printlogo


کد خبر: 206620تاریخ: 1397/12/1 00:00
شاعر انقلاب کیست؟

رضا شیبانی: انقلاب کبیر فرانسه، انقلابی بود که تا به آن تاریخ بیش از هر حرکت سیاسی دیگر با شعر، ادبیات و هنر رابطه داشت. بسیاری از رهبران آن، هنرمندان و نویسندگان بودند و هر واقعه‌ای، چه پیش از خود و چه پس از خود، انبوهی از آثار هنری را  با خود داشت. اساس نظریه حقوق بشر و آزادی و... که از شعارهای اصلی انقلاب فرانسه بود، با سبک رمانتیسم آغاز و همه‌گیر شده بود. هر چند ظهور رمانتیسم ادبی را محصول انقلاب کبیر فرانسه می‌دانند اما می‌توان این فرض را هم پذیرفت که رمانتیسم، ادبیات انقلاب فرانسه بود و چه بسا پیش از وقایع سیاسی انقلاب جاری بود.
ادبیات فرانسه در این دوران آنچنان به گوش کشورهای همسایه (حتی کشورهای رقیب چون انگلستان) می‌رسد که شاعران بزرگی به همصدایی با انقلاب فرانسه می‌پردازند. چهره‌هایی چون ورذورث، بایرون و شلی، در این دوران، شعر به شعر انقلاب فرانسه را دنبال می‌کنند و رمانتیسم انقلابی سراسر اروپا را فرا می‌گیرد. سرودهای انقلاب فرانسه، حتی با پایان یافتن انقلاب فرانسه، پایان نمی‌پذیرند. ادبیات انقلابی روسیه نیز وامدار ادبیات انقلاب فرانسه است و این وامداری گاه به شکل عینی بروز می‌کند؛ جایی که همان سرود‌ها در روسیه هم نواخته می‌شوند!
چنین به نظر می‌رسد که یک انقلاب زمانی می‌تواند گفتمان خود را در سراسر عالم ترویج کند که از دایره فعل و انفعال سیاسی فراتر بوده و  در گستره‌ای از عواطف و ذهنیت‌های ملل اتفاق بیفتد. پس شاعر انقلاب کسی است که آینه‌دار این فعل و انفعالات عمیق باشد.
در انقلاب فرانسه می‌بینیم که شاعران، نویسندگان، نقاشان و آهنگسازان  به طور خودجوش در متن وقایع هستند. وقتی شارلوت کوردی، ژان پل مارا، رهبر جناح افراطی را (که دوران وحشت در انقلاب فرانسه را با کشتارهای خود رقم ‌زده بودند) در وان حمام به قتل می‌رساند، ده‌ها نقاشی به یکباره از صحنه قتل، تحت تاثیر تخیل نقاشان کشیده شده و صدها شعر و آهنگ و سرود برای این واقعه ساخته می‌شود. حتی دهه‌ها بعد این واقعه الهام‌بخش بسیاری از شاعران بزرگ است. لامارتین که در هنگام حادثه 3 ساله بود، دهه‌ها بعد در توصیف این واقعه شعری می‌سراید به نام فرشته مرگ. این ادبیات است که نمی‌گذارد یک حادثه انقلابی به فراموشی سپرده شود.
از سوی دیگر شاعران انقلاب با جهان‌های دیگر سرگرم گفت‌وگو هستند. هم در شعر انقلاب فرانسه و هم در شعر انقلاب روسیه ما این اثرگذاری فرهنگی را می‌بینیم. بحث صدور انقلاب، بیش از آنکه شعاری سیاسی باشد، جریانی است سیال و شعری و شعوری. سرودهای فرانسوی در انقلاب روسیه خوانده می‌شوند و سرود‌های روسی در انقلاب خلقی چین و ویتنام. این مساله حاصل نگاه فرهنگ‌گرای متن انقلاب است. شعر و سرود انقلابی فرانسه و روسیه، سیالیت جهانی می‌یابد و نه از روزنه ترجمه‌های فرمایشی که از دریچه‌های وسیع گفتمان، سر از آن سوی مرزهای سیاسی در می‌آورد. مساله‌ای که ما در ادبیات انقلاب ایران  متاسفانه تا به امروز موفق به آن نشده‌ایم و دلیل مهم آن  جسارتا بی‌سوادی شاعران انقلاب است که زبان نمی‌دانند و در گفت‌وگو با شاعران دیگر ملل نیستند.
متاسفانه بر عکس شاعران انقلاب، شاعران ضدانقلاب به مدد زباندانی و زرنگی و رندی یک ادبیات ضد انقلابی علیه انقلاب راه انداخته‌اند که از سازمان ملل و عفو بین‌الملل نیز سر درآورده است. متاسفانه سفارت آلمان در ایران بسیار بهتر از وزارت فرهنگ و حوزه هنری ما جریان‌سازی ادبی می‌کند و بخوبی شاعر و نویسنده ضدانقلاب پرورش می‌دهد.
شاعر انقلاب شاعری است که در عین باور به ارزش‌های آن انقلاب و سخن گفتن با مردم خویشتن با دنیا نیز سخن بگوید. چنین شاعرانی کم داشته‌ایم. اگر این سخن گفتن با ملل دیگر را به شروط شاعر انقلاب اضافه کنیم، غیر از شهریار که تاثیرات مختصری روی شاعران اسلام‌گرای  آن سوی ارس و شاعران ترک‌زبان گذاشته است  و پیام‌هایی از انقلاب را به زبان ترکی به آن سو رسانده است، شاعر انقلاب نداریم. ما حتی پس از انقلاب نتوانستیم استاندارد‌هایی از ادبیات انقلابی را که شاعران مشروطه داشتند، پیاده کنیم. چنانکه می‌دانیم در شعر انقلابی مشروطه بالاخره کسانی مثل دهخدا و بهار و... در گستره‌هایی چون عثمانی و قفقاز تاثیرات و تاثراتی داشتند، در حالی که در 40 سال اخیر این همه پیام ارزشمند و این همه سخن جهانی در کنج انزوا باقی مانده است. من معتقدم از این نظر ما باید به پرورش شاعر انقلاب که تا به حال نداشته‌ایم (از منظر جهانی شدن) همت کنیم.


Page Generated in 0/0078 sec