«بروجردی» و یارانش تشکیلات بسیار وسیع مخفی و گمنامی داشتند به نام «گروه توحیدی صف». این تشکیلات سازماندهی شده بود و از معدود تشکیلاتی بود که ساواک نتوانست در آن نفوذ کند. جالب این بود که خود کسانی هم که عضو این تشکیلات بودند، از رده دوم به بعد، نمیدانستند در این تشکیلات با بروجردی کار میکنند، یعنی اینقدر این تشکیلات پیچیده بود. به نظرم سپاه پاسداران را یکسری ژنرال نظامی راهاندازی کردند و شهید بروجردی در بهمن 57 از نظر نظامی یک ژنرال بود. در اتاقی که جلسه شورای انقلاب برگزار میشد، آیتالله مطهری، آیتالله بهشتی، آیتالله مفتح، آیتالله طالقانی و مهندس بازرگان و نیز اعضای کادر مرکزی سازمان مجاهدین حضور داشتند، یعنی مسعود رجوی و موسی خیابانی. دکتر باهنر نیز حضور داشت و امام به شورای انقلاب مأموریت دادند با توجه به شرایط داخلی در مورد حفاظت تصمیمگیری کنند. شهید مطهری بیان میکند ما 2 طرح داریم که طرح اول متعلق به گروهک مجاهدین خلق یا همان منافقین بوده و طرح دوم را گروه توحیدی صف ارائه داده بودند. رجوی درباره طرح خود گفت ما ضمانت کتبی میدهیم که هیچ اتفاقی برای امام نیفتد. همه نیروهایمان را به کار خواهیم گرفت و موسی خیابانی در ادامه شروط مجاهدین را اینگونه بیان کرد: «اگر شما به ما اسلحه بدهید، ما 150 نفر را مسلح خواهیم کرد و همه مسیرهای حرکت را پوشش خواهیم داد. هیچکس حق دخالت در تصمیمات نظامی ما را نخواهد داشت. فرودگاه را کاملاً در اختیار میگیریم. از پای پلکان هواپیما، آیتالله خمینی را تحویل خواهیم گرفت و تا پایان مراسم ایشان را همراهی خواهیم کرد. ما غیر از چند تفنگ و کلت، اسلحه چندانی نداریم. در جریان خیانت تقی شهرام همه امکانات ما به دست ساواک افتاد. غیر از درخواست اسلحه 2 شرط دیگر هم داریم. از ابتدا تا انتهای مراسم غیر از خودم هیچکس همراه آیتالله خمینی(ره) نخواهد بود. در مسیر حرکتمان، مکانهایی را برای استقرار اعضای سازمان انتخاب کردهایم که پرچم و آرم سازمان مجاهدین و عکس شهدای سازمان را نصب خواهند کرد». طرح دوم متعلق به گروه توحیدی بود؛ شهید بروجردی و دوستش مصطفی طرح و شرایط را به این منوال توضیح دادند: روی جزئیات این طرح کار کردهایم. حتی نحوه نشستن هواپیما را که در صورت پیاده شدن امام کسی نتواند از برج مراقبت تیراندازی کند. نحوه بردن اسلحه به عهده ما است. 10 دستگاه اتومبیل ضدگلوله پیشبینی شده و علاوه بر آن آمادگی داریم در صورت لزوم 4هزار نفر را مسلح کنیم. تهیه اسلحه هم به عهده خودمان است. فقط یک شرط داریم و شهید با صدای آرام به شهید بهشتی پیشنهاد داد: «هیچکس متوجه نشود که ما افتخار این مسؤولیت را به عهده گرفتهایم. میخواهیم چون گذشته ناشناخته باشیم. ترس از آن را داریم که تمام زحمات ما نزد خدا بیاثر شود. ما قصد نداریم سهمی برای خود قائل شویم». آیتالله بهشتی به شهید بروجردی با نگرانی در کناری گفت: «مساله حیثیت انقلاب است. شرایط ما آنها را نگران کرده است. آنها میخواهند خودشان را مطرح کنند. در این صورت امام وامدار آنها خواهد شد. هنوز هم حاضرند هر نوع ضمانتی بدهند». شهید بهشتی به آنها گفت: شما چقدر به طرح خودتان اطمینان دارید؟ این 4 هزار نفر مسلح را از کجا خواهید آورد؟ نیروهای ویژه خود را چگونه وارد فرودگاه خواهید کرد؟ آن همه موشکانداز و آرپیجی را چگونه تهیه و با خود حمل میکنید که در برابر مقاومت احتمالی تانکها با آنها درگیر شوید؟ من سر در نمیآورم محمد! اعضای جلسه باورشان نمیشود که شما توان انجام این کار را داشته باشید. من آمدهام با شما اتمام حجت کنم. مصطفی به آیتالله بهشتی گفت: «اجازه بدهید خودمان به آنها توضیح بدهیم که روی این طرح چقدر کار شده است. بیشتر اسلحه تهیه شده است». شهید بهشتی گفت: «اینها هم برای حفظ جان امام ضمانت میدهند، با این تفاوت که هیچ شرطی ندارند و همه کارها هم به عهده خودشان خواهد بود. در این صورت ما نمیتوانیم طرح سازمان مجاهدین را بپذیریم». آیتالله طالقانی نگاهی به مسعود رجوی انداخت. از آنها انتظار چنین ضعفی را نداشت. با این وجود برای او حفظ جان امام مهم بود. آیتالله مطهری در سکوت ایجادشده نگاهی به حاضران در جلسه انداخت. از چهره دکتر مفتح و باهنر مشخص بود با پیشنهاد او موافق هستند. مهندس بازرگان سعی میکرد در اینباره مخالفت نکند. آیتالله بهشتی لبخندزنان شهید بروجردی و مصطفی را در آغوش گرفت و گفت: «محمدآقا شما پیروز شدید». شهید هم جواب داد: «ما متعهد میشویم که نور چشم ملت را صحیح و سالم تحویل ملت ایران بدهیم».
(گفتوگویی با نصرتالله محمودزاده، نویسنده کتاب مسیح کردستان- تبیان)