printlogo


کد خبر: 207102تاریخ: 1397/12/11 00:00
هشدارهایی که به جایی نرسید

علی‌اصغر حکمت، وزیر وقت بهداری 6 ماه بعد از اشغال ایران به نخست‌وزیر درباره پیش‌بینی  شیوع بیماری‌های واگیردار اطلاع می‌دهد: «نظر به اینکه بعضی از بیماری‌های واگیری عفونی مانند تیفوس بیم آن می‌‏رفت بیش از معمول‏ سنواتی اشاعه یابد، وزارت بهداری لازم دید که به یک رشته اقدامات‏ استحفاظیه دست بزند... البته موفقیت کامل در این اقدامات منوط [به] مساعدت‏ خاصی است که از طرف دولت باید نسبت به بهداری به عمل آید از حیث اعطای اعتبارات اضافی و دادن اختیارات، و الا با وسایل قلیلی که‏ وزارت بهداری فعلا در دسترس خود دارد اگر دامنه این‌گونه امراض توسعه‏ یابد، مبارزه قطعی مشکل خواهد بود». وی در نامه‌ای دیگر تاکید می‌کند: «اکنون متاسفانه‏ بیماری تیفوس... در این اواخر شیوع پیدا کرده و محتمل است که تا آخر زمستان بر شدت آن بیفزاید و همچنین احتمال قوی می‌‏رود که بسیاری از امراض واگیری دیگر مانند طاعون و وبا و غیره، خدای نخواسته در نتیجه آمد و شد غیرمحدود مسافران بیگانه در همسایگی کشور ما بروز نماید و به واسطه کمی آذوقه و خواروبار که قهرا مستلزم ضعف بنیه افراد و عدم مقاومت آنها در برابر هرگونه بیماری‌هاست بر اشتداد آنها افزوده‏ شود».
در این سال‌ها [اشغال متفقین] دارو بسیار گران و نایاب شده بود. نه تنها مردم بی‌بضاعت توانایی خرید دارو را نداشتند و اغلب از بیماری می‌مردند، بلکه مردمان صاحب سرمایه نیز توانایی خرید دارو را نداشتند. قیمت یک دانه آمپول که سابقاً یک شیلینگ بود به یک لیره و پنج شیلینگ و یک جعبه قرص که سابقاً 3 شیلینگ بود به یک لیره و نیم افزایش یافته بود. حتی صابون که از لوازم بهداشتی محسوب می‌شود نایاب بود و عامه مردم قادر به خرید و مصرف آن نبودند، زیرا چربی روغن‌های نباتی و گلیسیرین تماماً به شوروی ارسال می‌شد و مردم قادر به تأمین نخستین و ضروری‌ترین نیازها نبودند. ( درباره سوم شهریور و نقش ایران در جنگ دوم جهانی، تهران، مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی، 2536، ص 258)
 این وضعیت در شهرهای مختلف حاکم بود. برای مثال در گزارش‌های وزارت جنگ در استان فارس آمده که بیماری تیفوس، مالاریا و... که تا آن موقع سابقه نداشت، در زمان جنگ در لار، جهرم و شیراز بسیار شیوع یافته است و باعث تلفات زیادی شده است و رئیس بهداری فارس نیز در آن وضعیت پست خود را ترک کرد و به تهران آمد. وضعیت به‌گونه‌ای بود که در استان فارس یک گرم کینین که برای درمان تب و مالاریا استفاده می‌شود، پیدا نمی‌شد. ( اسناد سال 1322، پوشه 1222، به شم ـ 0212، بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی) مشکل دیگری که در رابطه با مسائل بهداشتی وجود داشت، کمبود پزشک بود. برای مثال در شهری مانند قزوین که جمعیتی بالغ بر 300 هزار نفر داشت، به ازای هر 50 هزار نفر یک پزشک وجود داشت. این عده معدود پزشکان نیز به ویزیت کم قانع نبودند و فقط اختصاص به اغنیا و ثروتمندان داشتند که علاوه بر پرداخت ویزیت مکفی، قدرت و استطاعت خرید داروهای گران‌قیمت را داشته باشند. مردم فقیر و بی‌بضاعت حتی اگر می‌توانستند با فروش گلیم پاره‌های خود، پول ویزیت را تهیه کنند، توان خرید دارو را نداشتند. در شهر دشتابی و بشاریات و یک قسمت از رودبار که مرکز پشه مالاریاست، اغلب زارعین گرفتار تب می‌شدند و اداره بهداری از توزیع قرص در میان این زارعین خودداری می‌کرد. (روزنامه اطلاعات، شم ـ 5470، مورخ 30 /2/ 1)
* تصاویر مربوط به اردوگاه آوارگان لهستانی در ایران


Page Generated in 0/0057 sec