printlogo


کد خبر: 207202تاریخ: 1397/12/13 00:00
نگاه

*مهم‌ترین راهکار برای دست‌یافتن به هرگونه قضاوت در باب علل منتهی شدن وضعیت تیر31 به مرداد32 شناخت شکاف‌های موجود میان سیاست‌های در پیش گرفته شده و واقعیت‌های موجود در صحنه معادلات اجتماعی است.
*عدم برقراری نسبت صحیح و شفاف در جریان پیشبرد سیر مبارزات از سوی نخست‌وزیر در قالب «مشروطه‌خواهی» یا «اقتدارگرایی» باعث شد با گذشت زمانی محدود حداقل در افکار عمومی فضا به این سمت و سو برود که رهبران مشروطه‌خواه مبارزه با نظام سلطنتی خود تبدیل به مهم‌ترین نافیان آن شوند.
*مصدق می‌خواست با تکیه بر مردمی خود را تبدیل به قدرت بلامنازع فضای سیاسی کند که هرکدام از آنها به واسطه یک فرد و جریانی به سمت او رهنمون شده بودند.
*اگر در جریان «موازنه مثبت» همه تلاش‌ها معطوف به آن بود تا با پرداخت کردن میزان یکسانی از امتیازات و انحصارات به 2 قدرت رقیب حاضر در ایران، آنان را برای حفظ تمامیت ارضی و ثبات سیاسی به یک رضایت نسبی برساندند، در «موازنه منفی» رویکرد بر آن بود که با نپرداختن هیچ‌گونه امتیاز مازاد به این دو قدرت، آنان را به سطحی از اقناع در این جهت برسانند که کشور مورد رقابت تبدیل به پایگاه هیچ‌کدام از رقبا نمی‌شود.
*پس از فشارهای غیرقابل کتمان بریتانیا به دولت مصدق او مسیر خود را به سمت الگوی «نیروی سوم» که سال‌ها طرح اولیه‌اش مطرح شده بود تغییر داد.
* در پیش گرفته شدن سیاست «نیروی سوم» باعث شد نقش ایالات متحده آمریکا در روند تغییرات داخلی نقشی پررنگ و غیرقابل انکار شود که بعدها در شکل‌دهی به کودتای 28مرداد خود را بخوبی نمایان کرد.
*«قدرت» مطرود سلطنت در سایه «خلأقدرت» و بحران‌های پیش‌آمده در جریان مدیریت مصدق، توانست خود را با حداقلی از حامی و جمعیت (که عمدتا شامل بزهکاران می‌شد) تبدیل به ما به ازای عینی قدرت ناتوان مستقر کند.
 


Page Generated in 0/0051 sec