printlogo


کد خبر: 207488تاریخ: 1397/12/18 00:00
امتیاز ناشناخته

 با توجه به اینکه رضاخان با مجموعه‌ای از کودتا‌ها به قدرت رسید و در قدرت باقی ماند و از مشروعیت و حمایت مردمی برخوردار نبود، برای ادامه دیکتاتوری نظامی خود کاملاً وابسته به حمایت خارجی بود. به همین دلیل در مقابل فشارهای سیاسی خارجی کاملاً ضعیف و شکننده، و نگران تبلیغات مخالف خارجی بود. دولت‌‌های انگلیس، آمریکا، روسیه و حتی فرانسه با آگاهی از این نقطه ضعف رژیم پهلوی، از شرایط بهره کامل بردند و امتیازاتی گرفتند که رژیمی مستقل با پشتوانه مردمی هرگز حاضر به اعطای آنها نبود. مهم‌‌‌‌‌ترین امتیازی که دولت ایران در این دوره اعطا کرد موافقتنامه نفت 1933 بود. امتیاز دیگر، شیلات دریای خزر بود که در سال 1927 به روسیه داده شد. امتیازهای دیگری که به همان اندازه مهم است ولی شناخته شده نیست، امتیازهای باستان‌شناسی است که در فاصله سال‌‌های 1931 تا 1941 به موزه‌‌های آمریکایی داده شد. به نظر می‌رسد در اصل توافقی بین قدرت‌‌های سه‌گانه بر سر با ارزش‌‌‌‌‌ترین منابع ایران یعنی آثار باستانی، نفت و خاویار برقرار شده بود. در حالی که آمریکاییان با دقت زیاد خود را از تجارت خاویار و نفت کنار کشیده بودند، انگلیس‌ها و روس‌ها هم متقابلاً دخالتی در کاوش‌‌های باستان‌شناسی آمریکایی‌ها در ایران نداشتند. در مقایسه با کاوش‌‌های باستان‌شناسی بزرگی که آمریکایی‌ها در ایران انجام می‌دادند، فقط یک باستان‌شناس مهم انگلیسی به نام سر اورل استین در دهه 1930 در ایران کار می‌کرد و بخشی از کار استین هم به نمایندگی از طرف دانشگاه هاروارد بود. تصادفی نبود که آمریکایی‌ها هیچ‌گاه با تسلط انگلیسی‌ها بر امور نفتی ایران به چالش برنخاستند و برای انگلیسی‌ها هم هیچ‌گاه برتری آمریکایی‌ها در مسائل باستان‌شناسی ایران مورد تردید واقع نشد. در حالی که کنترل سیاسی و نظامی ایران در دست انگلیسی‌ها بود، باستان‌شناسی ایران بعد از سال 1925 کاملاً به انحصار آمریکایی‌ها در آمد. برخی بر این باورند اعطای امتیاز باستان‌شناسی در ایران به آمریکایی‌ها در برابر ممانعت انگلیسی‌ها از اعطای امتیاز نفت شمال ایران به آمریکا بود. انگلیسی‌ها مصمم بودند جلوی نفوذ آمریکایی‌ها در مسائل نفتی ایران را بگیرند و برای جبران عدم دسترسی آمریکایی‌ها به نفت ایران، دسترسی انحصاری آنها به آثار باستانی ایران را فراهم کردند. روس‌ها هم برای اینکه کاملاً بی‌بهره نمانند، در نهایت اختیار شیلات دریای خزر را در دست گرفتند که شامل صادرات پر سود خاویار بود. همان‌گونه که «آرتور چستر میلسپو»ی آمریکایی، مستشار کل مالی ایران تا سال 1927، توضیح داده و بر اساس شواهدی که ارائه کرده، اعطای امتیاز شیلات 1927 به روس‌ها به معنای فروش کامل حقوق و منافع ایران بود. ایران تا پایان دوره امتیاز شیلات در سال 1952 یعنی زمان نخست وزیری دکتر محمد مصدق، نتوانست اداره شیلات دریای خزر را باز پس گیرد. اعطای چنین امتیازهایی به معنای حیف و میل کامل منابع ثروت ایران بود. آنگونه که میلسپو می‌گوید رضاشاه در این دوره تا جایی که توانست ایران را «دوشید». (آرتور چستر میلسپو، آمریکایی‌ها در ایران، واشنگتن دی‌سی، مؤسسه بروکینگز، 1946) به مدت 20 سال از 1921 تا 1941 بیشتر درآمد نفت ایران صرف خرید تسلیحات شد و حداقل 60 تا 65 درصد بودجه سالانه دولت (که منحصراً از درآمدهای نفتی بود) برای ارتش و پلیس هزینه شد. حیف و میل منابع در این دوران حیرت‌انگیز بود. اگر این منابع مالی صرف آموزش، زیرساخت‌ها و پیشرفت‌های صنعتی و کشاورزی می‌شد، امروز ایران در میان کشورهای جهان سوم نبود. در سال 1941 که رضاشاه ایران را ترک کرد، 85 تا 90 درصد جمعیت ایران بی‌سواد بودند. 40 سال بعد، وقتی پسر و جانشین او کشور را ترک کرد، با وجود «تمدن بزرگ» دو سوم مردم کشور بی‌سواد باقی مانده بودند. با توجه به چنین مسائلی می‌توان دریافت که چرا ایران با وجود فرهنگ، تاریخ و منابع عظیم طبیعی و نفتی پیشرفت نکرده است.
 


Page Generated in 0/0057 sec