میگویند راحتترین راه برای شناخت آدمها، انداختن نگاهی کوتاه به کتابخانهشان است، کتابخانه هر فرد را که ببینی میتوانی به عمقی مناسب در شناختش نائل آیی. برای آنها که دستی به قلم میبرند، انداختن نگاهی کوتاه به نوشتهشان کافی است تا به فضا و منظومه معرفتی آنها تسلط یابیم. در چنین شرایطی شاید سختترین کار انداختن نگاهی به دفترچه یادداشتهای مصطفی چمران باشد! احتمالا میتوان این انتظار را داشت که در صفحه اول آن با مناجاتی عارفانه روبهرو شویم، در صفحه بعدی به ناگاه نامهای عاشقانه ما را به خود آورد، صفحه بعدی ما را در دنیایی از فرمولهای فیزیک غرق کند، پس از آن با شرح خاطراتی از مبارزات دانشجویی مواجه شویم و در نهایت به خاطرات او از ایام جنگهای چریکی بر بخوریم. شناخت چمران از نوشتههایش همینقدر سخت است و عجیب، مردی برای تمام عرصهها با کولهباری از تجربه همه ساحتهای مبارزه. در متن پیشرو به بازخوانی 2 یادداشت متفاوت از مصطفی چمران میپردازیم، یادداشتی در دنیای عارفانه او و شرح حالاتش با پروردگار خویش و یادداشتی ماجراجویانه از آذر خونین دانشکده فنی دانشگاه تهران در سال 1332، یادداشتهایی که گویا اعتراف خود چمران بر پیچیدگی تمام حالات و احوالات خود او است!