صادق فرامرزی: کمتر پیش میآید کسی قبل از دیدن فیلم «پرویز شهبازی» سوالی پیرامون مضمون و فضای داستانی حاکم بر فیلم مطرح کند، چرا که تقریبا تم تمام فیلمهای او را همواره موضوعات اجتماعی جوانان تشکیل میدهد، از این رو «طلا» نیز نه جدای از سایر فیلمهای کارنامه وی به موضوعی دیگر پرداخته و نه شهامت ورود به سوژهای جدید از مسائل جوانان را داشته است. مناسبات جاری میان جوانان شهری، معضلات اقتصادی، طلاق و... همه مسائلی است که در یک نقطه دوباره به یکدیگر متصل شده و «طلا» را خلق کرده است.
شاید نخستین نکتهای که در آغاز فیلم به چشم بیاید تکمیل بودن همه داشتههای سینمایی ایران در یک فیلم است، کارگردانی مشهور، بازیگران برجسته و البته تهیهکنندهای به نام «رامبد جوان» اما آنچه در پایان فیلم به ذهن میآید این است که چرا مجموعه این تیم از خلق فیلمی متوسط نیز ناکام مانده است و حتی چرا این فیلم در شکل دادن به یک داستان اولیه ناموفق بوده است. این 2 سوال را میتوان در کنار چرایی ناتوانی از خلق حتی یک سکانس منحصربهفرد از بازیگران موفق چند سال اخیر در فیلمی که کارگردانی مجرب داشته است پرسید.
شاید نخستین ضعف مهم «طلا» فقدان یک تعلیق اصلی است که باقی خردهروایتها در حاشیه آن طرح شوند. فیلم مجموعهای از خردهروایتهایی را تولید میکند که در هیچ نقطه خاصی به یکدیگر متصل نمیشوند و به طور عجیبی نیمهتمام گذاشته میشوند. از سوی دیگر رفتار شخصیتها پیرامون این خردهروایتها نیز به شکلی عجیب مصنوعی است، برای مثال لحظهای که پدربزرگ نگار جواهریان بعد از حضور در یک سکانس که او را انسانی غیرنرمال نشان داده است مانند کارآگاهی کشف میکند پدر او به چه علت سکته کرده است، به مبتدیانهترین شکل ممکن در فیلم گنجانده میشود که ماحصل آن دادن یک تنفس مصنوعی برای روایتها برای ادامه یافتن فیلم است. این نقطه ضعف در عمده روایتها به چشم میخورد و در نهایت در قابلپیشبینیترین حالت ممکن رها میشود تا اثر خلقشده با عمده آثار اجتماعی ضعیف چندسال اخیر تفاوتی نداشته باشد، بهگونهای که اگر امضای «پرویز شهبازی» را از پای اثر برداریم هیچ اثر و نشانهای از سینمای جسور اجتماعی او در فیلم دیده نمیشود و حتی زمانی که نگار جواهریان با قبول داشتن یک یادگاری نامشروع از دوست پسرش میخواهد به فیلم شوک وارد کند باز آنچه میماند نه جسارت که یک تابوشکنی برای در حرکت نگاه داشتن فیلم است.
مجموعا «طلا» اثری سرگردان در خلق یک فضای داستانی و دستپاچه برای گنجاندن فضایی جسورانه به روایت داستانی است که بیش از داشتن نگاهی متعهدانه درگیر یک نگاه جوزده برای سرپا ماندن فیلم است. «طلا» را برخلاف اسمش میتوان در کنار «مالاریا» از نشانههای زوال سینمای «شهبازی» برای خلق محیط بدیع اجتماعی در دنیای جوانانه فیلمهایش دانست.