printlogo


کد خبر: 207101تاریخ: 1397/12/11 00:00
آوارگان لهستانی، نظامیان عشرت‌آباد و تیفوس

14 اردیبهشت 1321 علی‌اصغر حکمت، وزیر بهداری در نامه‌ای به علی سهیلی، نخست‌وزیر با اشاره به گسترش بیماری تیفوس در کشور و از جمله در پایتخت، ورود سیل‌آسای مهاجران بیمار لهستانی از طریق بندرانزلی را در تشدید این بیماری موثر دانست و اعلام کرد برای جلوگیری از ادامه شیوع آن، هیاتی به بندرانزلی اعزام شده‌اند تا از ورود مهاجران بیمار به تهران ممانعت به عمل آورند. اداره شهربانی نیز طی درخواستی از وزارت کشور خواست ترتیبی دهد تا از ورود مهاجران لهستانی به کشور، به علت داشتن بیماری‌های واگیردار ممانعت شود.
در پی حمله هیتلر به لهستان از غرب و استالین از شرق، در 1939، روس‌ها بیش از 1500000 لهستانی را اسیر و به اردوگاه‌های خود در سیبری منتقل کردند. زمانی که هیتلر به روسیه حمله کرد، روس‌ها چاره‌ای نداشتند جز اینکه آوارگان را آزاد کنند تا به متفقین بپیوندند. از آنجا که مسیر نبرد آنها با متحدین از ایران می‌گذشت، در توافقی که بین استالین و ژنرال سیکورسکی، فرمانده لهستانی‌ها در مسکو به امضا رسید، مقرر شد عده‌ای از لهستانی‌هایی که در خاک شوروی اقامت دارند به ایران بیایند و از آنجا به جبهه‌های مختلف متفقین در آفریقای‌جنوبی، هند و شرق آسیا اعزام شوند. بنابراین در فروردین 1321، بیش از 160 هزار لهستانی از اردوگاه‌های سیبری وارد بندرانزلی و از آنجا به داخل ایران به خصوص تهران وارد شدند. عده‌ای نیز از مرز عشق‌آباد به شهر مشهد وارد شدند. از همان ابتدای ورود به ایران، تعداد زیادی از مردان لهستانی به ارتش آزادی‌بخش لهستان پیوسته و ایران را ترک کردند و در جبهه‌های متفقین علیه متحدین جنگیدند. اما در این میان، جمع زیادی از غیرنظامی‌ها در اردوگاه‌هایی اقامت گزیدند که از سوی وزارت کشور در شهرهایی مثل تهران، اصفهان و مشهد دایر شده بود و تا پایان جنگ دوم جهانی در ایران باقی ماندند. مقارن با ورود آنها، ایران با بحران کمبود خواربار روبه‌رو بود و ورود آنها در تشدید این بحران بی‌تأثیر نبود. همچنین با توجه به اینکه در بدو ورودشان به ایران از لحاظ بهداشت وضعیت مطلوبی نداشتند، عامل انتقال بسیاری از بیماری‌های واگیردار از جمله تیفوس و تیفوئید در ایران شدند.
یکی از پیامدهای حضور لهستانی‌ها در ایران شیوع بیماری‌های مسری در سطح کشور بود، زیرا ظاهرا قبل از ورود مهاجران از خاک شوروی به داخل ایران، عده‌ای از آنها در داخل اردوگاه‌شان در سیبری، به علت وجود معضلاتی مانند کمبود مواد غذایی و فقدان بهداشت عمومی و زندگی دسته‌جمعی- که به طور طبیعی این وضع در میان آوارگان جنگی عمومیت دارد- به بیماری‌های مسری دچار شده بودند. با ورود آنها به ایران این بیماری‌ها نیز به علت دلایل ذکر شده به داخل کشور بویژه تهران که جمعیت‌شان در این شهر زیاد بود، انتقال یافت. یکی از اسناد در تاریخ
27/1/1321 که از وضع غیربهداشتی آنها در یکی از اردوگاه‌شان در دانشکده نیروی هوایی خبر می‌دهد به شرح زیر است:
1- حدود 2 هزار زن و بچه به سنین مختلف در قسمت‌های سقف‌دار (خوابگاه‌ها و نهارخوری‌های دانشکده نیروی هوایی) با اثاثیه مخلوط نامرتب و با وضع بسیار کثیف روی هم ریخته و قریب 2 هزار تن دیگر نیز در محوطه بنای دانشکده بدون پناهگاه به طریق بالا در فضای آزاد بدون وسایل زندگانی مسکن کرده‌اند.
2- در قسمت تحتانی نهارخوری دانشکده عده‌ای از مریض‌های مبتلا به امراض مسریه و غیرمسریه را بدون رعایت اصول بهداشت به طرز بسیار بدی خوابانیده بودند.
3- قریب یکهزار نفر از اطفال ذکور که در سنین مختلف می‌باشند، در آشیانه‌های هواپیما نگهداری می‌شوند.
4- تعدادی زن و مرد نیز در حدود 400 تن در قسمتی از ابنیه هنگ 2 بمباران منزل کرده‌اند و قریب هزار تن هم قرار بود امروز وارد شوند که در موقع خروج کمیسیون از محوطه عده‌ای از اینها نیز تازه از راه رسیده بودند و گفته می‌شد در همان ابنیه هنگ 2 بمباران مسکن داده می‌شوند.
5- این عده از افراد بدون رعایت اصول بهداشت و بدون اعمال نظافت‌ها و مراقبت‌های لازمه از مرز کشور عبور کرده و با تمام کثافات و وضعیت نامطلوب خود وارد تهران شده‌اند و عموما در حال حاضر هم به همان صورت نیز باقی هستند و عموما بر اثر فقدان امکنه کافی با یکدیگر در اختلاط و تماس دائم می‌باشند. چنانچه معروض گردید عده‌ای از این دستجات بیمار و بقیه نیز بر اثر بدی تغذیه وضعیت مزاجی‌شان صورت مطلوبی نداشته است و به نظر می‌رسد اکثرا دچار ضعف می‌باشند. به علاوه، وجود این اجتماع با کیفیت بالا خود تولید امراض خطرناک و گوناگونی را خواهد کرد. وسیله نظافت آنها نیز فقط عبارت است از چند روشویی منصوبه در ابنیه دانشکده که البته به کلی غیرکافی می‌باشد و شست‌وشوی البسه کثیف آنها در حوض محوطه بنای 2 بمباران دانشکده به عمل می‌آید که این وضعیت و فقدان البسه پاک و تمیز، باعث تولید مشکلات فوق‌العاده خواهد بود.
بنابراین با اوصافی که از وضعیت بهداشت آنها ذکر شد، عده‌ای از آنها به انواع مختلف بیماری‌های واگیردار مانند تیفوس، تیفوئید، اوریون، مخملک، سرخجه و اسهال خونی دچار شده بودند. گزارش وزارت بهداری به وزارت کشور، از آمار بیماران مهاجران در یکی از اردوگاه‌های آنها در دوشان‌تپه، در تاریخ 28/2/1321 مؤید این مطلب است.
به طوری که مشاهده می‌شود در خاتمه این سند، وزیر بهداری نسبت به شیوع این بیماری‌ها در سطح کشور هشدار می‌دهد و گوشزد می‌کند برای جلوگیری از شیوع بیماری‌ها باید هرچه زودتر بیماران به نقاط دیگر منتقل شوند و نیز در تذکرهایی که از سوی وزارت کشور از بدو ورود مهاجران به تهران صادر می‌شود، بر لزوم تفکیک بیماران مسری از افراد سالم و نیز انتقال بیماران به اماکنی دور از تهران برای جلوگیری از شیوع بیماری تأکید می‌شود.  
اما به نظر می‌رسد با وجود هشدار وزارتخانه‌های بهداری و کشور، به علت عدم توجه کافی مسؤولان شهر، این بیماری‌ها توسط مهاجران در شهرهای شمالی و تهران پراکنده شده بود. بنابراین به علت شیوع این بیماری‌ها تلاش‌هایی صورت گرفت که از شیوع بیش از حد آن جلوگیری شود. وزیر بهداری در نامه‌ای که در14/2/1321 به نخست‌وزیر نوشت ضمن اشاره به نگرانی و رنج اهالی پایتخت از شایع شدن بیماری تیفوس، این خبر را هم به اطلاع وی رساند که برای جلوگیری از شیوع آن، هیاتی به بندرانزلی اعزام شده‌اند تا از ورود مهاجران بیمار به تهران ممانعت به عمل آورند. اداره شهربانی نیز طی درخواستی از وزارت کشور خواست ترتیبی دهد تا از ورود مهاجران لهستانی به کشور، به علت داشتن بیماری‌های واگیردار ممانعت شود.
علاوه بر جلوگیری از ورود مهاجران بیمار از بندرانزلی به تهران، وزارت کشور با کمک وزیر بهداری، برای جلوگیری از شیوع بیمارهای واگیردار، پاسگاه‌هایی را در اطراف اردوگاه‌های لهستانی‌ها در دوشان‌تپه و یوسف‌آباد ایجاد کردند تا از مراوده و تماس اهالی تهران با غیرنظامی‌های لهستانی ممانعت شود. مأموران این پاسگاه‌ها موظف بودند به طور مداوم، ورود و خروج لهستانی‌ها را به اردوگاه‌ها در نظر داشته باشند. برای درمان بیماران نیز یک بیمارستان 500 تختخوابی در نظر گرفته شد که بیماران در آنجا بستری شده و تحت معالجه قرار می‌گرفتند.
این تلاش‌ها توانست تا حدودی شیوع بیماری‌ها را کنترل کند اما نه به طور کامل، زیرا در سال 1322 که تقریباً یک سال از ورود مهاجران لهستانی به ایران می‌گذشت، این بیماری در تهران و شهرهای شمالی وجود داشت. روزنامه اطلاعات در تاریخ 13 اردیبهشت 1322 با عنوان «تیفوس در فومن» می‌نویسد: «تلگراف نماینده اداره فومن حاکی است که بیماری تیفوس مدت‌هاست که بشدت در آن بخش شایع شده و اهالی انتظار اقدام فوری از طرف وزارت بهداری دارند».
روزنامه اطلاعات، درگزارش دیگری در همان تاریخ، ضمن هشدار به ضدعفونی کردن منازل بیماران تیفوسی در تهران، گزارش یکی از مخاطبان خود را بدین شرح درج می‌کند: «آقای مدیر محترم! در چند شماره روزنامه اطلاعات برای جلوگیری از مسری تیفوس از طرف بهداری شهرداری اعلان شده که هرگاه پزشکان بیماری تیفوسی در هر نقطه از شهر مشاهده کردند، باید کتباً و برای تسریع در وسائل ضدعفونی فورا به شماره 8390 و 5669 تلفن کنند. در 22 روز قبل در 3 نقطه از شهر تهران 3 کانون تیفوسی توسط این بنده مشاهده شده و تا به حال که 20 روز می‌گذرد، برای ضدعفونی کردن اقدامی نفرموده‌اند، در نتیجه سرایت به خانه‌های اطراف گسترش پیدا کرده است».
البته ذکر این نکته نیز ضروری به نظر می‌رسد که هر چند یکی از عوامل شیوع بیماری در تهران و شهرستان‌ها حضور لهستانی‌های بیمار بود؛ با قضاوت منصفانه می‌توان گفت پیش‌زمینه بروز برخی از این بیماری‌ها عدم رعایت بهداشت عمومی از سوی شهروندان و عدم توجه جدی مسؤولان بهداشتی در کشور بود. در حقیقت، حضور مهاجران لهستانی شیوع چنین بیماری‌هایی را در کشور گسترش داد. چنانکه مؤید احمدی، در جلسه مجلس شورای ملی مورخ 29 /1/1321 می‌نویسد: «نظامی‌های عشرت‌آباد به دلیل کمبود بودجه ارتش 6 ماه است که حمام نرفته‌اند و بیماری تیفوس از عشرت‌آباد است».
مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی


Page Generated in 0/0057 sec