یک سال پس از حضور رسمی مجاهدین خلق در عراق، روز 29 خرداد 66 رجوی خبر از تاسیس ارتش آزادیبخش ملی داد. در اطلاعیه سازمان مجاهدین (منافقین) در این باره آمده بود: «تاسیس ارتش آزادیبخش ملی به مثابه بازوی استوار و پراقتدار خلق از دیرباز در صدر آرزوهای عموم وطندوستان و آزادیخواهان این مرز و بوم و همه مشتاقان استقلال بوده و کمبود آن یکی از مهمترین حلقههای مفقوده در تاریخ جنبشهای رهاییبخش مردم ایران در دوران معاصر است». رجوی در نخستین واکنش درباره تأسیس این ارتش اعلام کرد: «ارتش آزادیبخش ملی ایران برای درهم شکستن ماشین جنگی رژیم، پایهگذاری شده و هدف آن سرنگونی رژیم است که در این راستا، نیروهای جنگ و سرکوب رژیم را هدف قرار خواهد داد تا تدریجا به جلو برود».
شهروندان عراقی، ارتش آزادیبخش را «جیش التحریر الصدامی» میخواندند و آنان را «مرتزقه» (مزدور) و پیادهنظام سیدالرئیس و خطشکن قوای عراقی به شمار میآوردند. آشکار بود سران سازمان در پاسخ به خاصهخرجی و حاتمبخشیهای بیدریغ صدام و در جهت ادای دین به ارباب و ولینعمتشان و البته سرکیسه کردن فزونتر بعثیها، به بهای ریختن خون بیشتر از هموطنان و اعضا و هوادارانشان، شوق و رغبت مضاعفی از خود ابراز کردند تا از مزایا و برکات پیدایی این «ارتش ملی» بهره برند. تبلیغات سازمان طبق معمول ارتش تازهتأسیس را فراتر از آنچه بود، بزرگ جلوه میداد، حال آنکه با یک حساب سر انگشتی، شمار نفرات این به اصطلاح ارتش «دست بالا حدود ۹۹۰ نیرو» بود. (علیاکبر راستگو، مجاهدین خلق در آینه تاریخ)
رجوی که از بدو ورود به عراق به دفعات به حضور «سیدالرئیس» (صدام) شرفیاب میشد، پس از تشکیل «ارتش آزادیبخش» بیدرنگ به دولتسرای سردار قادسیه مشرف شد تا ضمن اعلام این خبر مسرتبخش، از رهنمودهای رهبری عراق بهره برد. رئیسجمهوری عراق در این دیدار با ابراز خشنودی از تأسیس ارتش، این اقدام را به «رهبر مقاومت» تبریک گفت و آرزو کرد ستیزهجویان مسلح سازمان سرنوشت آتی را با رشادت خود رقم زنند. به گفته هادی شمس حائری «ارتش آزادیبخش، آخرین استراتژی از نوع مسلحانه بود که به گل نشسته بود. تعداد نفرات این ارتش هرگز از ۲۰۰۰ نفر (جز در مقطع عملیات فروغ جاویدان که از تمام اروپا و آمریکا نیرو بسیج کرده بودند و عده زیادی اسرای جنگی را نیز در آن وارد کردند) تجاوز نکرد».
یک ماه پس از اعلام تأسیس «ارتش آزادیبخش» تهاجم واحدهای کوچک آن به رزمندگان سپاه پاسداران و ارتش در مناطق سرحدی آغاز شد؛ یورشها و خردهعملیاتهای ایذایی مرزی که برای جذب بیشتر نیرو از خارج و همچنین دریافت تسلیحات و پشتیبانی لجستیکی و مالی بیشتر از دولت عراق با سر و صدای فراوان و جار و جنجال خاص «مجاهدین» که شگرد آنان است، همراه بود.
شبانگاه یکم مرداد ۱۳6۶ واحدهایی از قوای ارتش تازهتاسیس سازمان به یک پایگاه نظامی در منطقه مرزی «چنگوله» نزدیک شهر مهران حمله کردند. به دنبال تصویب قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد در ۲۹ تیر ۱۳6۶ مبنی بر ضرورت برقراری آتشبس در جنگ عراق با ایران و عدم پذیرش آن توسط جمهوری اسلامی، عملیات نظامی عراق در جبههها شدت گرفت. نیروهای سازمان نیز هماهنگ با ارتش عراق که عملیاتی را در منطقه میمک و سومار آغاز کرده بودند، نیمهشب ۳ مرداد ۱۳6۶ با پشتیبانی آتش تهیه ارتش عراق به یکی از پایگاههای لشکر ۸۱ زرهی باختران در منطقه عمومی سرپلذهاب یورش بردند و خسارتهایی را به بار آوردند.
اقدام بعدی اجیرشدگان صدام، حمله به موقعیت تیپ ۵۹ مسلم بن عقیل سپاه در ناحیه گیلانغرب، مورخ ۹ مرداد 66 بود. پس از آن در ۲۹ مرداد، شماری از جنگجویان سازمان با ایجاد کمین بر سر راه واحدهای ارتش در نوار مرزی سورن، از توابع شهر بانه، عدهای از نظامیان را شهید و زخمی کردند و جمعی را به اسارت گرفتند. پرواضح است سازمان در رسانههای خود (رادیو، تلویزیون و نشریه مجاهد) و در گزارشهایی که به مقامات بعثی تقدیم میکرد، همواره در اعلام تلفات قوای ارتش و سپاه مبالغه میکرد و آن را چند برابر بیش از آنچه بود جلوه میداد تا به ازای آن وجوه بیشتری از طرف بعثیان به آنان ارزانی شود.
۳۱ مرداد ۱۳6۶، واحدهای ارتش سازمان به 2 پایگاه ارتش در منطقه سردشت یورش آوردند و خساراتی را وارد کردند. ۱۱ شهریور 1366، حدود ۳۰۰ تن از عناصر سازمان از ساعت ۱۰ شب با پشتیبانی آتش توپخانه ارتش عراق پایگاه گردان ۲۰۵ ژاندارمری در منطقهای از توابع دهلران در شرق مهران را مورد حمله قرار دادند. آنان روز بعد (12شهریور) به یک پایگاه نظامی در سقز یورش بردند. شبانگاه ۳۱ شهریور، یکی از پایگاههای مرزی سپاه در منطقه مهران هدف تهاجم غافلگیرانه ارتش سازمان قرار گرفت. قرارگاه نیروی زمینی جنوب در گزارشی عامل غافلگیری را وجود یک فرد نفوذی اعلام کرد.
رجوی با برپایی یک کنفرانس مطبوعاتی پر سر و صدا، کارنامه ستیزهجویان سازمان متبوع خود را تنها در مرداد ۱۳6۶، منجر به وارد آوردن ۲۵۰۰ نفر تلفات به دشمن (ارتش و سپاه) ذکر کرد. وی از به اسارت درآوردن ۱۳۰ نفر نیز سخن گفت. بنا به گفته این فرد دستنشانده «ارتش آزادیبخش کمر دشمن (ایران) را هدف گرفته و آن را خواهد شکست». سازمان در پایان سال ۱۳6۶ بیلان کار ارتش خود را طی 8 ماه به این شرح اعلام کرد: «۹۹ رشته عملیات، وارد ساختن ۹۳۰۰ تن تلفات به نیروهای ایران و گرفتن ۸۲۰ تن اسیر.» حال آنکه مجموع گزارشهای نیروهای نظامی ایران در سال ۱۳۶6 نشان میدهد از تیر تا دی ۱۳6۶ ارتش سازمان کمتر از ۶۰ مورد عملیات پراکنده انجام داده و تلفات وارده به نیروهای ایران کمتر از یک صدم آمار اعلامی سازمان بوده است. (سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام، ج3)
زمستان ۱۳6۶ قرارگاه «اشرف» در ناحیه خالص احداث شد. عملیات سازمان در زمستان ۱۳66 متوقف شد و دست به کار شناسایی، جمعآوری اطلاعات نظامی، تبلیغات، نقل و انتقال نیرو و ارتقای توان رزمی خود زدند. حمایتهای عراق موجب رو آوردن سازمان به حرکتهای جهشی (به اصطلاح خودشان) شد. چند ماه توقف در انجام تک و عملیات ایذایی موجب تقویت ارتش آزادیبخش شد تا عملیات وسیعتری را سازماندهی کند. آنان طی 4 ماه از ۸ فروردین تا ۳ مرداد ۱۳6۷، سه عملیات مهم را طرحریزی کردند؛ سهگانههای «آفتاب»، «چلچراغ» و «فروغ جاویدان» که به فاصله اندکی از یکدیگر رقم خوردند.