سیدنادر نوربخش*: لهستان از جمله کشورهای اروپای شرقی محسوب میشود که به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی خود و هراس سنتی از روسیه، روابط گستردهای با ایالات متحده دارد. لازم به ذکر است این روابط معمولاً ماهیت راهبردی داشته و با تغییر روسای جمهور و احزاب حاکم 2 طرف تحولی جدی در ماهیت آن رخ نمیدهد. از سوی دیگر واشنگتن با نزدیکی به ورشو سعی دارد از اختلافات و دودستگی سیاسی موجود در اروپا به نفع خود بهره گیرد. در حال حاضر ساختار لیبرال اتحادیه اروپایی رو به افول بوده و شاهد شکاف عمیق در عرصههای مختلف کشورهای عضو آن هستیم. در یک سمت ملیگرایی، پوپولیسم و راست رادیکال قرار گرفته که از جمله آنها میتوان به ایتالیا، مجارستان و.. اشاره کرد. در این کشورها ناسیونالیستها به جایگاه اجرایی در دولت هم راه پیدا کردهاند. در سمت مقابل هم جریانات حامی جهانی شدن (GLOBALIZATION) و اتحادیه اروپایی، شامل چپها، لیبرالها و برخی راستهای میانه حاضر هستند که چهره شاخص آنها مکرون و مرکل به حساب میآیند و در فرانسه و آلمان همچنان اکثریت را در اختیار دارند.
در کل ویژگیهای مهم جریان پوپولیست در اروپا غیر از مهاجرستیزی، بحث نگاه به شرق است که شامل روابط حسنه با روسیه یا چین است و همچنین ماهیت ضد لیبرال آنها را در بر میگیرد به طوری که اغلب خواهان خروج از ناتو و مخالف اتحاد امنیتی با ایالات متحده هستند و مانند مجارستان روابط حسنهای با روسیه دارند. با این وجود وضعیت کشور لهستان در این بین یک استثنای بزرگ محسوب میشود. بهرغم اینکه حزب پوپولیست و ملیگرای «عدالت و قانون» از سال 2015 دولت لهستان را در اختیار دارد اما در یک نقطه با دیگر ملیگرایان اروپا تفاوت اساسی دارد و آن اختلاف نظر عمده با روسیه و نزدیکی به ایالات متحده در امور مختلف است. حال این پرسش مطرح میشود که دلیل عمق روابط ورشو و واشنگتن در چیست؟ یکی از علل این رویکرد ناشی از موقعیت ژئوپلیتیکی لهستان و ضعف امنیتی تاریخی این کشور مقابل همسایگان خود است. موقعیت جغرافیای سیاسی لهستان به طور سنتی این کشور را در مقابل توسعهطلبی از سوی همسایگان شرقی و غربی آسیبپذیر میکند، کما اینکه لهستان در قرن نوزدهم به طور کامل از نقشه سیاسی جهان حذف شد و با وجود اینکه پس از پایان جنگ اول جهانی استقلال خود را دوباره به دست آورد اما در خلال جنگ دوم جهانی هم بار دیگر از سوی آلمان نازی و هم از سوی ارتش سرخ اشغال شد و در نهایت به جرگه اردوگاه کشورهای کمونیستی سقوط کرد. بعد از فروپاشی کمونیسم، این کشور با اتکا با غرب سعی در بازتولید هویت ملی خود داشته است. لهستان همچنین همواره تلاش داشته است از مذهب کاتولیک به عنوان یک عامل هویتی در مقابل روسیه ارتدوکس و آلمان پروتستان بهره گیرد. امروز این کشور با تاکید بر چهرههای تاریخی سعی در بازنمایی خود به عنوان مدافع ارزشهای مسیحی اروپا دارد. مراسم یکصدمین سالروز استقلال این کشور در سال جاری که با حضور پررنگ نمادهای ناسیونالیستی و بعضا فاشیستی برگزار شد، خود گواه این امر است، لذا این هراس همواره در شکلدهی سیاست خارجی این کشور نقش داشته است و هماکنون لهستان حتی نسبت به همسایه غربی خود یعنی آلمان بدبینی دارد و از بابت خط انتقال گاز «نورد استریم 2» نگران است.
مهمترین نگرانی لهستان مربوط به روسیه است. یکی از ضعفهای جغرافیایی لهستان ناشی از موقعیت ژئواستراتژیک ناحیه برونگان خاک روسیه موسوم به منطقه کالینینگراد است. این ناحیه در شمال لهستان و در ساحل دریای بالتیک واقع است و سامانه دفاع موشکی روسیه در آن مستقر شده. کالینینگراد که زمانی پایگاه ناوگان بالتیک اتحاد جماهیر شوروی به شمار میرفت، حال نقطهای جدا افتاده در عمق کشورهای ناتو محسوب میشود که مصداق مزیت ژئوپلیتیکی روسیه تلقی میشود. باید توجه داشت الحاق کریمه به خاک روسیه در سال 2014 میزان نگرانی امنیتی لهستانیها نسبت به روسیه را از 14 درصد به بالغ بر 40 درصد افزایش داده است. در سند امنیتی 2017 لهستان نیز روسیه رسماً یک تهدید جدی امنیتی عنوان شده است و از این رو نگرانیهای مورد اشاره شامل مناقشه نظامی در کشورهای همسایه (مانند اوکراین)، حملات سایبری، دخالت در امور داخلی، بیثباتی مسیرهای عبور انرژی و امثالهم است. پس از استقرار موشکهای بالستیک اسکندر در ناحیه کالینینگراد روسیه، لهستان از آمریکا سامانه پاتریوت را خریداری کرد و در یک سال اخیر بسیاری از یگانهای مستقر در مرز آلمان را به مجاورت ناحیه کالینینگراد انتقال داده و شرق ورشو را نیز با سامانههای جدید مجهز کرده است. در عین حال نیروی جدیدی تحت عنوان نیروی دفاع زمینی تأسیس کرده که بهطور اختصاصی به مقابله با تحرکات نظامی احتمالی روسیه میپردازد. همچنین لهستان از معدود کشورهایی است که میزان 2 درصد GDP یعنی بودجه مورد درخواست ناتو را به مسائل نظامی اختصاص داده است و رهبران لهستان، آمریکا را جزئی جداییناپذیر از امنیت خود میدانند. لهستان از سال 1999 عضو ناتو بوده و اکنون هم خواستار استقرار تعداد بیشتری از نیروها و سامانههای نظامی آمریکایی در خاک خود است. همگی این مسائل نشان از عمق نگرانی لهستان نسبت به همسایه شرقی خود است.
از سوی مقابل و از منظر واشنگتن، یکی از اهداف نزدیک شدن ایالات متحده و لهستان تضعیف بیش از پیش اتحاد میان اعضای اتحادیه اروپایی و ایجاد شکافی بیشتر میان بروکسل با اروپای مرکزی و شرقی است. لهستان در سال 2004 به اتحادیه اروپایی پیوست و در حال حاضر به عنوان یکی از اعضای گروه «ویزگراد 4» تلقی میشود. گروه ویزگراد 4 شامل کشورهای لهستان، مجارستان، چک و اسلواکی است و طی چند سال اخیر به دلیل اختلافنظرهای جدی با بروکسل به محور مخالفت با سیاستهای این اتحادیه در اروپای مرکزی و شرقی مبدل شده است. بزرگترین عامل پیونددهنده اعضای گروه ویزگراد 4 بحث مخالفت با مهاجرت است. این امر باعث نزدیکی بیش از پیش اعضا با یکدیگر شده است. لازم به یادآوری است دولت حاکم لهستان بارها از سوی اتحادیه اروپایی به نقض قوانین بویژه زیر پا گذاشتن استقلال نظام قضایی متهم شده است. این اختلافات تا جایی پیش رفته است که بروکسل ورشو را به تحریم بیسابقه ذیل ماده 7 معاهده اتحادیه اروپایی نیز تهدید کرده است. با این حال رویکرد منفی لهستان به روسیه مورد اختلاف اصلی متحدان دیگر ورشو است، چرا که «ویکتور اوربان» نخستوزیر مجارستان روابط گستردهای با روسیه داشته و از تحسینکنندگان پوتین محسوب میشود و این امر از سوی سایر اعضای گروه ویزگراد نیز دیده میشود. بنابراین تغییر در احزاب حاکم در برخی مواقع ممکن است تاثیرات قابل توجهی در روابط میان کشورها ایفا کند اما در بسیاری موارد منافع مشترک به عواملی عمیقتر مانند موقعیت ژئوپلیتیکی وابسته است. درباره روابط میان لهستان و ایالات متحده نیز ضعف امنیتی این کشور نسبت به روسیه مهمترین عامل نزدیکی آن به آمریکا تلقی میشود.
* پژوهشگر و تحلیلگر مسائل اروپا