printlogo


کد خبر: 206761تاریخ: 1397/12/4 00:00
1919 و کودتای سوم اسفند

پس از اعلامیه‌های «من حکم می‌کنم» رضاخان، سیدضیاءالدین نیز اعلامیه‌ای را منتشر کرد. در اسناد وزارت خارجه آمریکا که در کتاب از قاجار به پهلوی به تشریح درباره روی کار آمدن رضاخان  صحبت شده است، به نقل از کالدول وزیرمختار ایالات متحده در ایران، درباره اعلامیه‌های سیدضیاءالدین پس از کودتا اینطور می‌خوانیم: مفتخرم به ضمیمه این گزارش ترجمه اعلامیه‌ای را که رئیس‌الوزرای جدید، سیدضیاءالدین به تاریخ 26 فوریه 1921 منتشر کرده است، برای شما ارسال کنم. چند روز پیش وی متصدی امور مردم ایران گردید و برای اداره امور دولتی از جانب شاه اختیار تام و کامل دریافت کرد؛ همچنین سفارت بریتانیا ساعت به ساعت وی را از راهنمایی‌های خود بهره‌مند می‌گرداند. همان‌طور که در تلگرام شماره 9 به تاریخ 26 فوریه ذکر شد، رئیس‌الوزرا یکی از حامیان بریتانیا می‌باشد و اهداف، شخصیت و پیشینه او کاملاً روشن و مشخص است؛ در مدتی که وی سردبیر روزنامه رسمی رعد بود، مواجب خود را از بریتانیا دریافت می‌کرد. وی مردی است که در امور سیاسی هیچ تجربه‌ای ندارد اما جانشین قابل اعتمادی برای وثوق‌الدوله بود و کسی است که در حال حاضر از توانایی لازم برخوردار است. بسیاری از نقل قول‌هایی که در این اعلامیه آمده است، تنها برای مردم ایران معنا و مفهوم دارد. در این میان می‌توان به عباراتی چون «ما آزادیم و آزاد باقی خواهیم ماند» و گزافه‌گویی‌هایی که درباره ارتش ایران شده، اشاره کرد. ارتشی که از اختلاط عده‌ای کارناآزموده تشکیل شده و فقط شبیه یک هنگ نظامی است.
 درباره اعلام «فسخ» توافقنامه آگوست 1919 انگلیس- ایران نیز وضعیت به همین منوال است. رئیس‌الوزرای فعلی از آغاز مذاکرات این توافقنامه و تا زمانی که بر مسند قدرت قرار گرفت، از آن حمایت می‌کرد. بر کسی پوشیده نیست که وی ابزاری برای اجرای سیاست‌های بریتانیاست و اعلام فسخ توافقنامه‌ای که هنوز به تصویب مجلس ایران نرسیده، صرفاً یک شعار است؛ این در حالی است که بارها تلاش شد بدون کسب اجازه مجلس آن را عملی کنند. علاوه بر این، تا پیش از اینکه کودتای فعلی شکل بگیرد و جریان امور به دست سیدضیاءالدین بیفتد، سخنی از توافقنامه انگلیس- ایران در میان نبود و طی چند ماه گذشته همه مردم آن را ملغی تلقی کرده و تقریباً تمام مستشاران انگلیسی، خاک ایران را ترک کرده بودند؛ وزارت خارجه بریتانیا در لندن نیز اعلام کرده بود هیچ امیدی به عملی شدن این توافقنامه ندارد. با این حال، به مجرد اینکه سیدضیاءالدین بر مسند قدرت قرار گرفت، مستشاران باقیمانده بریتانیا کار خود را از سر گرفتند و با دلگرم شدن از حوادث پیش آمده به طور خصوصی اظهار امیدواری کردند که اکنون می‌توانند دائمی در ایران باقی بمانند. این امر البته طبیعی به نظر می‌رسید، چرا که پیشینه سیدضیاءالدین نیز مشخص بود؛ سیدضیاءالدین طباطبایی زمانی در صحنه سیاسی ایران مطرح شده و نامش برسر زبان‌ها می‌افتد که به عنوان مدیر روزنامه «رعد» به طرفداری دربست و بی‌چون و چرا از وثوق‌الدوله و قرارداد 1919 می‌پردازد؛ آنطور که کالدول می‌نویسد: «کاملاً روشن است که این کودتا با حمایت انگلستان انجام شد و مقدمه‌ای برای کنترل اجباری کشور، مردم و منابع آن است».
لغو قرارداد 1919 از سوی سیدضیاءالدین هم صرفا یک شوی تبلیغاتی به نظر می‌رسید، چرا که محتوای قرارداد در حال عملی شدن بود و به لحاظ نظامی رضاشاه‌‌ همان کارهایی را انجام داد که در کمیسیون نظامی مورد توجه قرار گرفته بود. در حوزه‌های دیگر هم اهداف انگلستان پس از کودتا بسیار سریع‌تر از آنچه در 1919 تصور می‌شد، محقق شد.
در مقاله‌ای پیرامون تامین منافع انگلستان بعد از کودتا می‌خوانیم: در مجموع با مقایسه اهداف انگلیس در 2 مقطع [قرارداد 1919 و کودتای سوم اسفند] به نظر می‌رسد این کشور با تغییر در شیوه اجرا توانسته به اهداف اصلی خود از قرارداد 1919 در ایران دست یابد. به عبارت دیگر کودتا راهی برای تحقق قرارداد 1919 از طریق ایجاد ثبات در ایران بوده است. تنها تفاوت بارز که شاید به نقطه عطف در روابط خارجی انگلیس و ایران تعبیر شود، تغییر تاکتیک از استعمار مستقیم و کهنه به استعمار غیرمستقیم و نو است. به عبارت دیگر انگلیس با توجه به اوضاع منطقه و جهان و خود ایران ناچار شد برای تحقق اهداف قبلی خود در این کشور به شیوه غیرمستقیم که همان انجام کودتا و روی کار آمدن دولت تابع سیاست‌های انگلیس به جای حضور علنی و رسمی بود، رو بیاورد.


Page Generated in 0/0129 sec