جعفر قنادباشی*: وقایعی که در لیبی در حال اتفاق افتادن است نشان از آن دارد که یک پروژه پنهان از سوی غربیها و برخی متحدان آنها در منطقه، به آرامی شروع شده اما موانعی برای اجرای آن وجود دارد. در این راستا چند روز اخیر نیروهای موسوم به «ارتش ملی لیبی» به رهبری ژنرال خلیفه حفتر با دستور مستقیم وی به سوی شهر طرابلس (پایتخت و بزرگترین شهر لیبی) گسیل شدند و دلیل عزیمت این نیروها به سوی طرابلس، مقابله با شبهنظامیان و تروریسم عنوان شده است. نکته بسیار مهمی که در اینجا باید مورد اشاره قرار گیرد، این است که خلیفه حفتر در زمان صدور دستور حرکت نیروهایش به سوی طرابلس مدعی شده قصد او از گسیل نیروهای ارتش ملی لیبی مقابله با تروریسم و افراد مسلح است که هیچ نامی از آنها برده نشده است؛ این همان حلقه مفقود و دلیل اصلی وقوع فاز جدید درگیریها در لیبی به حساب میآید. براساس آنچه از معادلات میدانی بویژه دادههای سابق و سیاسی در معادلات لیبی برمیآید، اعزام نیروهای ارتش ملی لیبی به سوی طرابلس آن هم با دستور مستقیم ژنرال خلیفه حفتر، با چراغ سبز غربیها و برخی همسایگان لیبی انجام شده است!
واقعیت این است که در وضعیت فعلی «فائز السراج» نخستوزیر دولت وفاق ملی لیبی در طرابلس حضور دارد و به وضوح شاهد لشکرکشی خلیفه حفتر است اما هیچ اقدامی علیه وی و نیروهای تحت امر او انجام نمیدهد. اگر به متن تلگراف او برای مقابله نیروی هوایی ارتش لیبی با نیروهای تحت امر خلیفه حفتر توجه کنیم بخوبی میبینیم او هیچ نامی از ارتش ملی لیبی به فرماندهی قطب مخالفش (ژنرال حفتر) نمیبرد و این نکته بسیار ریز که اهمیت زیادی دارد، بخوبی نشان میدهد پشت پرده این سناریو، بسیار پیچیده و درآمیخته با منافع قدرتهای بزرگ غربی است. بعد از سقوط قذافی شاهد آن بودیم که 2 دولت در لیبی به یکباره اعلام موجودیت کردند؛ نخست دولتی بود که در شمال غرب این کشور و در شهر طرابلس اعلام موجودیت کرد و پس از استقرار فائز السراج خود را دولت وفاق ملی لیبی نامید و دولت دوم در شمال شرق این کشور در شهر طُبرق ظاهر شد که اتفاقاً خلیفه حفتر از حمایت پارلمان این دولت برخوردار است. زمانی که داعش در شهر سرت (شمال لیبی) در حال اعلام خلافت به عنوان سومین خلافت ارضی خود بود، نیروهای خلیفه حفتر با کمک آمریکاییها این شهر را پاکسازی کردند و آنجا بود که از او یک چهره میهنی ساخته شد. قبل از این مسائل هم او به دلیل اینکه سالها در کنار قذافی حضور داشته و از حمایت کشورهای زیادی برخوردار بود، محوریت بسیاری از مسائل میدانی را به عهده داشت. باید متوجه بود که سکوت فائز السراج درباره اعزام نیروهای خلیفه حفتر به قلمرو سیاسی و حاکمیتی او بسیار معنادار است. برای تحلیل و رمزگشایی این سکوت باید نیمنگاهی به اوضاع سیاسی در کشورهای آفریقایی بیندازیم. در وضعیت کنونی «تونس» درگیر یک بهمریختگی سیاسی است که این روند پس از بیداری اسلامی تاکنون، یک واقعه بسیار مهم به حساب میآید، چرا که مردم و حاکمیت فعلی در این کشور با یکدیگر مشکل دارند. از سویی شاهد وضعیتی مشابه در الجزایر هستیم. درست است که معادلات در تونس و الجزایر از منظر شکلی (مقایسه روند و دلایل انقلاب تونس و کنارهگیری عبدالعزیز بوتفلیقه) با یکدیگر تفاوت دارد اما از حیث ماهوی تا حد زیادی با هم یکی هستند. این موضوعات باعث شده ثبات در بسیاری از کشورهای آفریقایی شکننده شود و همین مسائل باعث میشود اروپا و آمریکا به علاوه امارات، مصر و عربستان از روند سیاسی جاری در لیبی نگران شوند. با این مقدمه اگر به سکوت فائز السراج درباره اعزام نیروهای خلیفه حفتر به طرابلس نگاه کنیم، بخوبی میفهمیم هر دو طرف (فائز السراج و ژنرال خلیفه حفتر) با سناریوی غربیها و متحدان منطقهای آنها هماهنگ هستند و موضوع اصلی «سرکوب جریان سوم سیاسی» در لیبی است!
درست است که قذافی یک دیکتاتور به تمام معنا بود اما بخوبی میدانست نمیتواند جریانهای اسلامی در لیبی را نادیده بگیرد یا بشدت آنها را سرکوب کند اما این نگاه در اندیشه و مدل سیاستورزی حفتر و فائز السراج وجود ندارد. اصل داستان از این قرار است که ایالات متحده، بریتانیا، عربستان، امارات، ایتالیا، فرانسه و برخی کشورهای بازیگر در عرصه سیاسی لیبی به این نتیجه رسیدهاند که با فرا رسیدن ایام انتخابات در لیبی، جریان سوم سیاسی که اتفاقاً اسلامگرا به شمار میرود، در حال رشد و جاگیری سیاسی در لایههای مردمی این کشور است. این جریان به نوعی به اخوانالمسلمین تمایل دارد و مورد حمایت مردم لیبی است و از جهتی دیگر قطر و ترکیه به صورت پنهان از آن حمایت میکنند. این جریان همان طیفی است که پس از سقوط قذافی نسبت به گذشته فعالتر شد و ریشههای مذهبی دارد. آنها با جریانهای تکفیری و افراطی همانند داعش و القاعده مخالفند اما خلیفه حفتر به دنبال آن است که این جریان را یک توده تروریسم و شبهنظامی مسلح جلوه دهد. باید متوجه بود که خلیفه حفتر 20 سال در آمریکا اقامت داشت و جای تعجب است که چرا در خلال سرنگون شدن قذافی هیچ آسیبی به وی وارد نشد؟! او در برههای با روسیه در ارتباط بود و در وضعیت کنونی هم روابط خوبی با فرانسه و عربستان دارد و از این جهت او را «عبدالفتاح السیسی دوم» خطاب میکنند. ژنرال حفتر در سالهای گذشته به دنبال کودتا در لیبی بود که البته حمایت زیادی از پروژه وی نشد اما در وضعیت فعلی پارلمان «طُبرق» به صورت کامل از او حمایت میکند. علاوه بر آن، دولت مصر و شخص عبدالفتاح السیسی هم برای جلوگیری از قدرت گرفتن اخوانالمسلمین در آفریقا از او حمایت میکند. این در حالی است که فائز السراج، نخستوزیر دولت وفاق ملی لیبی هم به عنوان مهره غربیها شناخته میشود اما مردم لیبی او را فاقد قدرت و مانور سیاسی در کشورشان میدانند. طیف سومی که اسلامگرا هستند، به عنوان خطر جدی برای خلیفه حفتر و فائز السراج به شمار میروند و از این جهت هر دو دولت مستقر در لیبی به دنبال مهندسی انتخابات هستند. در این میان بریتانیا به صورت کاملاً موذیانه و خاموش اوضاع را رصد میکند و امارات را به نمایندگی از خود وارد این پرونده کرده تا بتواند از خیزش طیف اخوانیهایی که دارای پایگاه اجتماعی در لیبی هستند جلوگیری کند و اینجاست که زورآزمایی سیاسی در شورای امنیت سازمان ملل برای ایجاد وقفه و تقسیم منافع کشورها مهم جلوه میکند.
* کارشناس مسائل آفریقا