printlogo


کد خبر: 211143تاریخ: 1398/4/15 00:00
به دشمن پاس گل ندهیم!

حسن رضایی: آنچه در وضعیت کنونی کشور می‌تواند چالش واقعی محسوب شود، چیست؟! پاسخ دادن به این سوال، می‌تواند مشخص کند ما باید به کدام ‌سو گام برداریم و فهم آن، بیش از عامه مردم، برای مسؤولان کشور ضرورت دارد. «ریچارد نفیو» طراح اصلی تحریم‌‌های آمریکا علیه ایران اخیرا در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی به واقعیتی مهم و تاریخی اعتراف کرده است. نفیو با تبلیغاتی خواندن تحریم‌‌های اخیر آمریکا علیه ایران می‌گوید: «تحریم‌‌‌هایی که دولت ترامپ الان دارد اعمال می‌کند، تحریم‌‌‌هایی است که زمان اوباما اعمال شده است؛ اصلا دیگر جایی نمانده که آمریکا آن را تحریم نکرده باشد». اوباما نیز اندکی پس از اجرایی شدن برجام گفته بود: «اگر قرار بود این تحریم‌ها ادامه پیدا کند، برای مثال باید بزرگ‌ترین بانک‌‌های جهان را تحریم می‌کردیم یا باید کشورهایی مانند چین را از سیستم مالی آمریکا حذف می‌کردیم و چنین اقداماتی در قبال بزرگ‌ترین طلبکاران ما می‌توانست موجب از بین رفتن اقتصادمان شود».  
اوباما در ادامه تاکید می‌کند: «این اقدامات همچنین می‌توانست نقش بین‌المللی دلار به عنوان ذخیره ارزی در جهان را زیر سوال ببرد. اگر ما این توافق (برجام) را نمی‌کردیم، تحریم‌ها فرومی‌ریخت». با گذشت زمان، حالا به‌راحتی می‌توان درست یا غلط بودن سخنان آن روز باراک اوباما را محک زد. کشورهای چین، روسیه، ترکیه و حتی اتحادیه اروپایی اخیرا تصمیم گرفته‌‌اند دلار را تدریجا از مبادلات مالی خود حذف کرده و ارز ملی خود را جایگزین آن کنند. اقتصاد ایران نیز بر خلاف تصوری که در چند سال گذشته مدام از سوی برجامیون تبلیغ شده، با وجود پاره شدن برجام، فرو نپاشیده است. غالب گرفتاری‌‌های کنونی اقتصاد ایران عمدتا به دلیل سوءمدیریت‌‌‌هایی چون دلار جهانگیری و تکانه‌‌‌هایی از این جنس است تا تحریم‌‌های خارجی. «علی ربیعی» سخنگوی دولت هم اخیرا از این گفته است که فروش نفت را به بیشتر از دوره قبل تحریم‌ها رسانده‌ایم!
این یعنی آنکه مسأله فشار تحریم‌‌های آمریکا یک موضوع حاشیه‌ای در سرفصل اولویت‌‌های کنونی کشور است و برای حل معضلات، باید بیش از هر چیز به اصلاح رویکردهای مدیریتی در داخل پرداخت. مسأله اما ظاهرا از نظر دولت به صورت دیگری است و حل معضلات، با وجود تجربه تلخ برجام، همواره منوط به انعقاد قراردادی است که یک طرف آن غرب باشد. پس از آنکه «محمدجواد ظریف» در دفاع از پیوستن کشور به الزامات FATF برخی نهادهای نظام را به هزاران میلیارد پولشویی سالانه متهم کرد، «حسن روحانی» نیز اخیرا گفته است: «فردا اگر روابط بانکی ما دچار مشکل شد، مردم نگویند دولت ناکارآمد است». در کارآمدی دولت البته بعید است کسی شک کند(!) این مسأله اما حتما شک‌برانگیز است که وزیر خزانه‌داری آمریکا هم در نشست اخیر FATF، کارکرد آن برای دور زدن تحریم‌ها توسط کشورهای یاغی(!) را ستوده است.
«استیو منوچین» می‌گوید: «کشورهای یاغی، تروریست‌ها، و سندیکاهای جنایی بین‌المللی به‌طور فزاینده‌ای در دور زدن تحریم‌ها و سایر اقدامات پیشگیرانه، خبره و ماهر شده‌‌‌اند. من این سازمان را تشویق می‌کنم تا کارهایی را که در اینجا انجام شد، به منظور اطمینان از اینکه خط‌مشی‌ها و کنترل‌های شبکه جهانی FATF به طور موثر برای مواجهه با این تهدید تکامل یافته است، تکمیل کند». واقعیت خنده‌دارتر این است که اروپایی‌ها هم پیش از این، اجرایی شدن اینستکس را منوط به پیوستن ایران به تعهدات ذیل کارگروه ویژه اقدام مالی کرده بودند. در ابتدای این یادداشت، به صورتی مستدل توضیح داده شد که چرا اکنون مسأله اصلی ما، اصلاح رویکردها در عرصه مدیریت داخلی است و نه تحریم‌‌‌‌ها. دولت اما وقتی بحث به تکالیفش در داخل کشور هم می‌رسد، استدلال‌‌های بدیعی برای کار نکردن دارد!
ادعای محدودیت اختیارات رئیس‌جمهور از این جمله است. امری که ابتدا توسط آقای روحانی مطرح شد و هرچند وقت یک‌بار توسط برخی افراد دیگر هم تکرار می‌شود. سوال نخست در این زمینه این است: مگر آقای روحانی با تجربه چند دهه مدیریت عالی در جمهوری اسلامی، از اختیارات و تکالیف رئیس‌جمهور آگاه نبوده است؟ پاسخ می‌تواند این باشد که رئیس‌جمهور گفته‌‌اند در شرایط ویژه جنگ اقتصادی، باید به رئیس‌جمهور اختیارات بیشتری داده شود. خب! سوال دوم: مگر این اختیارات قبلا به ایشان داده نشده است؟! حسن روحانی 15 اسفندماه 97 روایت خود از تشکیل شورای هماهنگی اقتصادی سران قوای سه‌گانه را اینگونه تشریح کرده است: «مقام معظم رهبری گفتند الان شرایط جنگ است و نیاز به فرمانده این جنگ داریم که باید فرمانده آن رئیس‌جمهور باشد». شورای عالی هماهنگی اقتصادی قوای سه‌گانه قادر است حسب ضرورت حتی قوانین مصوب مجلس را نادیده گرفته، هر اقدامی را که برای مقابله با جنگ اقتصادی دشمن لازم می‌داند، انجام دهد.
حرف آخر را در این شورا هم طبعا رئیس‌جمهور- به‌عنوان فردی که مهار اجرایی کشور و ریاست شورای مذکور را در دست دارد- می‌زند و حضور سران 2 قوه دیگر اساسا برای کمک به ایشان است. دکتر پورابراهیمی، رئیس سابق کمیسیون اقتصادی مجلس، سال گذشته درباره میزان همکاری رهبر معظم انقلاب با دولت در این حوزه گفته است: «رهبر انقلاب در پیام خود به رئیس‌جمهور بر این نکته تأکید فرمودند که هرجا مصوبه‌ای در این شورا به تصویب رسید، دیگر معطل موافقت ایشان نشده و کارها را سریع‌تر آغاز کنند». «سعید لیلاز» از صاحب‌نظران اقتصادی حامی دولت نیز سال گذشته چند ماه پس از تشکیل همین شورا و بی‌عملی دولت در مواجهه با تلاطم بازار ارز و طلا بود که اظهار داشت: «اختیاراتی که آقای خامنه‌ای به روحانی و سران 3 قوه داده‌اند، اگر به چوب داده بودند تا الان یک کاری کرده بود!»
طرح چنین ادعاهایی درباره اختیارات رئیس‌جمهور از سوی حامیان دولت و شخص ایشان در رسانه‌ها اما اگر برای داخل کشور آب نشود، برای دشمن خارجی، نان خوبی خواهد داشت. از این حیث، پرداختن به چنین موضوع غیرواقعی و حاشیه‌ای را می‌توان در کنار پرتاب وقت و بی‌وقت واژه «همه‌پرسی» به فضای عمومی جامعه از سوی رئیس‌جمهور قرار داد. پالسی که هر دوی این اقدامات در میانه جنگ اقتصادی به طرف خارجی می‌دهد، چیزی جز وجود شکاف در بدنه حاکمیت ایران پیرامون مذاکره یا مقاومت در شرایط کنونی نیست. امری که به صورت یک خط در میان، پایه ضرب‌الاجل‌‌های ایران به طرف خارجی را سست کرده، هر روز او را وقیح‌‌‌‌‌‌تر خواهد کرد. اینکه دولت و حامیانش واقعا نمی‌دانند
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد هم، خود محل بحثی جداگانه است که تشریح آن فرصتی دیگر می‌طلبد.


Page Generated in 0/0073 sec