printlogo


کد خبر: 211184تاریخ: 1398/4/16 00:00
در صفحه ادب بخوانید:یادداشتی بر کتاب «چراغ‌‌های روشن شهر»
دختری میان کوچه‌‌های جنگ

آرش چراغی: کتاب «چراغ‌‌های روشن شهر» که بازنمایی فرازی تاثیربرانگیز از زندگی «زهره فرهادی» در خرمشهر جنگ‌زده است، به چند دلیل ادبی و اجتماعی کتاب مهمی تلقی می‌شود. با این حال پیش از آنکه به اهم دلایل درخشان کتاب حاضر بپردازیم، لازم است اندکی پدیدارشناسی تعادل و عدم تعادل زیست فردی و اجتماعی بر اثر برخورد با پدیده‌‌های خسران‌آور طبیعی یا انسانی را بشکافیم تا بتوانیم فرد یا اجتماع مورد برخورد با این پدیده‌ها را تحلیل کنیم. در زیست فردی و اجتماعی انسان فرازهای بسیاری وجود دارد که نقطه اوج عاطفی و ثقل مرکزی شخصیت او است. بسیاری از این فرازها گاه زیست طبیعی فرد و اجتماع را مختل کرده و تعادل وی را بر هم می‌زند. از آن پس فرد یا جامعه دائما در تلاش برای بازیابی تعادل اولیه است تا اینکه بر اثر مواجهه با فراز و فرودهای بسیار و بازیابی تعادل آغازینش به دگرگونی و بازشناخت فردی و جمعی دست می‌یابد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. به این سبب است که نظریه‌پردازان ادبی این‌گونه از فراز و فرودهای فردی و اجتماعی را که سبب دگرگونی آگاهی و استحاله فرد و اجتماع می‌شود به درام تشبیه کرده‌‌‌اند. با این پیش‌درآمد کوتاه به استقبال پاساژهای اندیشه و رخدادهای کتاب حاضر می‌رویم تا پاره‌‌های ساختاری درام واقعی شهر خرمشهر با تمام ابعاد اجتماعی و راوی آن یعنی زهره فرهادی را بشکافیم.
کتاب «چراغ‌‌های روشن شهر» خودنگاره شخصی دختر نوجوانی به نام زهره فرهادی در یک خانواده پرجمعیت در شهر خرمشهر است که به یکباره با هجوم ارتش عراق به مرزهای جنوبی کشور مواجه می‌شود. او که سری پرسودا دارد، پس از تخلیه شهر و مهاجرت خانواده پرجمعیتش به هندیجان، در خرمشهر می‌ماند و هم در مقام امدادگری ناشی اما جسور و هم در مقام مدافعی متعصب در مقابل سقوط خرمشهر به‌دست ارتش بعثی رشادت‌گری می‌کند. قصه این کتاب تجربه سال‌ها مبارزه زهره فرهادی در شهر خرمشهر و آبادان تا پایان جنگ تحمیلی است. گفتنی است این کتاب توسط خانم «فائزه ساسانی‌خواه» به رشته تحریر در آمده و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. اولین عنصر از بن‌مایه‌‌های ساختاری و محتوایی کتاب حاضر استعاره مفهومی عنوان کتاب (چراغ‌‌های روشن شهر) است که به عنوان پیش‌درآمد ورود به دروازه کتاب حاضر نقش مهمی را در القای معنای کلی اثر به مخاطب ایفا می‌کند. هوشمندی نویسنده در جانشینی واژه «روشن» به جای «خاموش» در عنوان کتاب، دنیای تفکر حاکم بر کتاب را پیش روی مخاطب می‌گشاید و به عنوان اولین قلاب فکری اثر پیش از مواجهه مخاطب با جهان آن، وی را به مرکز آن پرتاب می‌کند. معنای واژگانی «چراغ‌‌های روشن شهر» در این عنوان صرفا محدود به چراغ‌‌های واقعی شهر نیست و در آن چراغ به جوانان شجاع شهر تشبیه شده است که با چنگ و دندان از سقوط شهر (خاموشی شهر) جلوگیری می‌کنند. دیگر عنصر جذاب و خوش‌ساخت کتاب، جنسیت زنانه راوی مرکزی و شخصیت اصلی روایت است، زیرا جنسیت راوی، دغدغه روایت جنگ و نوع پردازش رخداد‌‌های جنگ را با لحنی دیگر و مرتبط با ظرفیت‌‌های ویژه خود در درگیری با مسائل جنگ بازنمایی می‌کند که در هر یک از آنها ابعاد متفاوتی از جنگ در مرکزیت روایت قرار می‌گیرد. اما پیش از آنکه به جنسیت راوی در این روایت و ظرفیت‌هایش بپردازیم، لازم است به شیوه و گونه روایتگری کتاب نیز اشاره کنیم که چیدمان روایت در آن از نوع چیدمان درون به برون است. روایت در این کتاب با شخصیت زهره فرهادی مجال آغازیدن می‌گیرد و پس از نمود یافتن وی، رشد می‌کند و به هر جا که رجعت کند، مخاطب را نیز با خود همراه می‌کند. لازم به ذکر است در روایتگری درون به برون، شخصیت خود به جهان داستان رجعت می‌کند و او است که در مرکز ثقل روایت قرار می‌گیرد. در مقابل این روایتگری، روایتگری از نوع برون به درون قرار می‌گیرد که در آن داستان (رخداد) شخصیت را در چنگال خود قرار می‌دهد و از آن پس شخصیت در تلاش است خود را از چنگال موانع قصه یا رخداد واقعی (جنگ) برهاند. حال در این اثر، شخصیت زهره فرهادی به عنوان رهبر روایت به درون واقعه‌ای پرتاب می‌شود که اتفاقا به اختیار وی نیز رخ نداده است. حمله ارتش عراق به ایران و شخصیت اندک ماجراجوی زهره فرهادی در این کتاب با همدیگر تلاقی پیدا می‌کند و از این نقطه به بعد که در یک‌پنجم آغازین کتاب رخ می‌دهد، جدال و شیوه برخورد زهره فرهادی با این پدیده شوم و هراس‌انگیز را تجربه می‌کنیم. هر چند این عنصر را نمی‌توان عنصر آگاهانه و تخیل‌محور ادبی در امر بازنمایی کتاب حاضر تلقی کرد اما براستی که اگر روایت زهره فرهادی در این کتاب جای خودش را به روایت یکی از برادرانش می‌داد و قصه حماسه حاضر از زبان یک مرد بازگو می‌شد، تجربه‌‌های عاطفی، نوع بازنمایی و حتی مکان‌‌های بازنمایی در کتاب چرخشی متمایز انجام می‌داد و تبدیل به اثری دیگر با جهانی دیگر می‌شد. در همین نقطه است که می‌توانیم این اثر را ورای یک اثر ادبی- تاریخی صرف، اثری اجتماعی و ضرورتمند در باب جنگ تحمیلی نیز قلمداد کنیم، زیرا آنچه را مخاطب از دریچه عین و ذهن زهره فرهادی در این اثر تجربه می‌کند، از نوع گفتمان و حماسه‌ای دیگر در دفاع از شهر خرمشهر است که تاکنون کمتر یا با بن‌مایه‌‌‌هایی ضعیف‌‌‌‌‌‌تر پرداخت شده است. روایت زنان از جنگ همیشه روایتی جذاب است و به سبب آشنازدایی آنان از جنگ، بدعت خاصی را از لحاظ ساختاری و محتوایی به اثر می‌بخشد. نظیر این بدعت را می‌توانید در کتاب «خانم کارکوب» که توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده، بیابید که بحق این اثر نیز اثری شایسته در حوزه زنان جنگ قلمداد می‌شود.  زهره فرهادی در زمان واقعه حمله به ایران و پیش از آن (رخداد انقلاب اسلامی) دوره بلوغ فکری و فیزیکی خودش را سپری می‌کند و تلاقی این واقعه با رخداد هولناکی چون جنگ تحمیلی، درام پیچیده‌ای را پیش‌روی مخاطب قرار می‌دهد که صدالبته بخش عظیمی از این درام مرتبط با کشمکش عاطفی و درونی زهره فرهادی با واقعه جنگ است که گاه تن به کشمکش بیرونی نیز می‌دهد و منجر به خلق صحنه همراهی وی با یک رزمنده در گمرک خرمشهر می‌شود که در آن برای نخستین‌بار راوی، وحشت هجوم گلوله‌‌های دشمن را از نزدیک احساس کرده و به یاری رزمندگان در مقابله با بعثی‌ها در این نقطه از شهر می‌شتابد. جنسیت زهره فرهادی در جنگ بر حسب ضرورت، وی را به درمانگاه‌ها و بیمارستان‌‌های شهر خرمشهر و بیمارستان طالقانی شهر آبادان می‌کشاند که تصویرگری او از این مکان‌ها یکی از تاثربرانگیزترین و در عین حال از کامل‌ترین بازنمایی‌‌‌هایی است که تاکنون از تاثیرات رخداد جنگ در خرمشهر و آبادان اتفاق افتاده است. به همین سبب نیز است که با تاکید و جدیت می‌توان بازنمایی حاضر را به عنوان منبعی کامل و شگفت‌انگیز به نویسندگان و اقتباس‌گران امر جنگ با تمرکز در شهرهای آبادان و خرمشهر معرفی کرد. روایتگری زنانه زهره فرهادی را باید در صحنه درخشان بازگشت دوباره وی به خانه در منطقه کوت‌شیخ خرمشهر پس از سقوط شهر توسط عراق پیگیری کنیم که در آن به زیبایی عواطف زهره را به عنوان دختری نوجوان پس از برهم زدن تعادل زیستی شهر و خانواده‌‌‌‌‌اش نشان می‌دهد. نقطه اوج عاطفی و صحنه طلایی کتاب درست در این صفحات گنجانده شده که در آن زهره به همراه دوست امدادگرش به خانه‌‌‌‌اش بازمی‌گردد و با صحنه‌ای دلخراش از خانه و خاطرات گذشته‌‌‌‌اش روبه‌رو می‌شود. «سیل خاطرات هجوم آورد به ذهنم. یاد یکی دو سال قبل افتادم. دلم خیلی گرفت. بهترین و بدترین خاطرات زندگی‌ام  را در این خانه گذرانده بودم. این خانه شاهد بزرگ شدن و قد کشیدن ما و شاهد شوخی‌ها و خنده‌ها، غم‌ها و اشک‌های‌مان بود». (صفحه 338)
عواطف زنانه راوی درست در جایی فوران می‌کند که با اسباب و اثاثیه‌ای زخمی و متلاشی شده مواجه می‌شود: «چند جای فرش‌‌های دست‌باف لاکی و کرم‌رنگ که یادگار مادر بود، سوراخ شده بود. دلم سوخت. شیشه پنجره سالن که رو به حیاط باز می‌شد شکسته بود. بعضی از وسایلی که توی ساختمان افتاده بود، برایم آشنا نبود». (صفحه 340)
راوی که پس از مدت‌ها به خانه محل سکونتش برگشته، سعی می‌کند پس از سال‌ها دوباره آن صحنه دردناک را برای مخاطب بازآفرینی کند. به همین سبب به سرعت هر یک از اشیا را از صافی ذهن قصه‌پردازش عبور می‌دهد تا بهتر بتواند القاگر مخاطب باشد. بیشتر جذابیت این صحنه به سبب ذهن قصه‌پرداز و همراهی روان اما پرالتهاب راوی رخ داده است. به عنوان نمونه می‌توان به بخشی اشاره کرد که در آن راوی به چرخ‌خیاطی مادرش در طبقه بالای منزل‌شان اشاره می‌کند که نمی‌تواند برود و آن را ببیند: «خیلی دلم می‌خواست بروم طبقه بالا و چرخ‌خیاطی مادرم را که با آن لباس‌‌های قشنگی برایم دوخته بود، بردارم. پایه چرخ‌خیاطی‌‌‌‌اش چوبی و بدنه آن سیاه بود و با حرکت پا کار می‌کرد... دلم می‌خواست همه اسباب و اثاث‌ها را بردارم ببرم اما نمی‌توانستم». (صفحه 345) 
در ادامه نیاز است به نکته‌ای اساسی در خودنگاره‌نویسی که تعادل میان شخصی‌‌سازی و دقت تاریخی است اشاره کنیم که به عنوان یکی از درخشان‌ترین عناصر ساختاری کتاب حاضر در تار و پود آن ریشه دوانده است. راوی کتاب «چراغ‌‌های روشن شهر» حتی در شخصی‌‌‌‌‌ترین لحظات زندگی‌‌‌‌اش در تجربه واقعه جنگ از مونولوگ‌گویی‌‌های غیرضروری و گاه غیرمنطقی و برون‌سپاری عواطف درونی‌‌‌‌اش پرهیز می‌کند. از طرفی راوی دختر کتاب در این اثر نیز صرفا یک نظاره‌گر مفعول که تنها به گزارش وقایع می‌پردازد نیست، بلکه او خود بخشی از رخداد است. در بیشتر صفحات کتاب درون یا ذهن راوی با برون یا عینیت جهان خارج از خود همسو و همراستاست. به همین جهت در کتاب حاضر با پدیدارشناسی و نشانه‌شناسی اماکن شهر، جغرافیا و حتی باور‌ها و ارزش‌های مردم جنوب در مواجهه با جنگ روبه‌رو هستیم و به همین سبب است که می‌توانیم اثر را به عنوان اثری موثق در باب نشانه‌شناسی شهر خرمشهر و آبادان در سال‌های جنگ تحمیلی معرفی کنیم. اساسا به سبب همین اصل بنیادین مخاطب براحتی قادر است خود را با تمام 550 صفحه کتاب حاضر همراه کند، زیرا که اگر راوی نوجوان این اثر صرفا به ذکر گزارش‌گونه از وقایع می‌پرداخت یا تنها عواطف و درون پریشان خود را برون‌سپاری می‌کرد، بدون شک خوانش این حجم از کتاب از صبر و حوصله مخاطب خارج می‌بود. 
از دیگر بن‌مایه‌‌های درخشان کتاب باید به زبان سلیس و بدون پستی‌ و بلندی‌های غیرضروری کتاب اشاره کنیم که در تمام صفحات کتاب در اختیار موقعیت‌ها و حالت‌‌های درونی راوی قرار گرفته و بی‌جهت و بدون منطق ضروری خود را برجسته نمی‌کند. اما پیش از این، روایتگری منسجم و قاعده‌مند کتاب «چراغ‌‌های روشن شهر» است که با صبر و شکیبایی راوی شتاب می‌گیرد و مخاطب در تجربه خوانش کتاب گویی با رمانی منسجم و تعلیق‌پذیر در جدال است. بدون شک تجربه خوانش این اثر همچون آثار درخشان زنانه دیگری که در سال‌های گذشته در میان مخاطبان ادبیات جنگ مورد استقبال قرار گرفته، می‌تواند از دریچه دیگری مخاطب خودش را به جهان روزها و سال‌های جنگ در شهرهای جنوبی کشور برده و ابعاد دیگری از این واقعه را پیش ‌روی مخاطب خود قرار دهد.
 


Page Generated in 0/0070 sec