حبیب مزروعی: به فاصله فقط یک روز از توصیه مقام معظم رهبری مبنی بر پرهیز مسؤولان از «بیحوصلگی» و «ناامیدی» در مدیریت امور کشور و به فاصله چند ساعت از حضور بشار اسد محضر رهبر معظم انقلاب جهت قدردانی از حمایتهای ایشان و جمهوری اسلامی از مقاومت مردم سوریه، که به عنوان نمادی از پاسداشت پیروزی جریان مقاومت بر اتحاد غربی- عربی- عبری در منطقه محسوب میشد، محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان با انتشار پیامی اینستاگرامی از سمت خود استعفا کرد! حضور بشار اسد در تهران، استعفای آقای ظریف و شائبه رابطه علت و معلولی این دو، حاوی نکات مهمی است که باید به آنها توجه کرد.
یکم- حضور بشار اسد در تهران یک دیدار ساده نیست. این حضور که دومین خروج بشار اسد از سوریه پس از بحران امنیتی
8 ساله این کشور محسوب میشود، یک پیام مهم و جدی را مخابره میکند و آن پیروزی قطعی مقاومت است؛ این وعده و سنت الهی است. اگر چه چالش و مقاومت با هژمونی نظام استکبار هزینه دارد اما سازش یا به تعبیر علمی، دیپلماسی هم هزینه دارد و در بلندمدت این دیپلماسی و راهبرد «تنشزدایی» و «بهانهزدایی» است که هزینه بیشتری دارد. در شرایطی که برخی سعی بر حل بحران تکفیری منطقه با ابزار دیپلماسی را داشتند، خروج آمریکا از سوریه و حضور شبانه و مفتضحانه ترامپ در عراق، بهرغم اینکه به اذعان رئیسجمهور این کشور، آمریکا در طول سالیان اخیر بیش از 7 هزار میلیارد دلار برای پیشبرد سیاستهایش هزینه کرده ولی این ایران و جبهه مقاومت است که حرف آخر را در منطقه میزند، یعنی برتری دکترین رهبری در سیاست خارجه در قبال استکبار یعنی مقاومت، بر دکترین متخصصان روابط بینالملل یعنی دیپلماسی. بنابراین بیدلیل نیست که ظریف روز «ورود» بشار اسد به تهران و دفتر رهبر انقلاب را برای «خروج» خود برگزیده است.
دوم- نگاهی به لیست وزرایی که تاکنون با استعفا دولت را ترک کردهاند، از وزیر متفرعن راه و شهرسازی تا وزیر بهداشت و از رئیس بانک مرکزی تا مغز متفکر اقتصادی دولت و نیز وزیر امور خارجه که از اعضای اصلی و تاثیرگذار دولتهای یازدهم و دوازدهم بودهاند- هر چند خودشان زیرکانه انکار کنند- بیش از هر چیزی نشاندهنده اذعان و اعتراف به شکست سیاستها و برنامههای دولت است. این یک پیام مهم از سوی دولت به ملتی است که البته با رای اکثریت خود آنها برگزیده شده است. وضع موجود نتیجه اصرار دولت به چیدن همه تخممرغها در سبد برجام/ غرب و البته مداومت بر این روند با اروپا طی 10 ماه گذشته- حوزه سیاست خارجه و ظریف- بحران نقدینگی، کسری بودجه و بدهی دولت، شوک ارزی، خصوصیسازیهای ناموفق، تورم افسارگسیخته، به باد دادن چند ده میلیارد دلار ذخیره ارزی، سیاستگذاریهای پولی و مالی و ارزی شکست خورده و کاهش معنادار سرمایهگذاری خارجی- حوزه وزارت/ مشاوره اقتصادی و بانک مرکزی، سیف و نیلی- هزینههای سرسامآور پزشکی و سلامت برای طبقات کمتر برخوردار و در عوض بهرهمندی هرچه بیشتر پزشکان از سیاستگذاری بخش سلامت- حوزه وزارت بهداشت و هاشمی- بیسابقهترین رشد قیمت بخش مسکن در کمترین زمان ممکن و بحران تامین مسکن برای طبقات متوسط و ضعیف و همچنین رشد قابل توجه حوادث هوایی، ریلی و زمینی- حوزه وزارت راه و شهرسازی، آخوندی- همگی نتایج برنامهها و اقدامات همین وزرایی است که ترجیح دادند قبل از سقوط هواپیمای ناکارآمد دولت، با چتر نجات خود را به بیرون پرت کنند. به صورت ویژه قابل انکار نیست که وزارت امور خارجه تحت زعامت ظریف دارای بیشترین دامنه اختیارات در تاریخ سیاست خارجه بعد از انقلاب بوده است و حتی بهرغم رد شدن از برخی خطوط قرمز نظام، بدون اغراق کمترین بهرهوری (نسبت هزینه به فایده) ممکن را ارائه داده است.
سوم- دفاع تمامقد رهبر حکیم انقلاب از هیات دولت در ماههای اخیر و سفارش به همکاری و همیاری همه نهادهای کشور با دولت و همچنین توصیه به نمایندگان مجلس جهت عدم پیگیری استیضاح وزرا در ماههای اخیر و حتی عزم جزم قاطبه نمایندگان منتقد برای کمک به دولت جهت برونرفت از مشکلات موجود کشور و نیز تاکید همه قوا بر حفظ انسجام ملی، در شرایطی که دولت با بحران ناکارآمدی دست و پنجه نرم میکند و کشور با بیسابقهترین شرایط سخت اقتصادی مواجه است و مردم نیز شرایط بغرنج معیشتی را تجربه میکنند، فقط یک مبنای مهم داشت و آن پرهیز از حاشیهسازی و چندگانگی در حاکمیت و امیدواری به مسؤولیتپذیری دولت جهت جبران کاستیهای گذشته بوده است. اگر نه کیست که تدبیر رهبر معظم انقلاب و هشدارهای مکرر جریان انقلابی به عواقب سیاستها و اقدامات دولت در عرصههای خارجی و داخلی، سیاسی و اقتصادی را انکار کند. با این شرایط پیاده شدن نوبتی وزرا از قطار دولت معنایی جز عافیتاندیشی آنها و تنها گذاشتن دولت و ملت در مشکلات، مشکلاتی که خود آنها سهم قابل توجهی در به وجود آوردن آن داشتهاند، ندارد.
چهارم- در شرایطی که نظام قانونی مناسبی جهت پیگیری و محاسبه عواقب تصمیمات و سیاستهای مقامات رسمی کشور و زیانهای احتمالی (مادی/ غیرمادی) به آینده کشور، وجود ندارد، استعفا بیش از هر چیز یک حربه برای مسؤولیتناپذیری و مظلومنمایی آنهاست که زمینه بازگشت مجددشان به آینده حکمرانی کشور را فراهم میکند. اینکه آخوندی پس از دوره بیبار مدیریتی در وزارت راهوشهرسازی، دائم با نشریات مصاحبه و از سیاستهای دولتی که خود نقش مهمی در آن داشته انتقاد میکند و به جای پاسخگویی، مطالبهگری میکند، نشان میدهد این فضا برای ظریف نیز فراهم است! بنابراین اگر سیستم قانونی کشور این نقیصه مهم را دارد که شرح آن رفت، لازم است برای بهرهگیری از تجربه دوره مدیریت ظریف برای آینده کشور، استعفای او نه صرفا به شکست او در «اجرا»، بلکه شکست یک «راهبرد» معنا شود؛ راهبردی که هر کسی جز او نیز در مسند قدرت قرار گیرد، در صورت اتخاذ آن به همان نتایج دچار خواهد شد.