حسن رضایی: جنگ چیز پیچیدهای است، آنگونه که هماکنون در رشتههای گوناگون مربوط به آن در کشورهای مختلف، متخصصانی تا سطح دکترا تربیت و فارغالتحصیل میشوند. جنگ بسادگی خلق نمیشود و مدیریت و هدایت آن هم کار هر کسی نیست. خصوصیت دیگر جنگ این است که مثل خیلی چیزهای دیگر دنیای مدرن، حالا بیش از هر چیز با حساب و کتاب مادی سروکار دارد. جنگ همواره 2 طرف دارد که یا از کیسه خلیفه میبخشند مانند سعودیها، یا حساب قران قران آن را چرتکه میاندازند مثل همین آلمان، فرانسه، انگلیس، سوییس، سوئد و ... که طی سالهای گذشته در یمن حضور فعالی داشتهاند. درباره ملتهایی که جنگ به آنها تحمیل میشود، البته دیگر امکان و فرصت چرتکه انداختن تنها پس از نواخته شدن سوت پایان دست میدهد. مثل همین ما، یمن، لیبی، عراق، سوریه و دیگران! در هر صورت اما چرتکه انداختن در مساله جنگ امر رایج و لازمی است و سوای مباحث انسانی، از اهمیت بسیار بالایی بخصوص در نزد غربیها برخوردار است.
غربیها بخوبی میدانند که جنگ اول و دوم جهانی به عنوان کاتالیزور موتور پیشرفت علمی آنها عمل کرده است؛ ولو اینکه 100 میلیون نفر را در آن قتل عام کرده باشند! لذاست که نگاه آنها به جنگ، همواره نگاهی اقتصادی بوده است و اگر کسی هم پیدا شود که جنگهای 2 قرن اخیر را بررسی کند، خواهد دید ریشه اصلی تمام آنها همین ولع و حرص انسان غربی برای تسلط بر منابع مادی اطراف و اکناف زمین بوده است. این انسان «غربی» البته اگرچه بیشتر درباره افراد ساکن در کشورهای غربی مصداق دارد ولی تمام انسانهای حامل فرهنگ غربی (اعم از کمونیست، لیبرال و ...) از جمله در ژاپن، شوروی و ... را هم شامل میشود، انسانی بیمهار و مسلح که حالا با خلق بمب اتم، موجودیت خودش را هم به مخاطره انداخته است. آقای حسن روحانی به عنوان حقوقدانی که سال 59 خواستار اعدام معاندین در نمازجمعهها بوده اما چند سالی هست که علاوه بر گام برداشتن در مسیر ایجاد آنچنان رونقی در بخش اقتصاد، گاه و بیگاه خود را متخصص این عرصه مهم هم معرفی میکند.
نقطه اوج این اظهار وجود هم، مناظرات انتخاباتی سال 96 بود. آنجا که ایشان با برقراری رابطه بین برجام و جنگ، قوای مسلح کشور را به خاطر شعار نوشتن روی موشک و نمایش شهرهای زیرزمینی موشکی، موافق بر هم خوردن برجام و به واقع، طرفدار جنگ خطاب کرد. حرف روحانی از همان زمان واضح بود به این مضمون که مردم باخبر باشید: اگر به من رای ندهید، باید متحمل جنگ شوید! قدر مسلم، دشمنانی که میخواهند علیه این خاک جنگ راه بیندازند که عاشق چشم و ابروی هیچ ایرانی از جمله آقای روحانی نیستند تا به آن خاطر از تصمیم خود مثلا منصرف شوند! لذا تنها یک احتمال باقی میماند و آن اینکه دشمن تبعات انتخاب آقای روحانی برای کشور را مساوی همان جنگ تصور کرده است. چندی پیش در همین جا مطلبی درباره عواید برجام نوشتم اگر یادتان باشد و گفتم «مجموع داراییهای مردم و دولت در ایران چقدر میارزد؟! ما دارای بزرگترین منابع نفت و گاز جهان هستیم، متوسط قیمت زمین در تهران متری 5/7 میلیون تومان مثلا... همینجور حساب کنید!»
سپس ادامه دادم «قطعا ماشین حساب و کامپیوترتان قدرت این محاسبه را ندارد و نیازمند ابررایانه خواهید بود! یک عدد غولآسا را پس تصور کرده، همان را تقسیم بر 3 کنید! عایدی واقعی برجام برای اقتصاد ما، این عدد است، چون برجام عزیز ارزش پول ملی ما را به یکسوم کاهش داده است». بعدا البته متوجه شدم در محاسبه اشتباه کردهام و باید برای محاسبه عواید برجام، عدد نهایی مذکور را ضربدر 2 میکردم! با این حساب، بهنظرم آقای روحانی هم اگر اشتباه کرده باشد، دشمن زیادی هم اشتباه نکرده اگر رای آوردن ایشان را با جنگ تعویض کرده است. منطق جنگپژوهی آقای روحانی اما چقدر محکم و دقیق است؟! به عنوان فردی عامی که زمانی مطالعه اندکی در این زمینه داشته است، سعی میکنم در ادامه به این سوال پاسخ دهم!
متخصصان علوم دفاعی میدانند که معمولا جنگها به چند نسل تقسیم میشوند. دوره سوم جنگ یا همان دوره مدرن با پارادایم نیروی مکانیکی پا به عرصه تاریخ نهاده بود و تنها متکی بر سازمان رزم متمرکز، ارتش منظم و دستگاههای عظیم جنگی بود. نظریه دوره چهارم جنگ که از سال 1987 توسط صاحبنظرانی همچون دکتر «لینت سیمور» و «رابرت جی بانکر» مطرح شده اما حرف دیگری دارد و میگوید نیروهای مردمی مهمترین منبع دفاعی هر کشور به حساب میآیند. سنت نظامی غرب اما درک صحیحی از تغییر پارادایم جنگ ندارد. لذا در طول یک دهه گذشته ارتشهای پیشرفته غربی که اساساً برای نبرد همتراز و تمامعیار با حریفانی مانند خود طراحی شدهاند، عملاً در مسیر مقابله با جنگجویان قبیلهای، مذهبی، یا ملیگرای مجهز به تسلیحات غیرپیشرفته- مانند صربستان، افغانستان، عراق، سومالی و... - سردرگم ماندهاند.
شکستهای پیدرپی آمریکا در جنگهای نیمه دوم قرن بیستم، به وضوح نشان میدهد هزینههای نظامی هنگفت پنتاگون بیشباهت به ریختن دلار به فاضلابهای نیویورک و واشنگتندیسی نبوده است! وقتی در محافل علمی سخن از نسل پنجم و ششم جنگها هم به میان میآید، زیربنای اصلی نظریات در بعد انسانی، همان جنگ پسامدرن یا نسل چهارم است. فرمانده عزیزی را که این روزها از دست رهبر انقلاب نشان ذوالفقار دریافت کرده است، بلاشک باید نفر نخست نسل جدید جنگها در سطح جهان دانست. این را نه حرفهای ما، که صحنه دهشتناک جنگ سوریه در 6 سال اخیر و پیروزی قاطع جبهه مقاومت در برابر تمام دنیای غرب
میگوید. حسن روحانی اما بدون توجه به تمام این واقعیات میدانی، هر چند وقت یکبار دوست دارد با سوار شدن بر شبح جنگ، به کاسبی سیاسی از این موضوع بپردازد.
روحانی در جدیدترین نمونه از همین اقدامات، با منت گذاشتن سر مخاطب
میگوید: «رئیسجمهور فرانسه (اولاند) در جمع خبرنگاران و در حضور من گفت که سال ۲۰۱۳ (۹۱) ما، هر ۵ کشور تصمیم قطعی گرفته بودیم که به ایران حمله کنیم و فقط درباره شرایط و زمانش بحث میکردیم، اما وقتی شما به ریاستجمهوری انتخاب شدید، دیدیم که شرایط دارد عوض میشود، دست نگه داشتیم!» ادعایی که ظاهرا اثری از آن در خبر مربوط به کنفرانس خبری مشترک مدنظر حتی در رسانههای غربی نیست! ما اما فرض
میکنیم اولاند این حرف را در همان کنفرانس گفته است. آیا آقای روحانی نباید بداند این قبیل قمپزها جز توهین به ملت ایران و جنگ روانی برای ترساندن مردم و ایشان نیست؟ واقعا انتظار این است که جناب رئیسجمهور به این ادعای اولاند بخندد یا در همان کنفرانس خبری با شدت به آن جواب دهد یا حالا بعد چند سال آن را برای ما تعریف کند تا مثل خودشان بترسیم؟! دوستان دولتی بزرگوار؛ لطفا سر خودتان را اینقدر شلوغ نکنید و سعی کنید به همان کاسبی سیاسی با دروغ دیوار کشیدن در پیادهرو و آنچنان رونقی بسنده کنید تا یک ترساندن ملت برای ترامپ و نتانیاهو بماند!