میکائیل دیانی: شاید روزگاری این گزاره که «هنر برای هنر است» در بین جمعی از اهالی روشنفکر فعال در عرصه هنر و فرهنگ دارای جایگاه و پایگاه بود و هنر را فارغ از همه شؤون اجتماعی تنها برای نفس هنر میخواستند اما امروز کمتر کسی به این باور دارد و هم اهالی هنر و هم جامعه از اهل هنر انتظار دارند هنرشان در خدمت مردم و برای حل مسائل جامعه باشد. امروز و پس از شناخت مستقیم و در دسترس از جهان غرب، این امر برای ما حاصل شده است که ادعای «هنر برای هنر» حتی در غرب با واقعیت سنخیت ندارد و آنها نیز از هنر برای پیشبرد ایدئولوژی، انسجام اجتماعی و ارزشی یا حل بحرانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بهره برده و میبرند.
در این بین اما «سینما» به دلیل عمومیتر بودن هنرش و دسترسی آسانتر مردم به آن جایگاه ویژهای دارد و میتوان انتظار و توقع بالایی از آن برای آنکه بیانگر وضعیت جامعه بوده یا حتی پیشرو در ارائه راهحل برای مشکلات جامعه باشد، داشت.
«فرانک کاپرا» یکی از چهرههای مهم سینمای جهان است که او را به خاطر رویکرد دغدغهمدارش نسبت به تحولات اجتماعی میشناسند.کارگردان سرشناس ایتالیایی-آمریکایی در کنار فیلمسازانی مثل «جان فورد» و «هاوارد هاکس»، از مهمترین فیلمسازان دوران طلایی سینمای هالیوود پیش از جنگ جهانی دوم بود. کاپرا سینماگری است که «رویاهای زندگی آمریکایی» را به بهترین شکل ممکن بر پرده نقرهای به تصویر کشید. کاپرا کمدیهای اجتماعی پر احساسی را ماندگار کرده اما آنچه باعث شناخت او در جهان شده، لقب «امیدآفرینی در بحران» است. او همواره تلاش کرده است در بزنگاههایی بحرانی جامعه آمریکا راهحلها و ایدههایی را که امید جامعه آمریکایی را بیدار میکند روی پرده به تماشاگران نشان دهد و نشاط اجتماعی را به جامعهاش بازگرداند. کاپرا با 3 اسکار بهترین کارگردانی همراه با ویلیام وایلر و پس از جان فورد (با 4 اسکار کارگردانی) جزو رکوردداران سینمای جهان است.
اهمیت کاپرا برای امروز ما ذهن خلاق و ایدهپرداز او برای نشان دادن آینده روشن و امیدواری به آن آینده در شرایط بحرانی و سختی است که جامعه در آن گیر افتاده است. جامعه امروز ایران به دلیل مشکلات اقتصادی و دولتی که نمیتواند از پس مشکلات برآید، دچار افسردگی است و این سینماست که میتواند با خلق آثاری آوانگارد، جامعه را از وضعیت موجود در آورد.
کاپرا از سال 1926 وارد سینما شد و نخستینفیلمش «ولگرد، ولگرد، ولگرد» بود اما سینمای جهان او را از سال 1934 با فیلم «در یک شب اتفاق افتاد» میشناسد که برای آن 5 جایزه اسکار (بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین نویسنده، بهترین بازیگر نقش اول مرد و زن) را به خود اختصاص میدهد.
او در «آقای دیدز به شهر میرود» و «خرمن تصادفی او» باز هم تصویری فاتحانه و ایدهآلیستی از جامعه آمریکا به نمایش میگذارد و با «آقای اسمیت به واشنگتن میرود» یک بار دیگر اثری ستودنی را خلق میکند.
او نیز همچون دیگر کارگردانهای بزرگ سینمای آمریکا به جبهههای جنگ جهانی رفت تا فیلمهای مستند از جنگ تهیه کند. از جمله این مستندها «پیشدرآمدی بر جنگ» (۱۹۴۳) و مجموعه کارهای «ما چرا میجنگیم» است. کاپرا در خلال جنگ تصمیم به ساخت «آرسنیک و تور کهنه» (۱۹۴۴) با بازی کری گرانت میگیرد. این فیلم یکی از شاهکارهای کمدی سیاه در تاریخ سینما و فیلمی تأثیرگذار در کارنامه کاپراست اما بیشتر کاپرا را با فیلم «زندگی شگفتانگیز است» میشناسند که پس از جنگ جهانی در سال ۱۹۴۶ ساخت و کماکان یکی از محبوبترین فیلمها نزد سینمادوستان آمریکایی و مردم جهان است. این فیلم توسط مؤسسه فیلم آمریکا به عنوان «امیدبخشترین فیلم تاریخ سینما» انتخاب شده است.
کاپرا در دورانی زندگی کرد که 2 بحران بزرگ را در آن تجربه کرد و برای هر کدام یک شاهکار سینمایی خلق کرد. «بحران اقتصادی 1929 آمریکا» که بزرگترین بحران اقتصادی قرن بیستم لقب گرفته است و «جنگ جهانی دوم»؛ 2 بحران بزرگی است که کاپرا تجربه کرد و برای جامعه آمریکایی که در فشار اجتماعی بحران گیر افتاده بود به ترتیب دو شاهکار «در یک شب اتفاق افتاد» و «زندگی شگفتانگیز است» را ساخت.