در پشت جبههها ما فرزندان انقلاب داشتیم رفتهرفته باور میکردیم، این یک سرنوشت لایتغیر است که انقلاب باید فرزندان خویش را ببلعد و خود را برای بلعیده شدن آماده کرده بودیم.
آن عزیز، رجایی شهید میگفت هر کسی باید چیزی را قربانی راه انقلاب کند و من آبرویم را قربانی میکنم و ما که هنوز سنگینی خون آن عزیزان را بر گرده رنجور خویش داشتیم، پذیرفته بودیم که باید برای اسلام خود را تقدیم کنیم؛ جهاد سازندگی را، سپاه پاسداران را، بنیاد شهید را، کمیتهها را و... و چه باک؛ مگر نه این است که تا خون فلق بر افق صبح ننشیند، خورشید طلوع نخواهد کرد. بگذار خون ما بر افق انقلاب بنشیند و خورشید عدالت سر از غیبت صدها ساله بردارد؛ چه باک. کمیتههای انقلاب فدایی انقلاب بشوند؛ نام «وزارت» مثل یک وصله ناجور بر تارک عرش نگین سپاه پاسداران بنشیند؛ ادارهها جهادی نشوند که هیچ، «جهاد» اداره شود و انقلاب مثل گربه بیوفایی که فرزندان خویش را میخورد، یکایک ما را ببلعد؛ چه باک. از یک سو میبینیم که نظام اداری کشور، فرزندان حقیقی انقلاب را دفع میکند و هر روز بیش از پیش به دامان تخصصگرایی، بروکراسی و فساد میغلتد و از سوی دیگر میدیدیم که چگونه کشتی انقلاب اسلامی موجها را میشکافد و توفانها را میشکند و با نیروی بسمالله بر همه جریانهای بیرونی غلبه مییابد و کره زمین را تسخیر میکند. از یک سو خون شهدایمان همان طور که آن بزرگوار مطهری(ره) گفته بود بر شریانهای اجتماع پخش میشد؛ بچهها خیلی زود بزرگمرد و مرد میشدند و مردان آرپیجی به دوش به صحنههای اعجابانگیز جهاد فی سبیلالله میرفتند اما از سوی دیگر در درون خودمان، شمشیر دو دم انقلاب، تو گویی جناح دولت را با جناح دشمن اشتباه گرفته بود. نهتنها دیگر سخنی از انقلاب اقتصادی اداری بر زبان نبود، بلکه روزبهروز این پندار تقویت میشد که سیستم بروکراتیک ادارات و بافت اقتصادی به جای مانده از دوران حاکمیت طاغوت، همان پیکره متناسبی است که روح انقلاب اسلامی نیاز دارد. اگر اینچنین نبود پس چرا هر که مسؤولیتی در تشکیلات بروکراتیک میپذیرفت، هر چند خود پیش از آن از منادیان انقلاب اداری بود، چیزی نمیگذشت که ناگهان اسیر از جبهه مقابل درمیآورد و از آن پس تحکیم مبانی سیستم بروکراسی را به معنای تثبیت نظام جمهوری اسلامی میگرفت و هر نوع مخالفتی را ضربه زدن به اصل نظام میدانست. چه بسیار بودند کسانی که با همین تهدید، تلاشهای حزبالله را برای ایجاد تحول در نظام اداری در خط آمریکا میدیدند و پنجه در پنجه انجمنهای اسلامی و جهاد ادارات میافکندند و هر نوع حرکت انقلابی را رودررویی با نظام جمهوری اسلامی میدانستند. خصوصیت مشترکی که در نهادهای انقلابی، کمیتهها، سپاه پاسداران، جهاد سازندگی و بسیج وجود دارد اتکا به مردمی است که با ایمان به اسلام و ولایت فقیه همواره وجود خود را بر محور اراده رهبری و صلاحدید او معنا میکنند.
موفقیت نهادهای انقلابی به طور کامل مرهون همین خصوصیت است. اگر این انگیزه الهی را از میان بردارید، دیگر هیچ چیز از این نهادها باقی نمیماند؛ روح انقلاب اسلامی قالب و پیکره خاص خویش را میخواهد و آن خصوصیتی که قالب را تمایز میبخشد اتکا به مردمی است که با ایمان به اسلام و ولایت فقیه همواره وجود خود را بر محور ولایت معنا میکنند؛ این خصوصیت فی النفسه باعث تجلی خصوصیات دیگری در قالب تشکیلاتی نهادهای انقلابی شده است که بسیار شگفتآور است.
دستنوشتهای از
شهید سیدمرتضی آوینی