محسن شهمیرزادی: سانس 19:10 سالن 6 چارسو بنا بود میزبان فیلم جنایی «به بازی گرفتهشدگان» از مجارستان باشد که مخاطبان موقع حضور در سالن متوجه شدند با یک فیلم تاریخی آلمانی- اتریشی-ایتالیایی روبهرو هستند. فیلم ICEMAN یا همان مردیخی اثری تجربهگرا و تاریخی محسوب میشود که شاید تنها مزیت آن نیز همین تجربه کردن فضاهای جدید در سینما به حساب آید. داستان از یک گزارش تاریخی شروع میشود؛ سال ۱۹۹۱ در اوتزتال رشتهکوههای آلپ یک جسد یافت میشود که بسیاری بر این باورند این پیکر، یکی از همان کوهنوردانی است که سالها پیش در همان نقطه منجمد شده بودند اما آزمایشهای بعدی نتیجه دیگری را نشان میدهد. این جسد نه متعلق به کوهنوردان در چند سال گذشته، بلکه پیکر انسانی در 5 هزار سال پیش است که در میان برف و یخ مدفون شده بود. روایت فلیکس راندوو، کارگردان و نویسنده مرد یخی حول همین شخصیت شکل میگیرد و پیرنگ اصلی داستان این است که او چرا 5 هزار سال پیش در دوران نوسنگی به چنین نقطهای رسیده و در یخبندان مدفون شده است. اگرچه دادههای علمی اندکی نسبت به وضعیت مردمان دوره نوسنگی وجود دارد اما این ایده بکری برای یک نویسنده خیالپرداز است تا بتواند داستان خود را در 5 هزار سال قبل روایت کند. همین مساله اولین محدودیت سینماگر این اثر است، چرا که اطلاعات بسیار اندکی نسبت به آن برهه وجود دارد و حداقلیترین شرایط زندگی در آن دوره میتواند سوژههای کمتری را در اختیار نویسنده برای روایتی جذاب قرار دهد اما مساله اینجاست که ساختارشکنی اصلی مرد یخی به روایتی از دوران نوسنگی و مردمانش بازنمیگردد؛ این فیلم برای اکران در جشنواره جهانی فیلم فجر هیچ نیازی به زیرنویس نداشت، چرا که از اساس هیچگونه دیالوگی در این فیلم مشاهده نمیشود. تنها اسمهای خاصی چون «تینکا» و اسامی شخصیتهای اصلی در برخی سکانسها تکرار میشود. فیلم روایت «کیلب» رهبر قبیلهای در دوران نوسنگی است که از تمثال مقدس «تینکا» مراقبت میکند. روزی که کیلب به شکار رفته است، برخی افراد از قبیلههای دیگر به قبیله او حمله کرده و برای ربودن تینکا تمام اهالی را از جمله همسر و فرزندانش به طرز فجیعی به قتل میرسانند. در این میان تنها یک نوزاد که فرزند کیلب است زنده میماند و سفر انتقام او از همینجا برای بازپسگیری تینکا آغاز میشود. البته مخاطب همه این خلاصه داستان را از مشاهده فیلم متوجه نمیشود! کما اینکه نگارنده نیز برای فهم داستان اصلی دست به دامان جست و جوی اینترنتی شد. نهتنها زبان کاراکترها از بیان دیالوگ بسته شده که این بدعت در بیکلام بودن فیلم، روایت قصه را نیز الکن و ناقص کرده است؛ همانطوری که بسیاری از پیرنگهای فیلم بچگانه و کاملا بدون منطق پیش میرود و کارگردانی کم نقص را شدیدا تحتالشعاع قرار میدهد. اگر بنا باشد دلیلی برای حضور «مرد یخی» در جشنواره جهانی فجر عنوان کنیم، تنها همین ایده جذاب اما ابتر در روایت دوران نوسنگی و خلق اثری بدون دیالوگ است تا فیلمسازان ایرانی نیز از فضای واقعگرا زده سینما به سمت ایدههای خلاقانه تمایل پیدا کنند، در غیر این صورت این فیلم را به همراه بسیاری از فیلمهای دیگر جشنواره باید در زمره آثاری دانست که چندان از شأن هنری
برخوردار نیستند.