printlogo


کد خبر: 206016تاریخ: 1397/11/16 00:00
به انگیزه بزرگداشت «احمد علوی» شاعر آیینی
زبان به حکمت «علی ولی‌الله»

رضا اسماعیلی:  بعد از «بای بسم‌الله» و پیش از هر چیز دیگر، اشاره به این نکته ضروری است که بگویم احمد علوی- از شاعران نجیب و ادیب روزگار ما- از شاگردان مکتب استاد فرهیخته شعر و ادب آیینی «محمدعلی مجاهدی» است؛ استاد ارجمندی که از سلسله عالمان دینی است و در طول این 40 سال- براستی و درستی - برای نسل شاعران آیینی انقلاب پیری و پدری کرده است. شاعر توحیداندیشی که نسل شاعران آیینی انقلاب، الفبای شعر اصیل آیینی را در مکتب او سرمشق گرفته‌‌‌اند. ادیب دقیقه‌یابی که علاوه بر پیری و پیشکسوتی، از طلایه‌داران و پیشاهنگان آسیب‌شناسی شعر آیینی کشور است. عارف روشن‌اندیش و مجاهدی که در طول تمام این سال‌ها، با دغدغه‌مندی تمام بر رعایت ادب و آداب حوزه ستایشگری پا فشرده و شاعران جوان را از هبوط در برزخ غالی‌گری، خرافه‌اندیشی و گزافه‌گویی بر حذر داشته است.
آری، احمد علوی که طبعی جوان و روحی همرنگ آسمان دارد، شاگرد چنین استاد ارجمندی است. از همین رو انتظار از او در عرصه شعر و ادب آیینی بیش از دیگرانی است که از این توفیق بزرگ محروم بوده‌‌‌اند. این دل شده علی(ع) که در حوزه «شعر علوی» نامی بلند دارد و در چشم اصحاب فضل و ادب به نجابت و فروتنی شهره است، از زائران و مجاوران «مراقبه و محاسبه» است و در شعر آیینی مقید به «بایدها و نبایدها». او که با شبچراغ «معرفت و محبت» سلسله نور در وادی عاشقی ره می‌سپارد، خود نیک می‌داند عصاره اسلام و اولین درس مسلمانی «توحید» است و شاعر اصیل آیینی اگر طالب رستگاری و عاقبت به خیری است- بی‌هیچ عذر و بهانه‌ای- باید در صراط مستقیم عبودیت و بندگی گام بردارد. او که پرورش یافته مکتب نورانی قرآن و عترت است، به این مهم وقوف کامل دارد که در لحظات ناب خلوت و خلوص و خلسه، باید- همچون بزرگان ادب پارسی- پیش از هر چیز، زبان به شرف «لا اله الا الله» و حکمت«علی، ولی‌الله» باز کند و با لهجه اشتیاق، عرض نیاز به درگاه بی‌نیاز. دیگر اینکه او بخوبی جان و جهان این حقیقت را دریافته است که در بیان مقامات قدسی و ملکوتی خاندان رسالت - به فریب دلبرانگی کلام- نباید غالی شود و از شوق بندگی، خالی.
این شاعر علوی‌کیش و زلال‌اندیش بعد از سال‌ها سیر و سلوک مومنانه، این دقیقه را دریافته است که پرداختن به «سیره عملی» و «سبک زندگی» بزرگان دینی، حلقه مفقوده شعر آیینی روزگار ما است. اغراق نیست اگر بگوییم در کارنامه شعر آیینی زمانه ما اشعاری که به راستی و درستی و به دور از افراط و تفریط سیمای خاندان رسالت علیهم‌السلام را بر بوم شعر ترسیم کرده باشد، نادر و انگشت شمار است. بیشتر شعرها حول محور «تجلیل» می‌چرخد و لهجه‌ای صرفا توصیفی دارد که هر چند در جای خود لازم است ولی افراط در ستایش و تجلیل، راه را بر شناخت و تحلیل می‌بندد و ذوق و سلیقه مخاطب شعر آیینی را به ساده‌پسندی عادت می‌دهد.
خالق مجموعه شعر«علوی‌ها» بخوبی می‌داند معضل بزرگ شعر دینی و آیینی روزگار ما بی‌توجهی به «سیرت» و «درونه» دین- موضع- و پرداختن افراطی به «صورت» و ظاهر دین- موضوع- است. پرداختن به «تجلیل» که افراط در آن همیشه به «تحریف» می‌انجامد و فاصله گرفتن از «تحلیل»، «تبیین» و «تعریف» که نیاز هنوز و همیشه ما است. دیگر اینکه «ستایشگری» صرف و متوقف ماندن در منزل «محبت» بدون پشتوانه «معرفت دینی»، به تبعیت و پیروی از راه و مرام بزرگان دین نمی‌انجامد و جامعه را به بیراهه «صورت پرستی» می‌کشاند که نوعی اخباری‌گری است. بدیهی است با شعرها و نوحه‌‌های تک‌ساحتی، نسل امروز نمی‌تواند شخصیت واقعی بزرگان دین را بشناسد و از آنان به عنوان یک الگو در زندگی پیروی کند. از همین رو است که شاعر آیینی باید در کنار پرداختن به ابعاد قدسی و افلاکی، سیمای خاکی و این جهانی بزرگان دین را نیز بر بوم شعر و شعور به تصویر بکشد تا نسل امروز بتواند بزرگان دین را برای زندگی امروز خود اسوه و الگو قرار دهد. لازمه این کار، پرهیز از «اسطوره‌سازی» و تمرکز بر رسالت «اسوه‌سازی» است، چنان که خداوند عزوجل در آیه 21 سوره احزاب می‌فرماید: «لَقَد کانَ لَکم فی رَسول‌الله اسوَهٌ حَسَنَهٌ... مسلماً برای شما در زندگی، رسول خدا سرمشق نیکویی بود».
«صورتگری» در شعر آیینی در بی‌موضعی شاعر ریشه دارد، یعنی اینکه شاعر در این مقام «حرفی برای گفتن» ندارد. پس به ناگزیر و برای نباختن قافیه، «چگونه گفتن» را در این عرصه جایگزین «چه گفتن» می‌کند و با مشاطه‌گری کلام، خواننده را مقهور جادوی کلام خویش. انگشت اشاره شاعری که در شعر موضعی ندارد، به ناگزیر به سمت خودش- من-  نشانه می‌رود. یعنی هدف غایی و نهایی شاعر این می‌شود که در آیینه شعرش، خودش را عرضه کند و در چشم مخاطب به تماشا بگذارد. لغزش و خطا نیز در بطن همین «خودبینی» و «خودستایی» شاعرانه نطفه می‌بندد. یعنی تقدم «تعهد ادبی» بر«تعهد دینی» و فرو افتادن در  دامچاله‌‌های زبان بازی، صنعتگری و فرمالیسم محض. حال آنکه- به قول «اخوان»- شاعری پرتویی از شعور نبوت است و رسالت شاعر اصیل، رسالتی از جنس رسالت پیامبران. از این منظر، من شاعر حق ندارم به نیت تفریح و تفنن، وقت شریف کلمات را بگیرم و از شاعری، عصای «ساحری» بسازم و با لالایی شعر مردم را به خواب عمیق بی‌خبری فرو ببرم!
جان کلام آنکه «احمد علوی» از استاد فرزانه خود محمدعلی مجاهدی- که به حق عنوان «پدر شعر آیینی» را بر پیشانی دارد- آموخته است که شعر دینی و آیینی اصیل باید ما را به جاده «خداشناسی» و «خودشناسی» هدایت کند و در نهایت از ما یک انسان تراز اسلام بسازد؛ شعری جهل‌سوز، خرافه‌ستیز و انسان‌ساز. او بدرستی آموخته است که شاعر اصیل آیینی باید هم قبله و هم قبیله شاعران رسالت‌مداری همچون «فرزدق»، «دعبل» و «کمیت» باشد و شعری بگوید که در آیینه بی‌غبار آن بتوان سیره عملی خاندان رسالت را به زیباترین وجه به تماشا نشست.
با آرزوی زایندگی و بالندگی هر چه بیشتر برای این شاعر نجیب و اصیل، حسن ختام این نوشتار را به غزلی فاطمی از او اختصاص می‌دهم:
باریده از چشم‌هایم باران اشکی که نم‌نم
شد آبشاری پریشان، رودی که پاشیده از هم
زهرای من بی‌تو دنیا، غربت‌سرای بزرگی‌ست
آبی ندارد به جز داغ، نانی ندارد به جز غم
بر سفره ساده ما، جز آب و نان و نمک نیست
ای روزی کل هستی، بر خوان لطفت فراهم!
ای قدر تو بی‌کرانه، ‌ای جایگاه تو والا
در چشمه‌سار احادیث، در نص آیات محکم
مدیون لطف تو حوا، مرثیه خوان تو هاجر
محو دعای تو زینب، چشم انتظار تو مریم
طعم نگاه تو والتین، الحمد و طاها و یاسین
آب وضوی تو تسنیم، اشک زلال تو زمزم
تسبیح و ذکر مدامت، گلواژه‌های کلامت
تصویر نوری مداوم، معنای فیضی دمادم...
آه ای پرستوی زخمی! بر اهل این خانه رحمی
این خانه می‌ریزد از پی، این جمع می‌پاشد از هم
تصویر آن روز کوچه، بگذار در پرده باشد
طاقت ندارم بگویم از روضه‌های مجسم
روزی که در یاری از دین، دنبال من می‌دویدی
با حال و روزی پریشان، با گام‌های مصمم...
باید که پنهان بماند، از چشم دنیا مزارت
باید که مخفی بماند، قدر تو قدر مسلم
شکر خدا دردمندیم، شکر خدا داغداریم
در غربت فاطمیه در روزهای محرم
یا فاطمه اشفعی لی، یا فاطمه اشفعی لی
یا فاطمه اشفعی لی، یا فاطمه در دو عالم


Page Generated in 0/0067 sec