احسان سالمی: «این سردار خیبر، قلعه قلب مرا نیز فتح کرده است»؛ این عبارتی بود که سید شهیدان اهل قلم در وصف سردار رشید سپاه اسلام، حاج محمدابراهیم همت نوشت؛ جملهای که میخواهم آن را از شهید آوینی قرض بگیرم و در وصف شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی به کار ببرم. جوانی از جنس همین جوانان امروز جامعه ایرانی که سر در آسمان و پا در زمین داشت. جوانی که مثل خیلی از جوانان امروز دانشگاه رفت، درس خواند، عاشق شد، ازدواج کرد، پدر شد ولی در نهایت توانست خود را هماندازه و همسایز لباس تکسایز شهادت کند و آسمانی شود. «قصه دلبری» روایت زندگی «عاشقانه» و «پر از احساس» شهید محمدحسین محمدخانی با همسرش مرجان دُرعلی است؛ یک روایت دلبرانه از زندگی شهیدی که تکتک اجزای زندگیاش رنگ و بوی شهادت میدهد؛ از اصرارش بر مطابقت دادن جز به جز برنامههای زندگیاش با برنامه هیأت و حضور در مراسم عزاداری تا نگاهش به روابط خانوادگی و شخصی که سعی کرد همیشه بیشترین مطابقت را با دستورات دینی داشته باشد. روایت همسر شهید محمدخانی در این کتاب یک روایت روان و جذاب و البته بدون سانسور از تجربه زندگی 5 ساله با یک شهید است؛ روایتی که سعی کرده تا دربرگیرنده همه ابعاد زندگی شهید و نه فقط بعد عرفانی و معنوی او باشد؛ محمدحسین «قصه دلبری» مثل همه ما آدمهای معمولی رستوران میرفت، عاشق درست کردن غذاهای خوشمزه بود، برای همسرش لباس میخرید و اگر در توانش بود اتفاقا لباسها و هدایای گرانقیمت میخرید، اهل سفر بود، گاهی عصبانی میشد، دوست داشت تا تیپ و ظاهری خوب داشته باشد و برای همین هم مو کاشت ولی آن چیزی که او را از ما آدمهای معمولی متمایز میکرد عشقش به شهادت بود. عشقی که سرانجام او را آسمانی کرد. «قصه دلبری» را میتوان به عنوان یک غذای مکمل به همه آنها که قصد ازدواج دارند و به همه زوجهای جوان توصیه کرد؛ الگویی توامان برای آنکه یاد بگیریم و یاد بگیرند چگونه میتوان هم از زندگی دنیوی لذت برد و هم از لذت وجود معنویت در زندگی بهرهمند شد. الگویی برای آنکه چگونه میشود برای رسیدن به عشق به جای توسل به هزاران راهکار عجیب و غریب، در آستان مقدس امام الرئوف معتکف شد تا او هرآنچه خیر ما است، برایمان از خدا مسألت کند. گذشته از روایت شیرین همسر شهید از حالات و روحیات خاص محمدحسین، دستنوشتههای او نیز دریایی از معرفت و عشق و خداشناسی است که حتی اگر همین روایتها از او نیز در دسترس نبود؛ دستنوشتههایش نشان میداد عشق به شهادت تا چه اندازه در وجود او شعلهور بوده است؛ او در یکی از دستنوشتههایش خطاب به همسرش مینویسد: «از خدا خواستم که تو را سبب شهادت این حقیر قرار داده و بهواسطه تو مرا در خیل کربلاییان بپذیرد. پس ای سبب شهادتم! بدان که من و تو و این دنیا همه فانی خواهیم بود. پس من را برای خودت مخواه و فقط برای خدا بخواه...». «قصه دلبری» را محمدعلی جعفری نوشته و انتشارات روایت فتح آن را روانه بازار نشر کرده است؛ اثری که این روزها با همکاری مجمع ناشران انقلاب اسلامی و انتشارات روایت فتح به عنوان کتاب محوری پویش «کتاب و زندگی» و مسابقه کتابخوانی آن، انتخاب شده است.