گروه فرهنگ و هنر: سیدمرتضی آوینی مقاله رمان و انقلاب اسلامی خود را با یک جمله از میلان کوندرا آغاز میکند: «رمان ماهیتاً در جستوجوی کشف معمای «من» است. نه آنکه درصدد کشف این معما برآید، نه؛ رمان با این پرسش که «من» چیست و چه وضعی در جهان دارد آغاز میشود». رمان در واقع پدیدهای مدرن و مختص به انسان مدرن است. از همین رو «منِ» مدرن در رمان تجلی پیدا میکند. با ظهور انقلاب اسلامی انسان معنایی متفاوت از معنای مدرنیته پیدا کرد اما همچنان رمان باقی ماند و «منِ» جدیدی در رمانهای انقلابی ظهور پیدا کرد. با وجود آنکه در این 40 سال، رماننویسان برجستهای حول انقلاب اسلامی رشد پیدا کردند اما عمده آنان نه محصول سازوکارهای نظام آموزشی، بلکه ماحصل دغدغه و تلاش فردی خود بودند. اما مدتی میشود که اهمیت داستان و بهخصوص رمان، موجب شده است نهادهای دغدغهمندی اصل آموزش رماننویسی را مورد نظر خود قرار دهند. از جمله مهمترین این نهادها موسسه «شهرستان ادب» است که با تاسیس مدرسه رمان در سال 93، سعی در پرورش و تربیت رماننویسان جوانی دارد که «منِ» آنها، متفاوت از پوچانگاریهای مدرنیته بوده و نسبت مشخصی با انقلاب اسلامی داشته باشد. مدرسه رمان پس از 4 سال تطور و تحول، شاخههای آموزشی متفاوتی را برای تربیت نویسندگان برگزیده است. تازهترین فعالیت مدرسه رمان به دوره آموزشی نگارش رمان کودک بازمیگردد که به دنبال تربیت رماننویسانی مختص به کودکان است. به همین جهت خروجیهای مدرسه رمان، نه صرفا نویسندگان ادبی، بلکه رمانهایی هستند که توسط این هنرپژوهان به رشته تحریر درآمده است. علاوه بر «پس از بیست سال» سلمان کدیور، «یک فصل در کوبیسم» اعظم عبداللهیان، «تحریر دیوانگی» مهدی زارع، «رویای فالاچی» فرشته اثنیعشری و «وضعیت بیعاری» حامد جلالی که همگی از تازهترینهای مدرسه رمان شهرستان ادب هستند، رمان «سدا» اثر پری رضوی که کمتر از چند روز است وارد بازار کتاب شده، توانسته توجهات را به خود جلب کند. کتابی از داستان زندگی زوج جوانی که فرزندآوری آنها بدون خواست و رضایت قلبی آنها انجام شده است. روایتی از مادرشدن ناخواسته که در ادامه یادداشتی درباره آن را میخوانید.
یادداشتی بر رمان «سدا» نوشته پری رضوی
قهرمان نگرانی
محمدقائم خانی: معروف است که یکی از مهمترین مخاطبان رمان در ایران، زنان خانهدار هستند. آنها هستند که به طور مداوم بابت تهیه رمان پول پرداخت میکنند و آن را میخوانند. بنابراین بسیاری از نویسندگان هنگام نوشتن رمان به این قشر توجه دارند و سعی میکنند جذابیتهایی برای این مخاطب گسترده در رمان خود بگنجانند اما رابطه نویسنده با این مخاطبان معمولاً فراتر از این نمیرود و صرفاً به عنوان ضمانتی برای فروش در نظر گرفته میشود. کمتر پیش میآید که این قشر، خود را و نیازها و علایقشان را در رمان ببینند، یا لااقل صدایی مشابه صدای خود در عالم رمان بشنوند. اینکه نمایندهای در برخی رمانها داشته باشند یا نویسندهای جایی برای مشارکت آنها در داستانها باز کند، بسیار کم اتفاق میافتد. خانم «پری رضوی» در رمان «سدا» این امکان را فراهم کرده تا زنان خانهدار نه به عنوان خواننده صرف و نه حتی به عنوان مخاطب فعال، بلکه به عنوان محور پیشبرنده قصه حضور داشته باشند. قهرمان رمان «سدا» زنی خانهدار است با همه ویژگیهای کامل آن؛ بدون آنکه به صورتی کاریکاتوری تصویر شده باشد، یا آنکه تنها نقشی زینتی برای شخصیتهای اصلی داشته باشد، بلکه اساساً رمان حول او شکل گرفته و معضلی هم که با آن روبهرو است، بسیار جدی و در نسبت با اصل زندگیاش است؛ زندگیای که پس از ورشکستی شوهر نسبتاً متمولش، در معرض فروپاشی قرار گرفته و چیزی تا نابودی خانه و کاشانهاش نمانده. این است که او هم دست به کار میشود تا مسکن و مأوایش را نجات دهد. تا به حال او در پناه خانه بوده و حالا کاشانهاش به او پناه آورده است. سدا، رمان فعالیت شدید چنین زنی در میانه توفان زندگی سخت زمان حاضر است. اما این زن چونان یک جنگجو وارد کارزار کسب درآمد نشده است؛ هر چند جامعه در نسبت با پول و منفعت دستکمی از میدان جنگ ندارد اما او هنوز هم زن است و دلسوزانه با همهچیز برخورد میکند. او نگران انسانهاست؛ نمیتواند همهچیز را در معادلات منفعت و قدرت خلاصه کند، هر چند همین معادلات خودش و خانوادهاش را در لبه پرتگاه نابودی قرار داده است. او مادر است، بدون اینکه بچهدار شده باشد. رفتارش با دیگران مادرانه است و برای همه دل میسوزاند. نگران دیگران است، با اینکه خودش بیش از همه مستحق آن است که برایش دل بسوزانند و نگرانش باشند و از همه مهمتر، او نگران بچه خویش است؛ بچهای که حالا نه فقط بخشی از آینده او که همه آینده او است. اکنون زندگی این بچه و پدرش و خانهای که قرار است او در آن رشد یابد، متوقف بر تلاش و کوششی تا سرحد مرگ است؛ بدون آنکه هیچچیزی در آینده تضمین شده باشد. او باید بجنگد تا بچهاش را، یعنی همه آیندهاش را نجات بدهد؛ هر چند وقتش بیش از جنگیدن مصروف تیمارداری و نگاهبانی میشود. او نگاهبان جامعه است ولی جامعه، جنگجویش میخواهد. سدا، پر از صدای زنان خانهداری است که از اساس، منفعل و زبون انگاشته میشوند. صدای اعتراض مادرانی است که استقرار و نگاهبانی را در زندگی انتخاب کردهاند ولی از نگاه دیگران، ضعف و بیعرضگی نمایانده میشود. صدای اعلام حضور زنانی در جامعه است که در صحنه جنگ اقتصادی هم، نگران انسانها و کودکان هستند. در زمانهای که گرمای آتش جنگ برپا شده و حول پول عدهای را گرم نگه داشته است، مادران نگران آینده هستند؛ نگران کودکانی که تاب این گرما را ندارند و نیامده، میسوزند. «سدا» تصویر زنانی در میانه کشمکشهای زندگی بیرحم امروز است که روزگاری مقیم خانهها بودند تا زندگی جریان داشته باشد اما حال، سرای خویش را در معرض فروپاشی دیدهاند و برای نگاهبانی از آن، خود گام پیش نهادهاند. سدا، تصویری از قهرمانی تلاش زنانی است که مهر و عاطفهشان، اصل زندگی و کار و قهرمانی را در جامعه ممکن میکند.