پیرمحمد ملازهی*: چند هفتهای از درگیری 2 همسایه قدیمی میگذرد و اوضاع کمی آرام شده است. دیگر خبری از اخبار هیجانی و تحریک شهروندان 2 کشور علیه یکدیگر نیست و دادهها نشان میدهد تنش میان دهلینو و اسلامآباد تا حد زیادی از بین رفته است. واقعیت این است که تنش میان 2 کشور ریشه در ادعای هر دو طرف بر سر مدیریت و تسلط بر کشمیر دارد؛ پاکستان این منطقه را به دلیل بافت مسلماننشین آن متعلق به خود میداند و هند هم ادعایی مشابه را مطرح میکند. این پرونده یک موضوع تاریخی است که با گذشت زمان، چهره سیاسی، امنیتی و حتی نظامی به خود گرفت و در نهایت شاهد درگیری اخیر بودیم. باید متوجه باشیم که نزدیک به دوسوم جغرافیای کشمیر تحت سیطره هند است و یکسوم آن توسط پاکستان کنترل میشود و همین موضوع موجب شده اختلافها در سطوح مختلف به قوت خود باقی بماند. تا جایی که تصاویر منتشر شده از این منطقه (بویژه در 2 سال اخیر) نشان میدهد تعداد زیادی از سربازان ارتش هند و نیروهای امنیتی این کشور در کشمیر حضور فعال دارند.
اگر به فقرات تنش اخیر و ماهیت آن توجه کنیم، میبینیم این دفعه خبری از ادعاهای ارضی یا تاریخی وجود ندارد و بیشترین بحث حول محور عملیات تروریستی که توسط «جیش محمد» اتفاق افتاد میگردد. در این عملیات نزدیک به 40 تن از زبدهترین نیروهای ارتش هند که تحت آموزشهای مختلفی قرار گرفته بودند به صورت دستهجمعی و زمانی که در اتوبوس قرار داشتند، کشته شدند و طبیعی است که دهلینو واکنش نشان دهد. بسیاری از تحلیلگران و مفسران بر این عقیده بودند دهلینو میتوانست خویشتنداری کند و دست به اقدام هیجانی نزد اما به نظرم این تحلیل تا حد زیادی به قید مکان و زمان وابستگی دارد. زمانی که خبر اقدام تروریستی جیش محمد علیه سربازان ارتش هند به «نارندرا مودی» رسید، او در حال سخنرانی برای انتخابات نخستوزیری پیش روی هند بود و پس از شنیدن این خبر کاملاً غافلگیر شد! طبیعی است که در آنجا و بر اساس وضعیت سیاسی که بر دهلینو سایه انداخته بود باید موضع قاطع از خود نشان میداد. او در مصاحبهای که پس از شنیدن خبر عملیات تروریستی جیش محمد انجام داد به صورت واضح اعلام کرد دهلینو «انتقام» خواهد گرفت!
استفاده از لفظ انتقام آن هم در شرایطی که چند هفته به بزرگترین رویداد سیاسی سراسر هند باقی مانده است، بیش از هر چیز ابعاد سیاسی دارد. بدون تردید مودی به دنبال جلب آرای مردمی و سرریز آن به صندوق خود است و هر سیاستمدار دیگری هم که جای او و در این مقطع قرار میگرفت، همین حرف را میزد. اینکه او به یکباره اعلام میکند به دنبال انتقام گرفتن خواهیم رفت، انعکاس گستردهای را نه تنها در دهلینو، بلکه در خاک پاکستان به همراه داشت. او با این سخنان باعث شد افکار عمومی در موضع مطالبهگری قرار بگیرند و بدون تردید اگر پاسخ سخت و نظامی به عملیات تروریستی جیش محمد نمیداد، سبد آرای او با ریزش چشمگیر روبهرو میشد. از جهتی دیگر، رسانهها و روزنامههای مخالف مودی دائما تصاویر حمله جیش محمد را منتشر میکردند و در این میان با اعضای خانواده سربازانی که طی این عملیات کشته شده بودند مصاحبههایی شد. طبیعی است که این اسناد و مدارک و موجسواری رسانهای توسط برخی رسانههای هند احساسات عمومی را تحریک کرد و مودی در موضع ضعف قرار گرفت و راهی جز فرمان چند حمله پراکنده نداشت. در این راستا مقر فرماندهی و تجمیع نیروهای جیش محمد واقع در منطقه مظفرآباد کشمیر توسط جنگندههای هند مورد هدف قرار گرفت و اینجاست که زاویه تحلیل باید از خاک هند وارد پاکستان شود!
زمانی که موشکهای اسرائیلی از جنگندههای هندی، پایگاه اصلی جیش محمد را مورد اصابت قرار داد، بسیاری بر این باور بودند اسلامآباد شدیدترین واکنشها را در دستور کار قرار خواهد داد. به شکلی که گمانهزنیهایی تا جایی پیش رفت که همگان تصور شروع یک جنگ اتمی را در ذهن خود میپروراندند اما این تحلیلها هم راه به جایی نبرد و تاریخ مصرف آن در حد یک هفته و چند روز بود. باید توجه داشته باشیم که مدل پاسخگویی پاکستان هم تا حد زیادی نشان داد عزم راسخ برای شروع یک درگیری تمام عیار میان اسلامآباد و دهلینو وجود ندارد. برای اثبات این ادعا باید به اخباری که درباره هدف قرار دادن جنگندههای هند توسط پاکستان منتشر شد رجوع کرد. اگر به خاطر داشته باشیم، در اخبار صحبت از ساقط شدن 2 جنگنده به میان آمد و تنها تصویر یکی از آنها منتشر شد. به موازات آن تصاویر و ویدئوهایی از اسارت خلبان هندی منتشر شد تا ادعای ساقط کردن جنگنده دوم به کلی به حاشیه رفته و پوشش داده نشود. این سناریوی رسانهای که از سوی پاکستان مهندسی شد توانست افکار عمومی این کشور را که خواهان تقابل با هند بودند تا حد زیادی آرام و هدایت کند و از سوی دیگر به دنیا و هند بفهماند اسلامآباد در برابر هر عمل دست به عکسالعمل میزند. پس از آن تصاویر مدارا و مراعات پاکستان با خلبان جنگنده هند منتشر شد که این عملیات روانی توانست تا حد زیادی افکار عمومی هند را آرام کند و از سوی دیگر به دولت نارندرا مودی بفهماند وضعیت کنونی برای یک مجادله تمام عیار مناسب نیست.
اگرچه هند دست به اقدام بیشتری زد و زیردریایی خود را وارد آبهای 2 کشور کرد اما به نظرم فصلالخطاب این ماجرا را «عمرانخان» رقم زد. او در وهله نخست به تمام دنیا این پیام را داد که میتواند با هند وارد مذاکره شود تا بتواند از این طریق تنش را مدیریت کند. طبیعی است کشورهای دیگر همانند عربستان یا ایالات متحده از این وضعیت به نفع خود استفاده و در مقام میانجی اظهاراتی را ارائه کردند اما عنصر اصلی ختم به خیر شدن این ماجرا را باید نخستوزیر پاکستان دانست. او میدانست چه اتفاقی در حال روی دادن است و برای اینکه بتواند بحران را مدیریت کند، خلبان هند را به کشورش تحویل داد. مجموع این مولفهها نشان میدهد مودی و عمرانخان به دنبال راضی کردن افکار عمومی کشورهای خود بودند؛ به عبارت دیگر هند و دولت فعلی آن به دلیل جو احساسی و وضعیت سیاست داخلی خود مجبور بود دست به یک اقدام عاجل و خشن بزند تا جو روانی را مدیریت کند و از سوی دیگر پاکستان هم برای آنکه به افکار عمومی خود بفهماند ارتش کشورش با هیچ کشوری شوخی ندارد، دست به پدافند و اقدام متقابل زد. هر دو کشور پس از فروکش کردن غبار تهدیدات و اختلافها به این نتیجه رسیدند ادامه درگیری نه تنها برای دو طرف، بلکه برای منطقه میتواند خطرناک باشد، چرا که هر کدام از دو کشور که در مرحله سقوط قرار بگیرد، بدون تردید دست به استفاده از سلاح هستهای خواهد زد و این موضوع میتواند جنوب آسیا را نابود کند.
هند و پاکستان و بویژه دولتمردانشان بخوبی میدانند که نمیتوانند در این شرایط دست به قمار خطرناک بزنند و از این منظر دادههای سیاسی و میدانی نشان میدهد تنش میان دو طرف فروکش کرده است. مساله مهم دیگری که متاسفانه از سوی طیف عظیمی از رسانههای داخل کشورمان مورد اشاره قرار گرفت، دخالت آمریکا یا عربستان در این نزاع مقطعی و منطقهای بود اما باید متوجه باشیم هند یک قدرت بسیار بزرگ در جنوب آسیا و حتی در دنیا به حساب میآید و اینگونه نیست که به فرمان آمریکا یا هر کشور دیگر اقدام به حمله نظامی به پاکستان کند یا هر سیاست دیگری را در دستور سیاست خارجی دهلینو قرار دهد. اینگونه تحلیلهای غلط نشان میدهد هیچ درک درستی از ساختار قدرت هند و پاکستان وجود ندارد و اصالتاً مناسبات قدرت مورد مطالعه دقیق و کارشناسانه قرار نگرفته است. من معتقدم تحلیلها و گزارشهای مذکور یک تحلیل ذهنی و غلط است و کسانی که این اطلاعات را ارائه میکنند باید بیشتر روی 2 کشور و شرکای خارجی آنها مطالعه کنند.
*تحلیلگر ارشد مسائل جنوب آسیا و شبه قاره