printlogo


کد خبر: 205769تاریخ: 1397/11/11 00:00
فیض و اشعاری که پنهان کرده است

رضا شیبانی: زیاده از حد شوخ‌طبع بودن ناصر فیض 2 ایراد عمده برایش رقم زده است؛ اول اینکه استعداد عجیب و غریب او در طنزپردازی را گاه به بیراهه فکاهه‌نویسی کشانده و دوم اینکه او را از موفقیت در ژانر‌های دیگر باز داشته است.  فیض یکی از عجیب و غریب‌ترین شاعران روزگار است. از شواهد و قرائن رفتاری‌اش چنین بر می‌آید که هوشی سرشار دارد؛ نبوغ خارق‌العاده‌ای که ناممکن‌ها را برایش ممکن کرده است. جالب است بدانید او شاعری را به این شکلی که از او دیده‌ایم بعد از سپری کردن چله زندگانی خود آغاز کرده است. یعنی در سنی که شاعران دیگر حس و حال خود را از دست می‌دهند، فیض تازه شروع کرده است به گل کردن. او را البته از 10 سال پیش، بیشتر ‌شناختیم؛ زمانی که در بیت رهبری آن شعر معروف را خواند: با من برادران زنم خوب نیستند/ باید برادران زنم را عوض کنم/ مرگا به من چو با پر طاووس عالمی/ یک موی گربه وطنم را عوض کنم
در همان شعر معروف هم، باز اختلاط بی‌سلیقه ابیات طنزی فاخر با ابیات فکاهی هویداست. هم بیت «گربه وطنم» را داریم که مختصات و مشخصات یک طنز با مفهوم را دارد و هم بیت‌هایی از این دست داریم که خنده‌دارند اما چندان ارزش ادبی ندارند: وقتی چراغ مه‌شکنم را شکسته‌اند/ باید چراغ مه‌شکنم را عوض کنم/ وقتی چمن رسیده به اینجای شعر من/ باید که قیچی چمنم را عوض کنم/ و... . این گریز از طنز به فکاهی و شکستن چارچوب ارجمندی شعر، با شوخی‌های پایین‌تر از مدار طنز، البته در همه طنزپردازان بزرگ شعر ما سابقه دارد؛ حتی ایرج، حتی خود عبید...  اما به هر حال باید گفت فیض زیاده از حد پستی و بلندی فکاهی_ طنز در آثارش دارد که با مدنظر قرار دادن توانمندی خارق‌العاده او در شعر طنز، مایه تاسف می‌شود، چرا که فی‌المثل هر گاه فیض، سر و ته طنز را به هم می‌آورد، بی‌هیچ تعارفی، اثر او در طبقه بهترین‌های این ادبیات در تاریخ معاصر قرار می‌گیرد. مثلا قصیده کلید او یکی از نمونه‌های عالی شعر طنز در سال‌های اخیر است؛ به مسائل روز نظر دارد اما هنرمندانه از تاریخ انقضا خوردن می‌گریزد:
وا می‌شود به عادت معمول با کلید
هر قفل و در، به دست شما هست تا کلید...
«در‌ها همیشه مساله دارند» جالب است!
از راه قفل رابطه دارند با کلید
هرگز گشودن در بسته گناه نیست
وقتی که آفریده برایش خدا کلید
تا بوده، بوده یک تنه مشکل‌تراش، قفل
تا بوده، بوده یکسره مشکل‌گشا، کلید
این قصیده و دیگر شعرهای بلندبالای فیض که بخوبی از عهده کلام بلندبالا برآمده‌، از قدرت والای سخنوری و زبان‌شناسی او نیز حکایت دارد. جالب اینکه فیض یکی از بهترین عامیانه‌سرایان یا به قول مصطلح «ترانه‌سرایان» امروزی است و کمتر هم این مساله مورد اشاره قرار می‌گیرد. از جمله بهترین کارهای او که خیلی‌ها از بر هستند اما نمی‌دانند از فیض است، ترانه عنوان‌بندی فیلم معروف اخراجی‌هاست: دنیا رو با همه خوب و بدش/ با همه زندونیای ابدش/ پشت سر گذاشتن و رها شدن/ رفتن و سری توی سرا شدن...
یا شعر بلند عامیانه‌ای که طنز هم نیست و اجتماعی و عاطفی است:
خب! می‌گن درست می‌شه-منم می‌گم- چرا نشه!
قدیمام درست می‌شد، پس واسه چی حالا نشه؟!
تو عزای ما بیاین، عروسی‌مون پیشکش‌تون
منم از خدا می‌خوام عروسی‌تون عزا نشه...
اگه آبادی رو دوست دارین، حواس‌تون باشه
کسی از جایی اومد، رفیق کدخدا نشه!
تا به جایی می‌رسن خدا رو از یاد می‌برن
هر کی معتبر می‌شه بشه ولی گدا نشه!
نمی‌دانم چه علتی دارد که شعر فیض به چنین بوطیقای پریشانی دچار است. کلیت آثار او هم غزلیات بسیار خوب جدی دارد و هم طنزهای عالی اما ظاهرا مخاطب امروزین با شاعر سر شوخی دارد و می‌خواهد او را صرفا در مقام خنداندن تثبیت کند. این مثال جالب است؛ خود ایرج‌میرزا شاعری بوده بسیار قدر قدرت در شعر جدی، حتی مرثیه‌های جانسوز و زیبا می‌نوشته، شعرهای سیاسی محکم می‌پرداخته و عاشقانه‌های مدرن داشته است. او همچنین بنیانگذار شعر کودک ایران است. درباره شخصیت او هم گفته می‌شود بسیار مودب و متین بود و کوچک‌ترین خلاف ادب در رفتار بروز نمی‌داد اما مخاطب عامه دوست دارد او را با ابیات بعضا ابنرمال عارف‌نامه بشناسد و معرفی کند. بیم آن دارم درباره فیض هم چنین اتفاق نه‌چندان خوب در باور عامه بیفتد. فیض یک شاعر بزرگ است که در تمام حوزه‌های شعری طبع آزموده است. او حتی به شکل بی‌نظیری به ترکی هم شعر می‌گوید؛ غزل‌هایی جذاب و دوست‌داشتنی که طبیعتا به عنوان نمونه‌هایی خوب از ترکی ایرانی حائز اهمیت است. با این همه، هم اصرار بیجای او به فکاهی‌نویسی‌های فاقد ارزش ادبی (نظیر شوخی‌های شعری با ابیات حافظ) و هم ذهنیت غلط جامعه در برخورد با وجوه مختلف شعری یک شاعر، دست به دست هم داده‌ تا نوعی اجحاف به شاعری بسیار بزرگ در نگاه‌ها شکل بگیرد. شاید کمی بهتر است فیض در حوزه‌های دیگر کتاب‌هایی منتشر کند. بیشتر در محافل غزل بخواند و اشعار جدی خود را هم برجسته کند. طنز فیض شدیدا تشویق‌آور است. همه حتی بی‌سواد‌ها از آن فیض می‌برند! اما این تحسین‌ها حرف امروز است. فردا شعر و شاعر با جدیت و بی‌رحمی ممکن است مورد قضاوت قرار گرفته و فراموش شود. باید شعرهایی برای ماندگاری شاعر عرضه شود که متعلق به همه زمان‌ها باشد. فیض چنین شعرهایی دارد اما پنهان کرده است و به جای آنها در هر فرصتی که پیش می‌آید با زمین و زمان شوخی می‌کند؛ شوخی‌هایی که چه بسا جنس ماندگاری نداشته باشد.


Page Generated in 0/0054 sec