صادق فرامرزی: هر دورهای از تاریخ و بطن و حاشیه هر حادثهای که بخشی از تاریخ را تبدیل به قسمتی برجسته و متمایز از سایر دورهها و حوادث میکند، با موقعیت و فضایی منحصربهفرد شناخته خواهد شد. تصویر حک شده در حافظه جمعی هر ملت حوادث را ورای تلخ و شیرینشان با دورهای از رخ دادن رویدادها میشناسد و شاید به همین دلیل باشد که مردم به حوادثی تلخ، واکنشی شیرین و به حوادثی شیرین، واکنشی تلخ نشان میدهند. در چنین وضعیتی عمدتا تجربه زیست جمعی مردم از دهه 60 که به شکلی عجیب با عناصر جنگ، محرومیت، کوچههای شهید داده و حتی صفهای طویل برای بهدست آوردن اقلام اولیه مورد نیاز عجین شده است، با شیرینی و غرور بیان میشود و با گذشت 3 دهه از آن ایام هنوز «نوستالژی» بازگشت به دهه 60 بیش از آنکه مردم را به یاد محرومیتها و قربانیان جنگ بیندازد، فضایی از تعاون، همدلی و احساس اصالت و اولویت جمعی را یادآوری میکند. تصویر و تصوری از «وحدت»، «قناعت» و «ایثار» مانع از آن میشود تا حافظه جمعی از دهه 60 خاطرهسازی منفی کند اما متقابل اینها در دهههای پس از آن که جامعه به سمت «مصرف انبوه» و شعارهای رفاهمحور میرفت و خبری از مصائب و محدودیتهای دهه 60 نیز چندان وجود نداشت، نحوه یادآوری آن دههها هیچگاه «نوستالژی» شیرینی همچون دهه 60 را خلق نمیکند. با این مقدمه میتوان نکته برجسته و متمایزکننده در محور حوادث تلخ پس از سیل اخیر را در فضای اجتماعی معاصر جستوجو کرد. نوع رفتار بازیگران انسانی موجود در صحنه و فضای سیلزده، محیطی عجیب و منحصربهفرد را شکل داده است. 2 نوع کوشش و رفتار جمعی در جهت تبدیل حادثهای واحد به محوری برای تقویت و تضعیف «پیوندهای انسانی» و کمرنگ کردن شکافها و تضادهای محیطی باعث شده قضاوت از نوع یادآوری حافظه جمعی ایرانیان نسبت به شرایط سخت اخیر را دشوار بدانیم. تصور آنکه در میان ادغام شدن یک بحران طبیعی (سیل) با فشار انسانی (ممانعت تحریمکنندگان از دریافت کمکهای خارجی) چه رفتاری از سمت محیط پیرامونی شکل میگیرد، قضاوت در اینباره را تبدیل به امری نه چندان آسان کرده است. در این بین و درست در شرایطی که فشارهای خارجی به عریانترین حالت ممکن تضاد و تخاصم خود را با قربانیان یک حادثه تصویر میکرد، ورود چشمگیر کمکهای مردمی کشوری که 3 دهه پیش حاکمیت استبدادی آن یورشی همهجانبه به محیط سیلزده حال حاضر داشته است، موقعیتی را فراهم آورد تا نوع برخوردها با این کمکرسانی متفاوت شود. آغاز ورود کمکهای مالی و انسانی کشور عراق و حضور بسیج مردمی این کشور برای کمک به سیلزدگان از یکسو باعث شد باور عمومی با درک این پیشفرض که حادثهای طبیعی باعث همدلی انسانی شده آن را نشانهای از رنگ باختن تفاوتها برای کمک به هم نوع بداند و در مقابل واکنشی خصمانه نیز فرصت را مناسب دید تا با تبدیل کردن کمکهای وارد شده، فضا را به سمت تبدیل کردن ریشههای برادری شکل گرفته در سالهای اخیر به سمت بازنمایی یک تجربه جنگی و خلق دوگانه عرب و فارس ببرد. ما اکنون در میانه حادثهایم و تحولات در حول محور مناسباتمان میچرخد و پیشگویی اینکه از بطن این حوادث چه حسی در حافظه جمعی مردم و نسلهای ایرانی شکل میگیرد امری تقریبا محال به نظر میآید. آنچه تنها میتوان با قطعیت از آن سخن گفت این است که فرصتی یگانه در جهت تعمیق روابط و شکلدهی به یک انسجام مهرورزانه منطقهای وجود دارد که بازیگران و عواملی در هر 2 طرف مرزها سعی در نقض و به چالش کشیدن آن دارند. ایستادن در مرکزی که یکسوی آن شعار «برادری» است و در سوی دیگر «برادرکشی» ارزش تلقی میشود، ما را با این فرض مواجه میکند که دقیقا چه چیز توانایی آن را ایجاد میکند تا «برادری» بهعنوان حاشیهای در بطن یک رخداد تلخ عمومی قوام یابد. انتخاب راهی که در آن کمکهای انسانی به پیوندی اجتماعی مبدل شود و توطئه تبدیل کردن اجتماعات به میدانهای نبرد انسان با انسان را ناکام بگذارد، راهی سخت است که طی آن جز با تبیینی صحیح و پوششی کامل میسر نمیشود.