همه کار را تمام شده میدانستند. استانهای صلاحالدین و موصل سقوط کرده و داعش با سرعت در حال حرکت به سمت بغداد و کربلا بود. سقوط بغداد هم اجتنابناپذیر مینمود. در این میان اتفاقی افتاد که زمین بازی را به کلی تغییر داد. آیتاللهالعظمی سیستانی فتوای جهادش را صادر کرد؛ فتوایی که تمام معادلات را به نفع جبهه مقاومت برگرداند. نتیجه اعلام این فتوا تشکیل نیرویی بود که سالها آرزوی آن را داشتیم، بسیج مردمی عراق یا همان «حشدالشعبی».
تشکیل این گروه نقطه عطفی در تاریخ عراق و همچنین تاریخ منطقه به شمار میرود که کمترین تاثیر آن را میتوان در بیرون راندن داعش از عراق و نابودی آن مشاهده کرد. حشدالشعبی از بیش از 40 گروه مختلف تشکیل شده است که اکثریتشان شیعه هستند اما گروههای سنیمذهب و مسیحی و ایزدی نیز در آن وجود دارند که باعث شده حشدالشعبی منحصر در گروههای شیعی نماند و ماهیت فراگیر پیدا کند.
چندی است اسم این گروه دوباره بر سر زبانها افتاده است. پس از بحران سیل در خوزستان و شدت گرفتن روزافزون آن در این استان، در رسانهها این خبر دست به دست شد: گروهی از نیروهای حشدالشعبی و «جنبش النجبا» که یکی از همان چهل و چند تشکل تحت هدایت بسیج مردمی عراق است – که به آن اشاره شد - با یکصد خودروی سبک و سنگین و
تجهیزاتشان از مرز مهران وارد ایران و روانه نواحی سیلزده شدهاند. همچنین فیلمهایی از لحظه ورودشان به خوزستان در سطح وسیعی در شبکههای اجتماعی منتشر و پخش شد و تا حد زیادی همین جا بود که کمکهای مرسوم بینالمللی در مواقع رخ دادن بلایای طبیعی تبدیل به موضوعی سیاسی از طرف برخی چهرههای مشهور و سلبریتیها شد.
طرح کردن این مساله که سپاه پاسداران از ابتدای وقوع سیل به دنبال بهرهجویی سیاسی و تبلیغاتی از فرآیند امدادرسانی بوده و از طریق ورود نیروهای بسیج مردمی و قطار کردن صدها خودرو از مرز مهران تا خوزستان به دنبال مانور تبلیغاتی و قدرتنمایی بوده است، یکی از ابتداییترین واکنشها در این زمینه بود. از دیگر ادعاهای عجیب و مضحکی که مطرح شده، این بود که حضور نیروهای بسیج مردمی عراق در خاک ایران با هدف عادیسازی این اقدام انجام شده تا در مواقع لزوم از ظرفیت آنها برای سرکوب اعتراضات داخلی استفاده شود که البته این ادعا مسبوق به سابقه بود و پیش از این در ایام فتنه88 برخی فعالان رسانهای جریان فتنه شایعهای بیسند مبنی بر حضور نیروهای حزبالله لبنان برای سرکوب تظاهرات با نیت تبدیل کردن آشوبهای خیابانی به یک جنگ قومیتی طرح کرده بودند. اما جنجالیترین واکنش از سوی یکی از بازیگران مشهور سینما رخ داد که با منتشر کردن فیلم یکی از مردم بومی مناطق سیلزده چنین نوشته بود که چون ایران و حزب بعث در دوران دفاعمقدس 8 سال با هم جنگیدهاند پس نیروهای حشدالشعبی نباید در خوزستان حضور داشته باشند و در تلاشی عجیب سعی کرده بود با یکیانگاری حشدالشعبی با حزب بعث و تبدیل کردن آن به صورت مسالهای در چارچوب جنگ ایران و عراق، از آن بهعنوان جلوهای از خیانت یاد کند. البته این موضع سلبریتی پرحاشیه واکنشهای منفی زیادی در آن فضا داشت. عمده کاربران در جواب او با تبیین تعریف اشتباهش نسبت به حشدالشعبی و حزب بعث و همچنین استاندارد دوگانه او در برخورد با کمکهای خارجی، جنبه نژادپرستانه این موضع را محکوم کردند. طرح کردن مباحثی دیگر همچون ورود کامیونهای کمک بهعنوان واسطهای برای خالی کردن بازار خوزستان از اجناس و... هم از دیگر شبهاتی بود که در این فضا طرح شد. هرچند میتوان به شرح دیگر واکنشهای مغرضانه در فضای مجازی برای تبدیل کردن یک حرکت انسانی که مقوم انسجام و دوستی میان 2 ملت همسایه بوده به حرکتی در جهت اختلافافکنی میان 2 ملت و تبدیل کردن بذر دوستی به میوه دشمنی ایرانیان و عراقیها پرداخت اما اکتفا به همین میزان از واکنشها صورتمسالهای را آشکار میکند که در آن ارادهای جمعی شکل گرفته تا با بازتولید کردن ریشههای نزاع قومیتی، احیای دوگانه عرب - فارس، تبدیل کردن اقدامات انساندوستانه به توطئههای سیاسی و...، مسیر فضای عمومی منطقه را به سمتی ببرند که به جای شکلگیری ائتلافی مردمی و دوستانه علیه توطئههای منطقهای از قبیل کمک رزمندگان ایرانی، پاکستانی و افغانستانی به ریشهکن شدن تروریسم تکفیری داعش در عراق و سوریه، آن را تبدیل به زمینی از حقد و کینه برای تداوم یافتن نزاعها در راستای منافع آلسعود، رژیم صهیونیستی و آمریکا کنند. به زبان سادهتر، میتوان گفت واکنشهای عامدانه یا جاهلانه برای تبدیل کردن فضای مودت به فضای دشمنی و تقویت خشم و کینه قومیتی تنها درپی تبدیل کردن منطقهای به دنبال صلح، به منطقهای در تمنای جنگ است.