگفتند: مرگ بر جنگلی! «کاکمحمد» از کمونیستها بود. در صحنه اعدام به او گفتم شما میگفتید مردم مردم، این مردم هستند که میگویند مرگ بر جنگلی! به من گفت: سیاحی خر خودتی! گفتم چطور؟ گفت: شما نوار آوردید تا روحیه ما را تضعیف کنید... من چشمش را باز کردم و جمعیت را که دید وحشت کرده بود و دهانش باز مانده بود؛ میدانست اگر رهایشان کنیم مردم تکهتکهشان میکنند. باز هم گفت: خواهش دارم بگذار چشمم باز باشد تا لحظه مردن حقایق را ببینم. اما من ترسیدم که ممکن است با چشم باز به ما حملهور شده و اسلحهای را به دست آورد، از این زاویه گفتم که قاضی دستور داده که چشمتان بسته باشد... (از گفتوگوی اسماعیل سیاحی، معاون عملیات سپاه آمل در سال 60)