printlogo


کد خبر: 208258تاریخ: 1398/1/22 00:00
نگاهی گذرا به ظهور ملی‌گرایی افراطی و رابطه آن با پدیده تروریسم در اروپا
خونبازی شاگردان آل‌سعود در قاره سبز

پویان شریعت: «سیاستمداران غربی آدم‌هایی هستند به معنای واقعی کلمه وحشی. تعجب نکنید؛ بله! کت و شلوار می‌پوشند، کراوات می‌بندند، ادکلن می‌زنند، کیف سامسونت دست‌شان می‌گیرند اما وحشی‌اند؛ عملاً کارهای وحشی‌ها را می‌کنند. شما ملاحظه کنید در همین قضیه‌ اخیر نیوزیلند و کشتار مسلمانان، خب! در 2 مسجد یک نفری وارد می‌شود، ده‌ها نفر را به رگبار می‌بندد، بیش از 50 نفر آنها را به قتل می‌رساند، شهید می‌کند؛ خب! این اسمش تروریسم نیست؟ اروپایی‌ها، نه سیاستمداران‌شان، نه مطبوعات‌شان حاضر نشدند نام حرکت تروریستی روی این کار بگذارند؛ گفتند حرکت مسلحانه! این حرکت مسلحانه است؟ پس تروریسم چیست؟ هر جایی که یک حرکتی علیه یک فرد حتی انجام بگیرد که مورد علاقه‌ آنهاست، آنجا تروریسم و حقوق بشر و همه‌ چیز ردیف می‌شود برای مقابله اما اینجا- به این وضوح- به این حرکت، حرکت تروریستی نمی‌گویند! اینها این جوری‌ هستند».
این جملات بخشی از بیانات رهبر انقلاب در اولین روز از سال 98 در جوار حرم رضوی است. جملاتی که بیانگر وضعیت تروریسم در قاره سبز و آمریکا بوده و به عبارت دقیق‌‌‌‌‌‌تر نسبت غرب با این پدیده شوم را نشان می‌دهد. این در حالی است که مدت زیادی از حادثه تروریستی نیوزیلند و اتخاذ مواضع وقیحانه و انحرافی از سوی برخی رسانه‌ها و دولتمردان غربی نمی‌گذرد که با توجه به تاکید رهبری و اشاره مستقیم به مسأله تروریسم در اروپا بر آن شدیم با نگاهی گذرا نسبت چشم‌آبی‌ها و حساب‌‌های سعودی را با تروریسم بنیادگرای رادیکال در محیط غرب مورد واکاوی قرار دهیم.
تروریسم تکفیری و بحران خاورمیانه
امروز با گذشت 7 سال از بحران تروریسم تکفیری در منطقه غرب آسیا شاهد انتشار تحلیل‌‌های متعددی از علل وقوع این پدیده و همچنین ریشه‌‌های شکل‌‌‌گیری داعش و گسترش فعالیت القاعده در کنار حیات زیرزمینی این شبکه تروریستی جهانی قبل و بعد از بن‌لادن هستیم. تحلیل‌‌‌هایی که در یک کلام تنها به بخشی از این فرآیند اشاره دارد و به عبارت دیگر شکل‌‌‌گیری تروریسم از سرزمین مادری آن یعنی افغانستان را مورد بررسی قرار می‌دهد. اما موضوعی که در این میان مورد توجه است عدم تحلیل درست جایگاه اروپا و پنهان ماندن نقش قاره سبز در کنار متحد سنتی خود یعنی واشنگتن در شکل‌‌‌گیری یکی از رادیکال‌‌‌‌‌ترین تشکیلات‌‌های مسلح بنیادگرا در غرب آسیا و تحمیل هزینه‌‌های غیر قابل جبران بر پیکره امنیتی جامعه بین‌الملل است. نقش و جایگاه غرب نه‌تنها در شکل‌‌‌گیری القاعده به شکل کامل و جامع برای اذهان عمومی در کشورهای مختلف جهان تبیین نشده، بلکه در واکاوی داعش و حتی گروه‌های نژادپرست برآمده از ملی‌گرایی در قاره سبز یا همان راست‌‌های افراطی سرزمین یورو نیز مغفول مانده است.  
از شبکه انصار تا مهاجرین در تشکیلات تکفیری و همراهی اروپا
ساختار تشکیلاتی و سازمانی شبکه‌‌های تروریستی القاعده و داعش از 2 بخش نیروهای بومی (انصار) و غیربومی یا خارجی (مهاجرین) تشکیل شده است؛ ساختاری که به گفته برخی اعضا و کادر‌‌های رده‌بالای هر دو تشکیلات مذکور بر آمده از آموزه‌‌های سنتی و به عبارت دقیق‌‌‌‌‌‌تر الگو گرفته شده از ساختار نیروهای مسلمین در ایام جهاد خاتم‌الانبیا(ص) در صدر اسلام است. با وجود اینکه امروز می‌توان ادعا کرد که ماهیت نیروهای بومی و انصار برای اغلب مخاطبان آشنا و معرفی شده است، به همان اندازه نیز می‌توان از عدم پرداخت به نیروهای خارجی و مهاجر در این دو شبکه تکفیری سخن گفت؛ موضوعی که تا حدودی سهوی و در برخی موارد عمدی بوده و می‌توان آن را جزئی از سناریوی سرویس‌‌های جاسوسی غرب برای تطهیر چهره اروپا و آمریکا در نسبت‌سنجی با این پدیده شوم عنوان داشت.
این در حالی است که برخی اندیشکده‌‌های امنیتی- سیاسی در غرب تنها با گذشت 2 سال از بحران تروریستی در خاورمیانه گزارش‌‌های متعددی را درباره وجود شهروندان غربی در داعش و القاعده و تهدیدهای احتمالی پیش رو که تبعات حضور آنها در گروه‌‌های بنیادگرای رادیکال بود منتشر کردند. همچنین برخی کارشناسان مسائل امنیتی و بین‌الملل با اشاره به کمک دولت‌های اروپایی در کنار اقدامات آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا در پشتیبانی از تروریسم ایدئولوژیک تکفیری، هشدار سرایت این آتش را به خانه خود می‌دادند که اغلب رسانه‌‌های غربی با یک مهندسی تحمیلی از سوی سرویس‌‌های اطلاعاتی اروپایی و بویژه ایالات متحده، اقدام به سانسور آن کردند. این مسأله تا زمان وقوع عملیات‌‌های تروریستی در عمق اروپا و آمریکا ادامه داشت و به دلیل وقوع عملیات‌‌های فرانسه، بلژیک و آلمان دیگر امکان سانسور صددرصدی برای آن وجود نداشت. با این وجود در شرایط فعلی شاید همه مخاطبان از نقش اروپا در احیا و شیوع تکفیری‌ها مطلع نباشند و مطمئنا این مسأله را نمی‌توان در جرگه غفلت‌های سهوی قرار داد. در میان شهروندان اروپایی حاضر در داعش و القاعده و در کل جریان‌‌های تکفیری نام چند کشور به دلیل تعدد شهروندان حاضر در گروه‌‌های تروریستی مذکور خودنمایی می‌کند که در این بین می‌توان به بلژیک، فرانسه، آلمان، انگلیس و هلند اشاره داشت.
انگلیس
نفوذ میراث فکری وهابیت و سلفی‌گری دانشگاه اسلامی مدینه (IUM) سابقه‌ای طولانی در بریتانیای کبیر دارد. اولین فارغ‌التحصیلان بریتانیایی دانشگاه اسلامی مدینه در سال‌های دهه 1980 به وطن بازگشتند و روی هم رفته چندصد روحانی در کشور ملکه فعالیت داشتند که اکثرا در دانشکده «دعوا» رشته اصول‌الدین خوانده‌‌اند و در واقع آنجا بیشتر به عنوان واعظ تعلیم دیده‌‌اند تا اینکه به عنوان امام معرفی شوند. جنبش اهل حدیث بریتانیا که در دهه  70 میلادی توسط یکی از فارغ‌التحصیلان دانشگاه اسلامی مدینه با عقبه آسیای جنوبی تاسیس شده بود تنها 31 مسجد در کل بریتانیا را در اختیار داشت و روحانی‌‌های مذکور در مساجد منتسب به این جنبش مشغول به کار بودند. اما چندی بعد در سال 1984 مجموعه وعاظ مشغول در مساجد جنبش اهل حدیث به درک جدیدی از جوامع اسلامی در بریتانیا رسیدند و آن تعدد داوطلبان انگلیسی‌زبان در مقابل اردوزبان‌ها بود. در همین راستا در سال 1984 «جمعیت احیای منهاج‌السنه» را تاسیس کردند.  فعالیت شبکه‌‌های سعودی تا سال 1995 ادامه پیدا کرد اما با افزایش اختلافات ناشی از جریان بیداری در عربستان در سال 1995 برخی عناصر حاضر در منهاج‌السنه انشعاب کردند و در قالب گروه جدیدی که رهبری‌شان را یک بریتانیایی‌تبار تغییر مذهب داده بر عهده داشت، فعالیت خود را آغاز کردند.
در شرایطی که جریان اصلی در منهاج منتقد استقرار و تسلط کامل وهابیت بر کانون‌‌های فعال در سرتاسر خاک بریتانیا بود و در برخی موارد نیز طبق گرایش‌‌های جهادی سال‌های آغازین دهه 1990 دستورالعمل اجرایی خود را دنبال می‌کرد اما گروه منشعب به نحله سعودی وفادار بود. وفاداری و هماهنگی یک بریتانیایی‌تبار در کنار هدایت تعداد قابل توجهی از عناصر منشعب از گروه‌‌های به ظاهر اسلامی منتسب به سعودی می‌تواند گویای نقش ریاض در تربیت عناصر رادیکال بنیادگرا و همچنین تکفیری‌های بریتانیایی در اروپا و حضور پرجمعیت آنها در سال‌های بعدی در مناطق غرب و مرکزی آسیا با عناوین داعش و القاعده باشد؛ مساله‌ای که تاکنون آنطور که باید برای مخاطبان ایرانی و خارجی واکاوی و تبیین نشده است.
درگیری جریان منهاج و سعودی‌ها در شرایطی ادامه پیدا کرد که از نیمه دهه 1990 شکاف‌‌های قومی نیز در جوامع مسلمان بریتانیا پدیدار شد. جریان منتسب به سعودی‌ها برای جذب عناصر و فعالیت آنها در حوزه مسلحانه و افراطی در میان اعراب بریتانیا فعالیت خود را افزایش داد و ریاض عناصر قابل توجهی را در میان سومالیایی‌ها و کارائیبی‌‌های تغییر مذهب داده جذب کرد. در مقابل جریان منهاج‌السنه نیز در میان جوانان آسیای جنوبی به دنبال جذب نیرو می‌گشت که در همین راستا به اعتقاد برخی کارشناسان مسائل امنیتی در بازه زمانی سال‌های 1989 تا 1995 نمودار فعالیت گروه‌ها و جریان‌‌های رادیکال بیشترین رشد خود را به ثبت رسانده است.
اشاعه تفکرات افراطی در اروپا بویژه در بریتانیا که منتج به تروریسم تکفیری شده، در شرایطی از سوی ریاض مهندسی و سازماندهی شد که با وجود اشراف لندن بر چنین مسأله مهم و حیاتی‌ای هیچ گاه شاهد برخورد یا اقدامات سلبی و ایجابی از سوی دولت و دستگاه‌‌های امنیتی این کشور نبوده‌ایم. نگاهی اجمالی به بازار کتب بریتانیا و اشباع متون مذهبی و ترجمه آثار وهابیت خود بیانگر نقش سعودی‌ها در شکل‌‌‌گیری تروریسم تکفیری است. علاوه بر این می‌توان به مسجد «رجینت پارک» در کنار مرکز فرهنگی اسلامی انگلیس و همچنین انجمن «المنتدی الاسلامی» به عنوان 2 مرکز فعال سعودی- وهابی نیز اشاره داشت. 2 مرکزی که در آن فقط متون وهابی و قرآن‌‌های چاپ عربستان حق پخش دارند؛ مرکزهایی که برخی وعاظ حاضر در مناطق اشغالی شام و عراق چهره‌‌های شناخته شده‌ای برای فعالان در این دو مرکز به عنوان همراهان قدیمی هستند.
فرانسه
اگر اوایل دهه 1990 در فرانسه یک سرشماری از سلفی‌‌های افراطی(جهادی) شده بود، مطمئنا تعداد آنها از صدها نفر بیشتر نمی‌شد. این در حالی است که در سال 2008 طبق آخرین آمار لوموند همین آمار شامل 5 هزار سمپات و 500 فعال و کنشگر ارزیابی شد. افراطی‌‌های فرانسه به دلیل ارتباط استعماری میان پاریس و الجزیره در درجه اول تحت تاثیر سنت سلفی جهادی در الجزایر بویژه فعالان «جبهه نجات الاسلامی» هستند. جبهه‌ای که اغلب اعضای آن را دانشجویان دانشگاه اسلامی سعودی تشکیل می‌دهند و بر همین اساس براحتی ریشه‌‌های افراطی‌گری در تفکر و ایدئولوژی آنها ریشه‌یابی می‌شود.
از جمله عوامل مهم در شکل‌‌‌گیری این تفکر در فرانسه و گسترش آن را می‌توان نفوذ ریاض در میان جریان مذکور و اتحادیه جهانی اسلام بویژه فارغ‌التحصیلان دانشگاه بین‌المللی مدینه دانست. از دیگر مجموعه‌‌های محرک و صاحب نفوذ نیز می‌توان از دارالحدیث در منطقه دماج یمن به رهبری مقبل ابن‌هادی الوادعی و کانون الابانی در امان اردن به علاوه دانشگاه شریعت دمشق نام برد. در کنار مراکز مذکور و آثار اقدامات آنها، شکل‌‌‌گیری و رشد این ایدئولوژی در فرانسه به رفت و آمد مستمر چهره‌‌های سعودی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، اردنی و مصری نیز باز می‌گردد. سخنرانی‌‌‌هایی که نه‌تنها به فرانسه منتهی نشد، بلکه بلژیک، بریتانیا و آمریکا را هم در بر گرفت. نمودار این فعالیت بعد از حادثه سپتامبر 2001 نزولی شد اما تنها یک سال بعد با فعال شدن دوباره ریاض و اعطای بورسیه‌‌های تحصیلی به عناصر مرتبط با عربستان، توجه فعالان و طلبه‌‌های مختلف حاضر در شبکه‌‌های وهابی و سعودی به آنها جلب شد.
فرانسه دارای بیشترین سلفی در جهان است که از طریق اینترنت و بدون هیچ‌گونه تماس حضوری با وعاظ یا امامان سلفی به این ایدئولوژی گرایش پیدا کرده‌‌‌اند. جذابیت این جریان در فرانسه تا جایی رشد کرد که در سال‌های 2007 و 2008 به نوعی یک منبع درآمد محسوب شد و علاقه‌مندان قابل توجهی را به سوی خود جلب کرد. این مسأله تا جایی ادامه پیدا کرد که نئولیبرال‌ها نیز توانستند در جریان‌‌های سلفی و جهادی نفوذ کنند که این مسأله در بخشی از جامعه فرانسوی نمود پیدا کرد. افراطی‌ها در فرانسه را می‌توان به 2 دسته از لحاظ ساختاری تقسیم کرد؛ نسل اول آنها را افراد 35 الی 50 ساله تشکیل می‌دهند که اغلب یا الجزایری هستند یا از عربستان و سایر کشورهای عربی تشکیل می‌شوند. نسل دوم افرادی هستند که عمدتا در فرانسه بزرگ شده و در مدارس فرانسوی تحصیل کرده‌‌اند که در این میان ناگهان سر از موسسات آموزشی عربستان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، دانشگاه مدینه یا دارالحدیث یمن (که زیر نظر سعودی‌ها فعال است) در آورده و آنجا تربیت شده‌‌‌اند.  مساله‌ای که مجددا بیانگر رشد تروریسم در اروپا و فعالیت ریاض بدون هیچ مانعی در قاره سبز برای تربیت تکفیری‌هاست.
سخن آخر
در آخر باید متذکر شد که به اعتقاد برخی ناظران مسائل بین‌الملل اگر در شرایط فعلی در اروپا شاهد رشد گروه‌‌های ملی‌گرا و راست‌‌های افراطی که در برخی موارد اقدامات خشونت‌آمیز در کارنامه آنها به چشم می‌خورد هستیم، باید ریشه‌‌های آن را بدون هیچ سانسوری در رشد تفکرات افراطی و بازگشت تروریست‌‌های تکفیری اروپایی به خانه جست‌وجو کنیم. شاید در ایامی که سرویس‌‌های اروپایی بدون هیچ مانعی نظاره‌گر تربیت عناصر رادیکال در کشورهای خود توسط وهابی‌ها و سعودی‌ها بودند، هرگز پیروزی مقاومت و شکست تکفیری‌ها از ذهن‌شان عبور نمی‌کرد. مساله‌ای که امروز دیگر هیچ رسانه و سانسوری توان پنهان کردن آن را ندارد، شکست این تفکر و پیاده نظام آن در منطقه غرب آسیاست؛ موضوعی که اولین تبعات آن بازگشت تروریست‌ها به خانه و رشد تفکر راست افراطی در قاره سبز به عنوان دومین تهدید در اروپاست. خانه‌ای که مدت‌ها پیش از سوی سران ریاض و وهابیت نا امن شده و امروز کسانی که باد کاشته‌‌اند باید به انتظار برداشت توفان باشند.


Page Generated in 0/0121 sec