توجه به مسأله موعود و آخرالزمان در ادبیات و سینمای جهان، این سوال را بهوجود میآورد که چرا با همه باورمندی به موضوع انتظار و آن هم انتظار یک حقیقت زنده، کمتر شاهد نمونههایی هستیم که بشود از آنها به عنوان آثاری استراتژیک در حوزه ادبیات کشور بویژه رمان یاد کرد؛ با اینکه تجربه نشر نشان داده آثار قدرتمند در این حوزه همواره با استقبال مواجه شدهاند. نمونه اخیر آن که به تعداد چاپهای فراوان نیز رسید، «رویای نیمهشب» بود که عاشقانهای با محوریت انتظار بود. کاربران شبکههای اجتماعی این کتاب را تبلیغ میکردند. در ایام چاپهای اول این کتاب پیامهایی با مضمون دعوت به خواندن این کتاب و ترویج آن در شبکههای اجتماعی منتشر میشد. در این بین ممزوج شدن یک حادثه به غایت دینی و الهی با عاشقانهای دوستداشتنی یکی از نکاتی است که خوانندگان را به سمت مطالعه این رمان سوق میدهد. ترویج معارف تشیع که کاری بزرگ و با اهمیت است هم در این کتاب مورد توجه قرار گرفته است. یکی از علاقهمندان مردمی این کتاب در مطلبی که در یکی از شبکههای اجتماعی منتشر کرده است با انتشار بخشی از این کتاب پیرامون معارف شیعه، مردم را به مطالعه آن توصیه کرده است: «ما شیعیان از پیامبر(ص) و اهلبیت او پیروی میکنیم. آن حضرت فرمودهاند که اهلبیت ایشان علی، فاطمه، حسن و حسین هستند. راستی هاشم تو چیزی از ماجرای غدیر شنیدهای؟» استقبال کاربران از طیفهای مختلف فکری و فرهنگی از این رمان عاشقانه، در واقع تقدیری از نویسنده خوشذوق آن یعنی مظفر سالاری است که اینگونه زیبا توانسته عاشقانه انتظار را به تصویر بکشد. «کمی دیرتر» از سیدمهدی شجاعی رمان دیگری است که در سالهای اخیر با استقبال مواجه شده است. این رمان که نخستینبار در سال1390 توسط انتشارات نیستان به چاپ رسیده و به گفته نویسنده در ابتدا قرار بوده با نام «آقا نیا» به چاپ برسد، از منظری متفاوت به مساله مهدویت میپردازد و با نقد جامعه منتظر رویکرد متفاوتی را در پرداخت به موضوع مهدویت در پیش میگیرد. شروع متفاوت «کمی دیرتر» نیز قابل تامل است. در شب نیمه شعبان، مرد جوانی برخلاف شعار واحد افراد حاضر در آن جشن فریاد «آقا نیا» سر میدهد. به تعبیر یکی از معرفهای کتاب در فضای مجازی این شروع جذاب ما را با شخصیتهایی آشنا میکند که همه مدعی انتظارند اما وقتی هنگامه عمل به شعارها میرسد، آن نمیکنند که میگفتند. رمان در فضایی مکاشفهگونه و بیزمان پیش میرود و مواجهه همه آدمها را میبینیم با قصه ظهور... و کشف چرایی «آقا نیا»ی جوان. نمایش همه تیپها و گروهها و اقشار که با بهانههایشان برای نخواستن یا خواستن امر ظهور شناسانده میشوند نیز از نکات دیگر کتاب است. کمی دیرتر در واقع رویکرد نقادانه به جامعه دارد و نویسنده از منظر خود دلایل محقق نشدن امر فرج را با قرار دادن آدمهای قصه در بوته آزمون و محک زدن صداقتشان بررسی میکند. مخاطب با خواندن این کتاب به چالش و کشمکشی درونی با خود میرسد و از خویش میپرسد که آیا یک منتظر واقعی است؟ سیدمهدی شجاعی در بخشی از این کتاب مینویسد: «بارها در طول نوشتن این رمان دچار تردید و دودلی شدم. یک دلم میگفت: بیا و از خیر این کار بگذر و برای خودت دشمنتراشی نکن. عقل هم چیز خوبی است! مثل مگس بر روی زخمها و عفونتها ننشین! خوبیها را ببین. دل دیگرم میگفت: نویسنده باید آینه باشد. آینه اگر زشتیها را بپوشاند و فقط زیباییها را نشان دهد که دیگر آینه نیست... سرت را درد آوردم ولی دوست داشتم بدانی که در طول این کار با خودم چه دست و پنجههایی نرم کردم... به خودم گفتم عموم کسانی که پیش از این تقدیر و تحسینت میکردند، بعد از انتشار این کار، ممکن است تقبیح و نکوهشت کنند».